یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

مُرده آن است که نامش به نکویی نبرند

هفتم شهریورماه مصادف با هشتمین سال‌روز درگذشت استاد «ناصر میرزایی» اسطوره فوتبال لرستان و مظهر عشق و تعصب به لرستان است

روحش شاد و یادش گرامی که عمرش را صرف سربلندی لرستان و تعلیم و تربیت جوانان این دیار در میادین ورزشی کرد.



مصاحبه او با هفته‌نامه دنیای ورزش در تیرماه ۱۳۵۷ را تحت عنوان «غمخوار بزرگ ولایت (لرستان)» این‌جا بخوانید:



غم‌خوار بزرگ ولایت!
 کـوچ نـاگـزیـر‌
لرستان استانی است که مردمی با خصایص فکری و جسمی و روانی ویژه دارد و مشابه آن‌ها را در کم‌تر مردمی و در کم‌تر اجتماع شهری یا روستایی می‌توان یافت‌. اما آنچه در این رهگذر اندیشیدنی است این است که واقعیت‌‌‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی تا حدی در نهاد‌‌های فکری غم‌خوار بزرگ ولایتهر جامعه شهری یا روستایی تأثیر می‌بخشد و در اصالت فکری، روحی و روانی آن‌ها ‌تأثیر می‌گذارد‌. سنت‌‌های فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی‌شان را درهم می‌شکند و چیز‌‌های تازه‌ای را جایگزینش می‌سازد که بد یا خوب بستگی دارد به پذیرش و میزان انعطاف افراد جامعه که تا چه حد و چه میزان موج‌‌‌های تازه زندگی را خریدارند‌.
در خطه‌ی لرستان هم گرایش‌‌های بد و خوب قرن بیستم جایی در خانواده‌‌ها، ایل و تبار جوامع شهری و روستایی برای خود باز کرده است و به مثابه دیگر شهر‌ها و استان‌ها، بعضی اصالت‌ها و ویژگی‌ها و خصلت‌ها را فرو بلعیده [است]. هنوز چند چیز در برابر این گونه تهاجمات پا برجاست: پایداری مردم در برابر سختی‌ها‌، روح شجاعت، تهور، ایمان و اعتقاد به حفظ همبستگی‌های خانوادگی و قومی، علاقه به حفظ سنن اصیل و خوب زندگی لری، حساسیت در برابر هر گونه تجاوز به حریم زندگی خانوادگی و اجتماعی‌.
همه‌ی لر‌ها چه خرم‌آبادی، چه دورودی، چه بروجردی و ‌.‌.. از این ویژگی‌‌‌های فکری و اخلاقی به نسبت‌‌‌های متفاوت بهره دارند، اما واقعیت دیگر در دل این واقعیت این است که کسانی که هنوز دست از زندگی در زادگاه خود برنکشیده‌اند به نسبت کوچ کنندگان به شهر‌‌های دیگر به ویژه تهران بیش‌تر پایبند به سنت‌های بومی خویش‌اند و به ندرت می‌شود گروهی روستایی یا شهری از لرستان یا هر استان دیگر یافت که درشهر‌‌های بزرگی مثل تهران همانند هنگامی که در زادگاه خود بوده‌اند یافت.
ناصر میرزایی از آن جمله جوانان خرم‌آباد و لرستان محسوب می شود که با وجود کوچ ناگزیر از زادگاه و تن در دادن به زندگی‌ای که هرگز به آن عادت نکرده بود، همان «خرم‌آبادی» است با همان خصایص و مختصات یک خرم‌آبادی اصیل پایبند به اصالت‌ها و سنت‌های بومی. جسور، شجاع و متعصب در برابر شهر و دیار، صادق و رو راست.

موی سر سامسون و ریش او
میرزایی گوشه‌هایی از این ویژگی‌هایش را در فوتبال هم نشان داده است منتها در کنار این‌‌ها خصایص دیگری هم دارد که به شخص او مربوط می شود: وسواس و تنبلی در خارج از زمین‌! حساس‌، وفادار و کمی خشن در زمین‌.
سال پیش‌ (1356) او و هم‌بازیانش که در خواب‌گاه فوتبالیست‌های غیربومی تراکتورسازی بودند، همه به آن‌ها می گفتند: تنبل‌‌ها‌! می‌دانید چرا؟ خواب‌گاه اینان در تبریز ورای خواب‌گاه‌‌های ورزشی بود. او و رفقایش خواب‌گاه‌شان را به صورت یک خواب‌گاه به مفهوم واقعی کلمه «تنبل‌خانه پس از بازی» درآورده بودند و برای این کار عذر موجهی هم داشتند: ما که این‌جا تفریحی نداریم و کاری جز فوتبال کردن بلد نیستیم و اهل عیش و نوش هم نیستیم، پس ترجیح می‌دهیم هر گاه که بازی یا تمرین و سفری نداریم، بخوابیم و از خواب در این دنیا هیچ‌گاه سیر نمی‌شویم.
      ناصر میرزایی مدافع تیم ماشین‌سازی علاقه‌ی وافری به «ریش‌» خود دارد. چند سالی است که در هر شرایط به حفظ آن دل بسته و گویا همان قدر که قدرت «سامسون» در مو‌‌های سر او بود، توانایی میرزایی هم بسته به ریش اوست! ناصر میرزایی چند سالی بود که در نقش مدافع تراکتورسازی بازی می‌کرد، چه در زمانی که تراکتورسازی از جدول دسته اول جام تخت‌جمشید سقوط کرد و چه زمانی که دوباره صعود کرد. او گفته بود که در هیچ شرایطی به تیم باشگاهی خود پشت نکرده و وفاداری و حق‌شناسی را از صفات عالی ورزشکاری می‌داند اما در فصل نقل و انتقالات سال گذشته‌ (1356) او و تراکتورسازی از هم جدا شدند.
میرزایی یک بار به عضویت تیم ملی امید درآمد و چند بار نیز به اردوی امید‌ها دعوت شد ولی به عقیده خودش او به تحقیق زیر ذره‌بین مربیان ملی ما قرار نگرفته تا جای حقیقی‌اش را بیابد ... وی حتی معتقد است که نه تنها صلاحیت و شایستگی عضویت در تیم ملی ایران را دارد، چنان‌چه مهاجرانی و دستیارانش به بازی‌‌های او در میادین گوناگون توجه می‌کردند اکنون از مدافعان تیم ملی ما بود در حالی که این خرم‌آبادی جسور زیر پوشش نام سایر پدیده‌های فوتبال ما فراموش شده است ...
میرزایی هنگامی که صحبت از تیم ملی می‌شود، افسوس و حسرت آن را می‌خورد که با وجود نیاز رهبران تیم ملی به مدافعان جوان، پر قدرت، جویای نام، تکنیکی و مطیع مربی، قادر به عضویت در گروه مسافران جام جهانی 1978 آرژانتین نشد تا آن رویا‌‌های شیرین خود را جامه‌ی عمل بپوشاند. ولی با وجود چنین افسوس خوردن‌ها می‌گوید: خوب! این طرز تفکر ما جوان‌هاست، شاید ما اشتباه می‌کنیم و دیگر مدافعان خیلی در رده‌ی بالا جای دارند که ما تشخیص نمی‌دهیم و از این رو حق آن‌ها بوده که انتخاب شوند و بروند!

 هیولا‌!
ناصر میرزایی که فوتبالیست‌‌های تیم پاس یک وقتی به او لقب هیولا داده بودند، در خط دفاعی ماشین‌سازی یک وزنه محسوب می‌شود. جسارت، دوندگی و خستگی‌ناپذیری از ویژگی‌‌های اوست به علاوه هوشیاری و تعصب در بازی اما در کنار این محاسن، یک نقص دارد: مقداری غرور جوانی که گاه باعث می‌شود به حرکات زائد مبادرت کند و بازی با دروازبان یعنی توپ دادن به او به وقت ضرور را جزو بازی محسوب ننماید. او چنانچه این ضعف را از خود دور کند و توپ را زودتر به دروازبان یا مدافعین خودی یا هم تیمی‌های دیگر بدهد، بی‌شک بهتر از این در فوتبال چهره خواهد کرد و شاید در حد یک مدافع بسیار خوب.
میرزایی گر چه تبریزی نیست اما بیش از تبریزی‌ها به چای علاقه دارد! خارج از فوتبال آن قدر کم تحرک و تنبل می‌نماید که یک جراثقال می‌خواهد تا او را مثلاً از رختخواب بیرون بکشد .... او هنوز هم به روز‌‌های ازدواج فکر نمی‌کند و بیش‌تر فکر خود را معطوف روزهایی کرده که بایستی به فروغ و درخشش او شهادت دهند ...! یک وقت سرپرست تیم تراکتورسازی قول داده بود که چنانچه ناصر بخواهد ازدواج کند، آستین‌ها را برایش بالا می‌زند و او را برای همیشه به استخدام تراکتورسازی درمی‌آورند و بومی‌اش می‌کنند اما وداع او از تیمی که با آن معروف شد، همه این نقشه‌‌ها را به هم ریخت.

 کُشتی، والیبال و جاه‌طلبی
میرزایی که [سال 1333] در خرم‌آباد به دنیا آمده، ابتدا کشتی می‌گرفت. بزرگ‌ترین عنوان او در کشتی همانا ربودن قهرمانی محلات خرم‌آباد است و از آن به نوعی آمیخته با غرور یاد کرده ولی بعد با لهجه لری می‌گوید: دِ‌ ای دنیا، آیِمیا زیادی چی مِ زِمی حَردِنه!‌ [‌یعنی توی این دنیا، افراد زیادی هستند که مثل من زمین خورده‌اند!] و با این حرفش به دو نکته اشاره دارد، یکی این که چون کشتی در خرم‌آباد آن طور که باید توسعه و گسترش نیافت و احساس می‌کرد که دفن می‌شود، ناگزیر در میدان تشک برای همیشه به زمین خورد و ضربه فنی شد ...!
اشاره‌ی دوم او اینست که شکسته‌نفسی می‌کند، یعنی ما در کشتی چیزی نبودیم و اگر می‌ماندیم هم زمین‌خورده بودیم! اما از این حرف‌ها گذشته او داشت در کشتی دفن می‌شد که این بار سری زد به والیبال و بعد پینگ پنگ و در هر دو رشته تا مرز قهرمانی آموزشگاه‌‌های خرم‌آباد پیش می‌رود. در این گیر‌و‌دار هوس بیش‌تر خواستن و جاه‌طلبی و فکر مطرح شدن در میان جوانان شهرش، او را به فوتبال کشانید که در هر صورت جمعیت بیش‌تری را به استادیوم‌‌ها می‌کشاند و توجه مردم را بیش‌تر برمی‌انگیخت.
اولین مربی که دست جوان خرم‌آبادی را گرفت و به زمین فوتبال رهنمون ساخت ، جایدری همشهری‌اش بود و اولین بازی او همراه با تیم محلی شاه‌آباد خرم‌آباد بود ... میرزایی در این تیم در پست گوش راست بازی می‌کرد و با بچه‌های شاه‌آباد قهرمان محلات خرم‌آباد شد. بعد بازی او در تیم‌‌های آموزشگاهی جلوه کرد و او به تیم منتخب آموزشگاه‌های خرم‌آباد راه یافت و همراه تیم قهرمان استان شد. در همین موقع عباس گیشویی مربی خوزستانی(در اصل بوشهری) که از سوی هیأت فوتبال لرستان دعوت شده بود تا تیم جوانان لرستان را رهبری کند او را در جمع جوان‌های با استعداد خرم‌آباد یافت و با عده‌ای دیگر از همتایانش به عضویت تیم جوانان لرستان درآورد تا به سوی اصفهان حرکت کنند و در مسابقه‌های فوتبال جوانان کشور 1353 شرکت جویند. اصفهان نه تنها شاهد درخشش او بود، بلکه پایگاه نخستینی برای بلند آوازه کردن شهرت جوانان «لر‌» در این زمینه بود که اینان دارای استعداد و خصوصیات فیزیکی جالبی هستند و در صورت پرورش استعدادشان، راه پیشرفت را سریعاً می‌پیمایند ...

                                اعضاي تيم فوتبال نوجوانان محله سراب شهوا (شاه‌آباد يا منطقه مطهري كنوني) خرم‌آباد 1345
            ايستاده از راست‌: علی‌رضا لهراسب، محمود فاطمی، نصرت‌الله فردوسی، عابدین کاکی، حشمت امیری، رضا لهراسب و مرحوم مسعود ملکی
                                          نشسته از راست‌: مرحوم ناصر میرزايی، احمد‌رضا کمالوند، فضل‌الله میرزايی و ابراهیم سالم
 
 مثلث خرم‌آبادی در تبریز
آوازه‌ی جوانان لرستان با نایب‌قهرمانی اینان در مسابقات جوانان کشور آغاز شد. این‌جا بود که همه بهتر پی بردند خرم‌آبادی‌‌ها در لرستان چیزی برای فوتبال کردن دارند. وقتی که «لر‌ها» سرافرازانه به خرم‌آباد بازگشتند، مدتی نگذشت که میرزایی و بهترین‌های شهرش به تیم ایران‌نوین خرم‌آباد ملحق شدند و با غلبه بر گمرک اهواز قهرمان خوزستان، قهرمان منطقه شده برای راه‌یابی به جام تخت‌جمشید به دیدار تیم‌‌های پرسپولیس سنندج، تراکتورسازی تبریز و بازرگانان چالوس رفتند. ایران‌نوینی‌‌ها در تبریز بود که دیگر بار فوتبال خرم‌آباد و لرستان را مطرح کردند ولی با توقف در سد تراکتورسازان، بدون شکست نایب‌قهرمان گروه خود در بازی‌‌های دستة الف زیر گروه جام تخت‌جمشید شدند و تراکتورسازی در پی دو دیدار رفت و برگشت با برق شیراز که به تساوی انجامید با پیروزی بر برقی‌‌ها در دیدار سوم در تهران به جام تخت‌جمشید آمدند‌.
ناصر میرزایی که تا این روز‌ها در نقطه‌ی مقابل تراکتورسازان ایستاده بود، توجه تبریزی ‌ها را برانگیخت و این‌جا بود که با دو خرم‌آبادی دیگر یعنی عبدالرضا عطاری و غلام‌رضا زینی‌وند مثلث «لر‌‌ها» را در تراکتورسازی برپا کردند. از این اضلاع مثلث فقط میرزایی در تیم تبریزی باقی‌ماند و دو تن دیگر به خدمت سربازی رفته و شمارش روز‌‌های پایان خدمت را آغاز کردند تا دوباره تمرینات فوتبال را روزی آغاز کنند. مدافع ریشوی خرم‌آبادی و یارانش در نخستین سال حضورش در جام تخت‌جمشید‌ (1354) تلاشی فراوان از خود نشان دادند اما تیم تبریزی که بدون پشتوانه‌ی بازیکن و تجربه لازم بود، به دسته دوم سقوط کرد.

 تعصب روی همشهریان!
در این روز‌ها و ماه‌‌ها که برخی بازیکنان تراکتورسازی به خاطر سقوط تیم در پی پول بیش‌تر و عضویت در تیمی قوی‌تر بودند، میرزایی در تراکتورسازی باقی ‌ماند. تبریزی‌ها حتی حاضر بودند رضایت‌نامه او را بدهند تا او به پول بیش‌تری دست یابد اما تعصب و عرق میرزایی مانع از چنین انتزاعی شد. او علناً گفت که من ماندنی هستم ولو آن که سال‌ها در صحرای فراموشی دسته دومی‌ها زندگی کنم. میرزایی برای این تعصب و حمیت خود دلیل داشت. او می‌گفت: من فوتبال را به صورت جدی از این‌جا آغاز کرده‌ام و شهرتم را مدیون این تیم هستم و تا زمانی که به دسته اول نیامده‌ایم در تبریز و تراکتورسازی می‌مانم‌. ناصر در فصل 1355 با تراکتورسازی در دسته دو ماند و وفاداری او دو مقام برای او و تیمش به ارمغان آورد. نایب قهرمانی دسته دوم جام تخت‌جمشید که راه‌آهن قهرمانش شد و مدال نقره جام حذفی کشور یعنی نایب قهرمانی پس از باخت به ملوان که قهرمان جام حذفی شد. در آن روز حساس میرزایی به خاطر دو اخطاره بودن در مقابل ملوان حضور نداشت و همین غیبت او در شکست تیم سابقش سهم به سزایی داشت به ویژه آن که ناصر می‌گوید: در بازی با ملوان دو هافبک خوب تراکتورسازی پرویز علمایی و ایوب شارقی به علت بیماری در خدمت تیم نبودند.
ناصر میرزایی روی تیم کنونی خود (ماشین‌سازی) تعصب و حساسیت دارد و گر چه در تبریز توپ می‌زند ولی دو چندان حساسیت و تعصب روی ورزش شهرش‌ «خرم‌آباد‌» نشان می‌دهد. هر گاه که سخن از ورزش کشور و شهر‌ها به میان می‌آید او از حرف‌زدن درباره‌ی ورزش خرم‌آباد غافل نمی‌ماند و شروع می‌کند به برشمردن معایب، نقایص و کمبود‌‌های انواع رشته‌های ورزشی خرم‌آباد. آهی می‌کشد و آن گاه می‌گوید: اگر ورزش شهر ما کسانی دل‌سوز و کوشا می‌داشت، به شما می‌گفتم که خرم‌آبادی‌‌ها چه هستند و چه می‌شدند ...

 درد‌‌های خرم‌آباد!
توپچی ماشین‌سازی درباره‌ی ورزش شهرش می‌افزاید: ما لر‌ها مخصوصاً در فوتبال صاحب استعداد‌‌های جالبی هستیم ولی سرپرست و مربی کاردان سال‌هاست که حکم کیمیا دارد. علی‌رضا خورشیدی گرچه فوتبال را در تهران آموخته اما نهاد و خمیره‌اش خرم‌آبادی است. قاسم طبیبی، غلام زینی‌وند، سیروس گودرزی، اکبر سلاحورزی از فوتبال خرم‌آباد سر برآورده‌اند. رضا گاویار (پورفرخ)، مصطفی کریمی و عیدی علی‌جانی از دو و میدانی خرم‌آباد و حبیب‌الله سالم قهرمان کشتی جوانان از کشتی خرم‌آباد سر برآورده‌اند.
میرزایی می‌گوید: خرم‌آبادی‌ها آدم‌‌های کم‌توقع و قانعی هستند و خیلی عاشق ورزش .... البته اقرار می‌کنم که علت عاشق بودن آن‌ها چیست! در شهر ما خیلی کم بوده‌اند کسانی که طبعاً ورزش را دوست داشته باشند اما آنچه باعث ازدیادشان شده چیزیست به نام اجبار، یعنی اینان سرگرمی و تفریحی نداشته و ندارند و مجبورند در جستجوی یک تفریح سراغ ورزش بیایند و در جستجوی یک سرگرمی شدید سراغ مواد مخدر! من راستش وقتی یک خرم‌آبادی را می‌بینم که قیافه‌ای زردنبو و سیاه متمایل به زرد دارد و با مواد مخدر خود را به بیچارگی کشیده است، سخت اندوهگین می‌شوم و احساس شرمندگی می‌کنم که چنین همشهریانی دارم که در گرداب گرد و شیره سوخته‌اند. این دردی است که سال‌هاست مرا رنج می‌دهد و من در جستجوی چنین فرصتی بودم که غم دیرینه‌ام را مطرح کنم و متشکرم که این فرصت را شما به من دادید تا حرفم را به گوش مسؤولان برسانم. مسؤولانی که حرف ما را بشنوند و اگر باشند چنان مسؤولانی که کاری برای مردم فقیر شهرم انجام دهند!
فوتبالیست ماشین‌سازی که خود را یکی از غم‌خواران بزرگ زادگاهش جلوه می‌دهد با این حرف‌‌ها التماس دعایی‌ دارد: «شما را به خدا مقداری به ورزش خرم‌آباد برسید. به فوتبال ما برسید. از لرستان هم  نماینده‌ای انتخاب کنید. یک مربی و سرپرست آگاه به خرم‌آباد بفرستید تا ورزش سلامت‌ساز جای کار‌‌های بد سلامت‌سوز را بگیرد.»
میرزایی از تماشاگران تبریزی هم حرف می‌زند: اینان خیلی به فوتبال علاقمندند اما برخی تماشاگران افراطی‌اند و بی‌اطلاع از قدرت حریفان و فوتبال آن‌ها فقط پیروزی را می‌خواهند. پیروزی در هر شرایطی به دست نمی‌آید و باید مسایل روحی، جسمانی، تکنیکی، تاکتیکی و مالی طرفین را مد نظر داشت. این است که من فکر می‌کنم کسب شهرت و محبوبیت در نزد تماشاگران تبریز کار ساده‌ای نیست و به ویژه مهم‌تر از کسب شهرت و محبوبیت، حفظ آن اهمیت دارد. این‌جا هر کس که بخواهد محبوب باشد و محبوب بماند کار سختی پیش رو دارد.
بچه‌ی خرم‌آباد آن گاه یادی از مربیان خود می‌کند و می‌گوید: من فوتبال را به ترتیب از پرویز جایدری، ابراهیم صفوی، عباس گیشوئی (سروري)، محمود بیاتی، حسین فکری و گارنیک مهرابیان فرا گرفته‌ام و اینان مربیانم بوده‌اند.
ناصر میرزایی در خصوص جدایی خود از تراکتورسازی به اختصار می‌گوید: من نمی‌خواهم مسایلی را که میان من و تیم سابقم بوده است بزرگ جلوه بدهم و حرف‌هایی علیه تراکتورسازان بزنم. هر چه هست بین ماست ولی فکر نکنید که خیلی مسایل مهمی مطرح بوده است. من در هر حال از تراکتورسازی چیزهایی گرفتم و تا آن‌جا که می‌توانستم در خدمتش بودم و تلاش کردم.
* توضيح: اين مصاحبه در صفحات 256 تا 261 كتاب "تاريخ فوتبال لرستان" در سال 1384 نيز منتشر شده است.
 

سال 1383: رخصت گرفتن فراز كمالوند مربي برق تهران از ناصر ميرزايي مربي خيبر خرم‌آباد قبل از آغاز بازي (عكس: سعيد سروش)


در همين زمينه بخوانيد:
 

دیدگاه‌ها  

#1 مهرداد 1398-06-06 07:54
درود بر روان پاکش
نقل قول کردن
#2 محمد 1398-06-06 13:53
بی نظیر بودی مرد . روحت شاد
نقل قول کردن
#3 حامد 1398-06-06 16:11
روحش شاد و یادش گرامی ،چه روزهای خوشی با ناصر خان و فجر ۵۷داشتیم
نقل قول کردن
#4 بیرانوند 1398-06-06 19:02
روحش شاد یادش گرامی واقعا بعداز اقا ناصر میرزایی دلسوزی دیگه نیست تو فوتبال لرستان
نقل قول کردن
#5 بهزاد 1398-06-07 08:36
روحش شاد
نقل قول کردن
#6 میرزا 1398-06-07 09:52
خداوند روحش را شاد بفرماید واقعا انسانی مهربان و دوست داشتنی بود
نقل قول کردن
#7 مازيار 1398-06-07 11:17
روحت شاد
نقل قول کردن
#8 علی 1398-06-11 10:08
روحت شاد عمو ناصر
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا