یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

تقديم به روح ناصر عزيز كه مرا الفباي «عشق به وطن» آموخت. آخرين مصاحبه استاد ناصر ميرزايي در دوره سلامتی‌اش (يك ماه قبل از بروز عارضه مغزي در اسفندماه 1386 انجام شده است).

 

گفت‌وگو با عشقِ فوتبال !

رضا جايدري: فوتبال لرستان را نسلي بلندآوازه نمودند كه امروز از ميان آن‌ها جز عده‌ي معدودي، اكثراً دور ورزش و فوتبال را خط كشيده‌اند و در هياهوي زندگي گم گشته‌اند! از نفرات تيم جوانان لرستان كه سال 1353 براي اولين بار اين استان را در كشور صاحب عنوان دوم نمودند، هستند كساني نظير ناصر ميرزايي، غلام‌رضا زيني‌وند و فضل‌الله حيدري كه هنوز تار و پود زندگي آن‌ها با ورزش و امورات مربوط به آن گره خورده است.

ساعتي پاي صحبت يكي از چهره‌ي نام‌آشنا و محبوب فوتبال لرستان نشستيم تا گوشه‌هايي از خاطرات او را به اتفاق مرور كنيم. كسي كه مدافعين پاس تهران در دهه‌ي 50 به واسطه‌ي قدرتش در خط دفاع به او لقب «هيولا» را داده‌ بودند: ناصر ميرزايي.

ناصر بين علاقه‌مندان فوتبال لرستان محبوبيت بالايي دارد. آن چه او را دوست داشتني‌تر جلوه مي‌دهد، مصاحبه‌ي معروف «غمخوار بزرگ ولايت» (كليك كنيد) مي‌باشد كه 17 تير 1357 در هفته‌نامه‌ي دنياي ورزش منتشر شد. ناصر اگر چه در تبريز بود ولي دلش در لرستان و براي ديارش مي‌تپيد ...

در آستانه‌ي نوروز مصاحبه‌ي متفاوتي با او ترتيب داديم كه اميدوارم مورد توجه شما قرار گيرد.

* ناصرخان! از خودت بگو! چند سال داري و كجا به دنيا آمدي؟

يكم فروردين 1333 در خرم‌آباد به دنيا آمدم.. در خانواده‌اي ورزشكار كه هر 3 برادرم (نصرت‌الله، منصور و محسن) نيز به فوتبال علاقه داشتند و افتخار عضويت در تيم‌هاي مختلف فوتبال لرستان را پيدا كردند.

* چطور شد كه ورزشكار شدي؟

 انسان گوشه‌گيري نبوده و نيستم. انسان‌ها را بسيار دوست دارم. اين‌طور بار آمده‌ام كه از ورزش كردن و در كنار ورزش بودن لذت برده و مي‌برم. به نظر من ورزش فرصتي براي انسان فراهم مي‌آورد تا بيش‌تر نزد سايرين حاضر و ناظر باشد. كودك كه بودم، به قول معروف از ديوار راست بالا مي‌رفتم. خستگي‌ناپذير بودم! وقتي 22 كيلو داشتم كشتي‌گير شدم و در مسابقات محلات خرم‌آباد شركت كردم. مقام هم آوردم! نهر آبي كنار منزل‌مان در محله‌ي شاه‌آباد(مطهري كنوني) بود. مدام از روي آن مي‌پريدم! دوران تحصيل به ورزش‌هاي تنيس روي ميز، دو و ميداني، واليبال و بسكتبال هم روي آوردم. پس از آن فوتبال عشقم شد! اگر عاشق باشي مي‌داني دل كندن از معشوق چگونه است! اول بازيكن و بعد هم مربي! 42 سال! نمي‌توانم دل بكنم! دشوار است...

* از سال 1353 صحبت كنيد. تيم جوانان لرستان و مقام دوم كشور در اصفهان براي اولين بار ...

