علی گودرزیان (ع پایدار): بعد از این که تب سیاسی روزنامهها پایین آمد اگر چه حجم توقیف روزنامهها کمتر شد اما قبح توقیفها هم شکسته شد و روزنامهنگاران ایرانی به روند توقیف روزنامههایشان عادت کردند و البته شیب توقیف هم ملایم و کار روزنامهنگاری در ایران با یک شیب ملایم پیگیری شد.
روزنامههای طیف مقابل اگرچه شور و شلوغی و انبوهی طیف دوم خردادی را نداشتند اما در به چالش کشیدن برنامههای دولت خاتمی تااندازهای موفق شدند.
یکی از نقاط درخشان روزنامهی «رسالت» با حضور نویسندگان خوبی مثل «محبیان» نقد منصفانه دولت خاتمی بود.
به نظرم همیشه بهتراست این رویه به عنوان یک رویهی درست پذیرفته شود که هر جریانی که قدرت را به دست گرفت جریان رقیب بنشیند بدون جنجالآفرینی برنامههای اجرایی دولت حاکم را نقد کند. امیر محبیان استاد دانشگاه که دو بار مقام نخست سرمقاله نویسی مطبوعات ایران را کسب کرد از سرمقاله نویسان روزنامه رسالت بود، پس از دوم خرداد و پیروزی محمد خاتمی، جناح محافظهکار منفعل شد ظهور قلم نو و نگارش علمی و متفاوت محبیان و نقد مؤدبانه وی از دولت خاتمی به ناگهان جریان مذکور را از انفعال خارج کرد.
امیر محبیان خلاف سایر اصولگرایان به نفی مطلق اثرات انتخابات دوم خرداد ۷۶ نپرداخت... محبیان از طرف اصلاحطلبان به عنوان استراتژی است و نظریهپرداز جناح اصولگرا ملقب شد.
بههرحال رفتهرفته زمان میگذشت و حادثه روی حادثه بود که اتفاق میافتاد، مهمترین تراژدی آن روزها رها شدن روزنامهنگاران و ناامنی شغلی آنان بود هر روزنامهای که توقیف میشد بسیاری از روزنامهنگاران شغل خود را از دست میدانند و رها میشدند در این هنگامهها بود که یکییکی روزنامهنگاران اصلاحطلب ناامید از فرآیند اصلاحات ترک وطن نمودند و بسیاری کار حرفهای خود را درجاهای دیگری پیگیری کردند.
روزنامهنگاران اصلاحطلب یا به تعبیری دیگر، روزنامهنگارانی که در نشریات اصلاحطلب قلم میزدند و کارمی کردند رفتهرفته بعد از برخوردهای قهرآمیز قاضی مرتضوی با مطبوعات و استیلای یاس و ناامیدی بر فضای مطبوعات ایران به چند دسته تبدیل شدند:
دستهای عطای روزنامهنگاری را به لقایش بخشیدند و شغل خود را عوض کردند و پی کار و دغدغههای دیگری رفتند.
دستهای با نخستین برخوردهای قهرآمیز و نا امید شدن از پروسه اصلاحات در ایران، از آن روی که دغدغه شغل حرفهای خود داشتند و فضا در ایران مناسب کار و حال خود ندیدند به خبرگزاریهای خارج از کشور به شکل ویژه بیبیسی رفتند و شغل حرفهای خود را ادامه دادند: حسن صلحجو، جمشید برزگر، مسعود بهنود، مهرداد فرهمند، ابراهیم نبوی، نیک آهنگ کوثر، مسعود سفیری، فرناز قاضیزاده و بعدها تحلیلگرانی مثل مزروعی، مهاجرانی، اکبرین، بابک داد و... به آنان پیوستند.
دستهای دیگر بعد از برخوردهای قهرآمیز و یا زندانی شدنها، ترک وطن کردند و متأسفانه به عناصری خشمگین و رادیکال تبدیل شدند و دسته آخری که از استخوان دارترین روزنامهنگاران و تحلیلگران سیاسی بودند، با تحمل سختیها و تنگنظریها در ایران ماندند و هنوز درصحنهی مطبوعات و سپهر سیاسی ایران میدرخشند.
بعد از انتخابات سال ۸۸ موج آخر فرار خبرنگاران از کشور صورت گرفت. بابک داد خبرنگار و نویسنده یادداشتهای صدروزه با سید محمد خاتمی در دور اول ریاست جمهوری که بعدها یادداشتهای خود را با عنوان صد روز با خاتمی» چاپ و در تیراژ بالایی منتشر کرد از این طیف بود.
دولت اصلاحات به آخرین ایستگاه خود رسید و از نه توی دولت اصلاحات و طیف سرمست دوم خردادیها، پس از اشتباه استراتژیک اصلاحطلبان و تایید تاکتیکی و تاریخی دکتر معین با میانهداری دکتر حداد عادل، سر آخر، دکتر احمدینژاد پیروز میدان گردید و آنهمه رویای رنگارنگ ژورنالیستهای دوم خردادی نقش بر آب و دوباره نقطه سرخط شد.
دکتر احمدینژاد که پیروز شد بسیاری از قلمها خسته از جنگیدن بیثمر، سکوت اختیار کردند و به نظاره نشستند.
در دولت مهرورزی در سطح ملی وضعیت مطبوعات تعریفی نداشت دولت احمدینژاد جوایز بهترین نقدها را-خلاف دولت خاتمی که به منتقدین خود عطا کرد- به روزنامهنگاران طیف خود، انبارلویی و شریعتمداری (رسالت و کیهان) بخشید.
در دولت مهرورزی بر نشریات محلی سختگیریها هم صورت گرفت اما کموبیش در استانها نشریات محلی نسبت به نشریات سراسری رونق بهتری داشتند.
ادامه دارد...