-چرا غیر از محمدرضا گرایی، دیگر کشتیگیران فرنگی و آزادکار ما در شرایط آمادگی مهارتی و روانی مطلوب نبودند؟…!
* بخش نخست
لازم به یادآوری است، آمادگیهای مختلف جسمانی (عمومی و ویژه)، مهارتی (تکنیکی، تاکتیکی و استراتژیکی)، روانی، خوردن و آشامیدن یا متابولیزم و ری کاوری در جز و کل برنامههای تمرینی، جزیرههایی جدای از هم نیستند. این آمادگیها در حکم اعضای یک پیکراند. یک پیکره زنده با کارکردی ارگانیک. در سازشپذیریهای محیطی، بر هم دیگر اثر مستقیم دارند. در برنامههای اجرایی، دیواری میان این آمادگیهای بهظاهر و روی کاغذ جدا، نیست. با اجرای برنامههای اصولی بر یکدیگر اثر مثبت میگذارند و بر گسترش موزون آمادگی همهجانبه یا فراگیر میافزایند؛ یا وارونه، با تمرین غیرعلمی، اثر منفی یا نامتوازن میگذارند.
در آمادهسازیهای عمومی و ویژه، نقش اصلی را ورزش تخصصی که در اینجا کشتی فرنگی یا آزاد است، بر عهده دارد. دیگر ورزشها، نقش مکمل و کمکی را دارند.
آمادگی روانی ناشی از کنشگری بسیار گسترده و پیچیدهی ذهنی است. این کنشگری فرآیند سازشپذیری و پاسخگویی عالیترین و پیشرفتهترین اندامهای بدن یعنی مغز و اعصاب مرکزی و محیطی است. این ستاد فرماندهی و مدیریت کنش و واکنشهای پنداری، گفتاری، کرداری و حسهای پنجگانه در خوابوبیداری بدن هر موجود زنده، حاصل فرایند همزیستی فیزیولوژیکی یا ژنتیک و تأثیرهای متقابل محیطی است. اگر این همزیستی مسالمتآمیز و هم سو باشد، سازگاری، در غیر این شرایط، ناسازگاری فیزیولوژیکی و آسیبهای پی آیند آن نمود خواهند یافت.
هرگونه کنشگری مثبت یا منفی بدن که بیوشیمی و فیزیولوژی آن را غدههای هیپوتالاموس و هیپوفیز مغز هماهنگ میکنند، نقش خود را در ذهن و رفتار و کارکرد انسان برجا میگزارد. درنتیجه، کنش و واکنشهای تمام موجودهای زنده و بهویژه انسانها از دو نیروگاه تولید انرژی ارثی یا ژنتیکی و محیط، انرژی حسی و حرکتی خود را تأمین میکنند. مقولهها یا مزیتهای ذهنی یا خود پندارههای مثبت مانند تمرکز، اعتمادبهنفس، شجاعت، آرامش و دیگر عوامل اثرگذار در مدیریت و گسترش و اوجگیری ویژگیهای سلامت روانی قهرمانان، ناشی از انرژیهای تولیدی یا بازتولیدی کمپانی بسیار بزرگ، پیشرفته و خود اصلاحگر برابر متغیرهای اثرگذار «ژن و محیط زندگانی فردی و اجتماعی انسانها است».
در نقطه مقابل، مقولهها، محدودیتها یا خود پندارههای منفی مانند نداشتن تمرکز و اعتمادبهنفس، اضطراب و استرس بیشازاندازهی ضرور، پریشانی، ترس، پرخاشگری، برافروختگی، بیقراری یا غرور، دیگر نشانهای روانپریشی و مانند آنها، ذهن و روان فرد را بهسوی قهقرا و ژرفای کم یا بیتعادلی رفتاری و حرکتی پرتاب میکند. درنتیجه، مغز و عصب و ماهیچه و دیگر سلولها و ارگانهای بدن، در شکل و ماهیت کارکردی اشان انواع اختلالها یا سندرمهای جدی مانند افسردگی، انواع بیماریهای روانپریشی و شیزوفرنیکی و… با شدت و ضعفهای معینی، نمود پیدا میکنند.
بنا به سخنهای مکرر مسوولان ارشد وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک، سرمربیان و برخی از قهرمانان در رسانههای گروهی، تدارک و پشتیبانی و پاسخگویی به انگیزشهای معنوی و مادی برای گسیل تیمهای کشتی به المپیک توکیو ۲۰ ۲۰، در سی سال گذشته بیسابقه بودهاست.
حال، چرا کشتی آزاد ما با وجود این مزایای بیسابقه، در مقایسه با المپیک ۱۹۶۴ توکیو که ۲ مدال برنز گرفتیم، نتیجه تیمی ما، پس از ۵۷ سال در المپیک 2020 (2021) توکیو، بازهم همان ۲ مدال میشود و پیشرفتمان تبدیل یکی از برنزها به نقره است. یا نسبت به المپیک ۲۰۱۶ ریو که ۳ مدال طلا و نقره و برنز کسب کردیم، بسیار عقبگرد کردهایم؟! دوستان توجه بفرمایند که نتایج المپیکها را با هم مقایسه کنند، نه جهانیهای استثنایی ۱۸-2017 را با المپیک توکیو!
در کشتی فرنگی هم باید دربارهی بعد از پیله شکنی و پوستاندازی از المپیکهای 2012 و 2016 لندن و ریو که زیربنای نخست آن را زندهیاد «گیورگی ورشنین» و دیگر مربیان سازندهی ایرانی و شاگردان خوب وی فراهم کردند و محمد بنا هم در شکوفایی استعدادهای پرورشیافتهی آنها، نقشی تاریخی اجرا کرده و نقطه عطفی در تاریخ مربیگری کشتی فرنگی کشورمان بهویژه در المپیکهای سهگانهی خود بر جای گذاشته است، مقایسه انجام شود نه با دوران طولانی فترت و رکود و جرقهزنی گاهگداری نقرهای یا برنزی آن سالهای دور درگذشته.
درنتیجه، ۲ مدال برنز المپیک ریو با چاشنی گریهی سرمربی در سوگ سترگ ناکامی ۳ سردار بزرگ جهان کشتی فرنگی، حمید سوریان، امید نوروزی و کمی تا قسمتی تبدیل طلا یا نقرهی سعید عبدولی توسط داوران به برنز، نسبت به ۳ طلای ۲0۱۲ لندن برگشتی به پس و نسبت ۲ طلا و برنز المپیک 2020 (۲۰ ۲۱) توکیو به آن گامی به پیش است؛ اما این پیشرفت از یک برنز به یک طلا را نه در اندازههای ظرفیتها و استعدادهای مهارتی اعضای تیم میدانیم و نه متناسب با فراهمسازی امکانات و پشتیبانیهای بیسابقهای که خود دوستان بارها از آن به نیکی یاد کردهاند…!
پس گره و گیر کار کجا بود؟!… دربارهی پنج سرفصل راه بردی در نگارشهای پیشسخن گفتیم. در تکمیل آسیبشناسی موضوعی، ضروری است، موضوع و «طرح درس» آمادگی روانی را نیز بر گپ و گفتهای ارایهشده بیفزاییم.
اگر تیتروار و به شکل گزیده بخواهیم به مهمترین عوامل آسیبرسان به روان مبارزهای قهرمانانمان اشاره کنیم، باید یادآور شویم هر پنج قهرمان دلاور فرنگی کار و هر ۶ قهرمان رزمندهی آزادکارمان با توجه به پیشینه آنها از نگرش فیزیولوژیکی با شدت و ضعفهای برگرفته از تفاوتهای فردی اشان، همگی، خود پندارههای مثبتشان در میدانهای مهم گذشتهی آنها بر خود پندارههای منفی اشان برتری کامل و محسوسی داشته است.
با توجه به این پیشینه مثبت، در آمادگی فراگیر رزمی این قهرمانان جنگنده، همگام و بهموازات نقش منفی دیگر عوامل اجرایی برنامهای گفتهشده، باید نقش عوامل محیطی فردی و خانوادگی، اجتماعی و عمومی و از زندگانی اردویی را در چندوچون آسیبهای وارد به آمادگی روانی مطلوب، خنثا سازی یا کمرنگی و نامتعادلی عوامل و قابلیتهای ژنتیکی را باید موردپژوهش و جستجوی کارشناسی قرار دهیم.
از دیدگاه نگارنده، عوامل به شرح پینوشت را میتوانیم در شمار مهمترین آسیبرسانهای آمادگی روانی مطلوب قهرمانان کشتی کشورمان در المپیک توکیو فهرست و دربارهی آنها پژوهش کنیم:
۱-نقش عوامل محیطی فردی و خانوادگی، اجتماعی و عمومی زندگانی اردویی و دیگر عوامل پیوست آنها یکی از مهمترین عاملهای اثرگذار در آمادگی فراگیر بهویژه آمادگی روانی کشتیگیران ما در المپیک توکیو است. چون غیر از موارد جزئی اما مهم که در جای خود به آنها اشارهشده، دراینباره آگاهیهای بالینی و میدانی در دست نداریم، آنالیز و داوری دربارهی آن را منصفانه و کارشناسی نمیدانیم.
این مهم را به پژوهشگران و کارشناسان درون و برون فدراسیون کشتی و ورزش کشور میسپاریم و از آن درمیگذریم!
۲-کشتی ورزش ملی و پرافتخار ایران است. کشتی شناس نامه و کارت ملی ورزش ایران است. کشتی، هویت آیین پهلوانی در رگارگ مردم شریف ایران است. کشتی میراث گرانبها و ماندگار شجاعت و رزمندگی برای ارزشهای ملی و میهنی است. کشتی با مردم و برای مردم فلات تاریخی ایران است… چنین است راز ماندگاری کشتی در دلهای مردمان ایران! بهویژه «آن گاه که نیکی و پلیدی را گاه پیکار است ...»، این پهلوانان مردمی کشتی بودهاند که درفش پاس داشت از دلهای آزرده در بیم و امید مردم را برافراشته و به آیین رستم دستان بادل و جان، گام در میدانهای نبرد، استوار کرده و شادی و شادکامی را پیشکش مردم خود میکردهاند…
… در گذرگاههای سخت و ترسناک تاریخ، مانند این روزگار پلشت، مردم ایران در شرایطی که در تمام زوایای زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و هویت ملی و… از یکسو و اشتلم و مردم خواری هولناک کرونایی از سوی دیگر در یکی از کمسابقهترین و اندیشناک ترین، گذرگاههای تیره و تار زندگی خود قرار دارند، دربهدر دنبال قهرمانی و پهلوانی چارهساز و نوشدارو به دست برای از میدان به در کردن این پلشتیهای مرگآفرین زندگی خود میگردند؟!
رستم که در ژرفای چاه افسون نابرادر به همراه رخش ستیهنده و دمان چون برق و باد، ز شه نامه رفتهاست! مردم ستم دیده برای رامش ذهن خویش در پی آرشهای کمانگیری هستند که بر فراز البرز کوه، قامت بالابر ز پهلوانی افراشته سازند و تیری از جنس جان جانان در چله ی کمان دوران گذراند. خورشید را گواه بگیرند و برای دور ساختن اهریمن افسونگر ناامیدی و افسردگی ایرانیان خوارشده از اشتلم دشمنان اهریمنخو، بازو بگشایند و سوفار کمان را به نوازش گوش وا دارند و آن تیر پران از امید را به آنسوی رود جیحون پرتاب کنند و مرز ایران و توران را بر تنه درختی کهن نشانه کنند…!
آری آری، مردمان غمگین و ناامید از جور روزگار، در المپیک توکیو ۲۰ ۲۰ (2021)، آرشهای ذهنی خود را در پیکرهای چون پولاد آبدیدهی «یازده رخ» دلاور و جانبرکف کشتیگیر ایران میدیدند. تا با کسب مدالهایی از جنس طلا، غم بیکاری و نداشتن جانپناه و ماتم تحقیر صف مرغ و گوشت و بنزین و کار و مسکن و خشکیدن رودهای میلیونها سال خروشان کارون و کشکان و کرخه و زایندهرود و هیرمند و… دریاچههای ارومیه و بختگان و نیریز و هامون و هور های لبان قاچ شده از تشنگی خوزستان و کشاکش با اژدهای هزار سر گرسنگی و تشنگی و آوارگی و مافیاهای سفره خوار مردم و سرانجام ویروس کرونا و مافیای گسترانندهی کرونا… همه و همه را در خلسه و فراموشی و سرخوشی آن طلاها، به ویژه طلای حسن یزدانی به فراموشی سپارند و در ذهن خویش تونلی به روزگار خوش کوروش و داریوش کبیر بزنند و احساس در خود زنده شدن را جایگزین مردن تدریجی فردی یا ۷۰۰ قربانی به بالای در هرروز سازند!…؟
همهی ایرانیان ایراندوست، از کوچک و بزرگ، ناخواسته و از سر مهرورزی و نیاز، هریک، چاههایی ژرف در ذهن و روان خود کندند و پیش از همه، سر پهلوان و دلاور ایرانزمین، حسن یزدانی را ته این چاهها قرار دادند و به ترتیب، محمدحسین محمدیان، امیرحسین زارع و… برادران گرایی، ساروی، نجاتی و میرزازاده و کل اعضای کادرهای فنی و مدیران و کارکنان فدراسیون و جامعه کشتی را به آن اضافه کردند و در این چند سال تا المپیک توکیو، مانند نقل و نبات، مدالهای آرمانی طلا، نقره و برنز بر سر آنها میباریدند!
دلاوران ما بهتدریج در زیر استرس پرفشار انتظارهای ایدهآل هر فرد ایرانی ۱۱ مدال المپیک یا درمجموع ۸۰ میلیون تن جمعیت تخمینی کشور، ۸۸۰ میلیون مدال طلا و نقره و برنز با وزن میلیونها کیلوگرم بار روانی در این چاه ژرف و تاریک و هراسناک ذهنی مردمی که چشم امید و داروی تسکینشان کشتی و کشتیگیران بودند، با تمام اشتیاق بر سر آنها فرو ریختند!
هر که دلش تنگتر و غمگینتر میشد، از حسن یزدانی، محمدیان، زارع، برادران گرایی، نجاتی، ساروی و… مدال طلا طلب میکرد! حسن! طلا را بیاری! محمدحسین! طلا مال خودمونه، تانک روسی و بولدوزر آمریکایی به چند منه؟! گرایی! طلا…! طلا! مدال ...!
تلاشهای پراکنده و کم تراکنش برخی مسوولان فدراسیون، سرمربیان و برخی پیشکسوتان واقعبین، راه بهجایی نبرد! از وزیر ورزش و رییس کمیته ملی المپیک که رسید کتبی چند مدال میگیرید را از رییس فدراسیون کشتی میخواستند، گرفته تا اغلب مردم عادی، جامعه کشتی و بهویژه اعضای کادرهای فنی و یازده قهرمان مظلوم و یازده رخ دلاور ما را در انتهای چاه ژرف انتظار ذهنی مدال خواهی و نتیجه گرایی فرو غلتاندند! تعدادی مانند حسن یزدانی، محمدرضا گرایی، هادی ساروی و امیرحسین زارع با هر مشقتی بود، با سرسختی و شجاعت، جسم و جان خود را از زیر بار وزن معنوی میلیونها مدال ذهنی هموطنان رها نیده و سر از این چاه هولناک روانی بیرون آوردند و نفسی تازه کردند؛ اما شوربختانه، بیش از نیمی از این قهرمانان سختکوش در ته یا نیمههای این چاه ذهنی ماندند و باوجود تمام کوششهای توانفرسا و حتا زار زار گریه کردنها، نتوانستند خود را پیدا کنند! در فرجام کار با جسم و جانی خسته و زخمی از جور روزگار، از مردم چشم به انتظار ایستاده بر درگاه امیدواری، با بغض و اندوه فراوان بخشش میخواستند!…؟
افسوس! و افسوس که رستمهای زمانه را دانسته و نادانسته به افسون ز شه نامه بیرون میکنیم…!
۲- ضعف آشکار موضوع انگیزشهای معنوی در برابر پررنگی و یکجانبه نگری گفتارها و رفتارهای غیرعلمی انگیزشهای مادی به شکلی فراگیر، یکی دیگر از تنگناهای سر راه آمادگی مطلوب روانی قهرمانان کشورمان بود. فضای ورزش ایران بهگونهای سرشار از انگیزشهای مادی بسا بدون پشتوانه شده است که قهرمانان المپین ما به ویژه اغلب کشتیگیران، المپیک را یک میدان قمار برای برد و باخت زندگی حال و آینده خود میپندارند! استرس و فشار روانی بسیار بالا و بیم و امید ناشی از حساب و کتابهای گرفتن یا نگرفتن مدال و فرجام چگونگی بهرهمندی یا محرومیت از مزایای مادی پسا المپیکی مانند پاداشها، اثربخشی در تأمین شغل و تحصیل و… در کنشگریهای روانی و مهارتی قهرمانان اثر مستقیم بر جا میگذارد.
ذهن و روان نامتعادل و ناامن، کجا توان فرماندهی و مدیریت مطلوب جسم و جان یک قهرمان در مهمترین میدان رزم زندگانیاش را پیدا میکند؟…!
در بیتوجهی، سادهانگاری و غفلت و فزونخواهی مدیران سیاسی حاکم بر سرنوشت دهها ورزشکار، موضوع روانشناختی و روانشناس متخصص و کارآمد ورزشی را آنچنان اضافه و بیثمر میدانند که حاضرند دهها همراه بیکار و بیاثر در امور ستادی و اجرایی و فنی مسابقههای المپیک و حتا دیگر مسابقههای مهم قارهای و جهانی را بهعنوان توریست پنهان همراه ببرند، اما در آموزش و پرورش تعدادی روانشناس نخبه برای کمک به تیمهای ورزشی یا دستکم، کمک خواهی از تعدادی از خیرالموجودین روانشناسان دارای سابقه همکاری مثبت با برخی تیمها، خود را به خواب بزنند!…؟
فضای روانشناختی علمی باید در ورزش، بیش از پیش جایگاه شایسته و اثرگذار خود را باز کند و گسترش دهد. جای امیدواری وجود دارد حمید سجادی که خود قهرمان و خاک خوردهی میدانهای ورزشی و مدیریت ورزش است، برای این موضوع مغفول نگاه داشته شده، چارهاندیشی علمی-کاربردی نمایند.
ادامه دارد...
عسکر موسوی/ کارشناس ورزش
توضیح: این مجموعه در 11 قسمت منتشر خواهد شد.
ادامه دارد...
عسکر موسوی/ کارشناس ورزش
توضیح: این مجموعه در 11 قسمت منتشر خواهد شد.
چرا از المپیکها پند نمیگیریم؟ (5)