به نظر من مهم‌ترين عامل موفقيت آن تيم، ارتباط چند ساله‌ي اكثر بازيكنان با هم بود. اردوي قبل از بازي و مربيان تيم نيز تأثير به‌سزايي داشتند. يك‌دل بودن و رفاقت بچه‌ها با هم باعث شد تا مزد تلاش مسؤولين و خودمان را بگيريم و فقط در فينال مغلوب تيم هماهنگ خوزستان شديم.

* ناصر ميرزايي اوقات فراغتش را چگونه مي‌گذراند؟

بيشتر با ورزش كردن(دويدن) و مطالعه‌ي نشريات، كتب علمي‌- ورزشي و رمان‌هايي كه به دستم مي‌رسد. گاهي هم فيلم مي‌بينم و سينما مي‌روم و گوش دل به موسيقي مي‌سپارم. سعي مي‌كنم با دوستان و آشنايان نيز در ارتباط باشم تا دچار يك‌نواختي نشوم.

 * پس فوتبال چي؟!

حرفه و كار من مربي‌گري است. مدتي است كه در تيمي فعاليت ندارم. عواملي در اين مسأله دخيل بوده كه بهتر است فعلاً در اين ارتباط حرفي نزنم...

* باز گرديم به گذشته. شما از سومين دوره‌ در ليگ معتبر تخت‌جمشيد با پيراهن تراكتورسازي به عنوان بازيكن اصلي در تركيب سرخ‌جامگان تبريز حضور داشتيد. تفاوت آن ليگ با ليگ‌ برتر امروز چيست؟


فوتبال طي اين ساليان با تحولات چشمگيري همراه بوده است. نمي‌توان امروز را با ديروز مقايسه كرد. جنس‌شان متفاوت است. ليگ امروز ايران داراي توقف‌هاي بي‌مورد فراوان است. براي اين كه از قافله‌ي روز جا نمانيم بايد همه‌ي جوانب مؤثر را بسنجيم و آن‌ها را به كار گيريم. برگزاري منظم و داشتن برنامه‌ي سالانه مسابقات، علاوه بر تأثير مستقيم بر روي بدن بازيكنان، تماشاگران را هم دچار ثبات خواهد نمود. به نظر من ليگ تخت‌جمشيد منظم‌تر برگزار مي‌شد. بازيكنان در آن دوره بيشتر به فكر فوتبال بودند نه به فكر حاشيه‌ي فوتبال. به همين خاطر، پس از چند سال برگزاري منظم، ايران يك سر و گردن از تيم‌هايي آسيايي پيش افتاد. اميدوارم امروز نيز تدابيري انديشيده شود تا به جايگاه اصلي خودمان در آسيا بازگرديم. اين آرزوي هر فوتبال‌دوست ايراني است.

* خاطره‌اي از ليگ تخت‌جمشيد داريد؟

بهترين خاطره‌ام اين است كه سال 1353 وقتي به تبريز رفتم با مردم حق‌شناس و بافرهنگي آشنا شدم كه از آن‌ها چيزهاي بسياري براي زندگي آموختم. وقتي اين رفتار را از مردم آن ديار ديدم، سعي كردم آن را به عنوان يك سرمشق نيك، سرلوحه‌ي زندگي خويش قرار دهم.

* ناصر ميرزايي به مطالعه‌ي چه كتاب‌هايي علاقه دارد؟

علاقه‌ي زيادي به سبك نوشتار نويسندگان آلماني دوران جنگ جهاني دوم نظير «گونز گراس و هاينريش بل» دارم. منتظرم كه آخرين اثر گراس با نام «اين پياز را پوست بكن» ترجمه و وارد بازار شود.

* آخرين كتابي كه خوانديد چه بود؟

«اخلاق در مديريت ورزشي» نوشته‌ي مشترك دني روزنبرگ و جوي‌تي دي‌سن‌سي.

* ميانه‌ي شما با شعر و ادبيات چگونه است؟ شاعر مورد علاقه‌ي شما كيست؟

چه كسي در ايران، ديار سعدي، حافظ، مولانا و فردوسي پيدا مي‌شود كه علاقه‌مند به شعر نبوده و ذوق اين كار را نداشته باشد؟! از شاعران معاصر، نيما، شاملو، اخوان، ابتهاج، كسرايي و شهريار را مي‌پسندم. ولي با توجه به اين كه همواره منتظر نسيمي بوده‌ام كه از ديار آشتي آمده باشد، به شاعر آشتي، كوچه و مهتاب، زنده‌ياد «فريدون مشيري» علاقه‌ي بيشتري دارم:

در زیر این نیلی سپهر بی‌کرانه

چندان که یارا داشتم در هر ترانه

نام بلند عشق را تکرار کردم

با این صدای خسته شاید خفته‌ای را

در چارسوی این جهان بیدار کردم

من مهربانی را ستودم 

من با بدی پیکار کردم

پژمردن یک شاخه گل را رنج بردم

مرگ قناری در قفس را غصه خوردم

وز غصه مردم شبی صدبار مردم

شرمنده از خود نیستم گر چون مسیحا

آن‌جا که فریاد از جگر باید کشیدن 

من با صبوری بر جگر دندان فشردم ...

 

* ناصرخان به دنياي هنر هفتم برويم. به چه فيلم‌هايي علاقه داريد؟

فيلم‌هايي كه «رابرت دنيرو» و «جك نيكلسون» در آن‌ها به ايفاي نقش پرداخته باشند.

* و آخرين فيلمي كه ديده‌ايد؟

از خيابان عبور مي‌كردم كه سي‌دي فروش كنار خيابان يواشكي مي‌گفت: فيلم «سنتوري» ! آن را خريدم و تماشا كردم. فيلم خوبي بود. نمي‌دانم چرا تا به حال مجوز اكران نگرفته است!

* روزهاي آخر سال 86 است. بوي نوروز به مشام مي‌رسد. دوست داريد نوروز كجا باشيد؟

دوست داشتم به مسافرت بروم. اما پول چنداني ندارم تا در كنار خانواده عازم سفر شوم! با اين وضع گراني بليط، سرويس اياب و ذهاب، هتل، غذا و ... بايد معدن طلا يا الماس داشت تا مسافرتي نوروزي نمود! بهتر است در خرم‌آباد بمانم.

* به خاطر داريد تا به امروز چند نوروز را در شهر خود تحويل نموده‌ايد؟

در كودكي همراه خانواده به اصفهان، اهواز و آبادان مي‌رفتم. بعدها به واسطه‌ي فوتبال سال‌هاي بسياري در تبريز و تهران سال را تحويل نمودم. درست نمي‌دانم اما فكر كنم نصف بيشتر سال‌هاي زندگي‌ام در خرم‌آباد سال را آغاز كرده باشم.

* اگر سخن ناگفته‌اي باقي مانده، بفرماييد.

پيشاپيش نوروز را به هم‌استاني‌هاي خوبم تبريك عرض مي‌نمايم. ان‌شاءلله سالي خوب، خوش و همراه با شادي و تندرستي داشته باشيد، باشيم و باشند. 




**************************************

منتشر شده در وبلاگ (لرستان : سرزمین گنج‌هاى نهان)

 

دیدگاه‌ها  

#1 جعفر محمدی 1400-06-07 12:42
درود بر شما که یادی از ناصر کردید.روحش شاد
نقل قول کردن
#2 لرنژاد 1400-06-07 18:07
روحش شاد و یادش گرامی باد
نقل قول کردن
#3 مراد 1400-06-08 11:41
روحش شاد . حیف شد
نقل قول کردن
#4 داریوش 1400-06-09 13:16
یاد و نام این ورزشکار همشهری همواره جاویدان. روحش شاد
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا