یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

از قرار، سنش به مرز هفتاد رسیده، اگر چه تنها نشان این وضعیت، سپیدی موها و سبیل‌هاست، وَرنه پا به پای هر جوانی فراز و فرودها را پشت سر می‌گذارد و امید در چشم‌های مهربانش موج می‌زند.
مظفر افشارچه با ذوق از آخرین صعودش به دماوند حرف می‌زند و عروس‌اش که فکر نمی‌کرده پا به پای‌اش تا بالای بالا بیاید. از همسرش می‌گوید که پای ثابت رسیدگی‌اش به درخت‌هاست و پسرش سیامک که در گرماگرمِ تیر و مردادِ آتشین، پا به پای‌اش با دبه‌های آب برای نهال‌هایی که در جای‌جای شهر کاشته‌اند، چشم‌روشنی بُرده‌اند و می‌برند. به کشورهای مختلفی سفر کرده و می‌گوید ترجیح می‌دهد با همراهی خانواده‌اش لذت بیشتری از این سفرها ببرد. در کنار هم بودن را به همه چیز ترجیح می‌دهد.
هر کجا حرف طبیعت و دار و درخت باشد، یک پای ثابت ماجراست. همین چند سال پیش که به او لقبِ «پدرِ بلوط لرستان» دادند، مدعیانی پیدا کرد و البته هیچ نگفت، چون اصولاً ترجیح می‌دهد به جای تمرکز بر حاشیه‌هایی از این دست، با انرژی بیشتری کارِ خودش را بکند. راست می‌گویند؛ «پدرِ بلوط لرستان» عنوان کمی است برای او؛ «پدر طبیعت لرستان»، بامسماتر و مناسب‌تر باید باشد برای مردی که فکر و ذهنش طبیعت لرستان است و تهدیدهای فراوانی که به مخاطره‌اش انداخته است.
در شهرمان خیابانی هست که ظاهرش با سایر خیابان‌ها متفاوت است؛ تمیزتر است و درخت‌هایش انگار اعتمادبه‌نفس بیشتری برای خودنمایی دارند. سطل‌های زباله‌اش میان پوشش گیاهی کنار پیاده‌رو پنهان شده‌اند و به چشم نمی‌آیند. می‌توان از همین نشانه‌ها دریافت که خانه‌اش همان حوالی است؛ خانه‌ای که گُل و گیاه و درخت از در و دیوارش بالا رفته است. در حیاط کوچک خانه‌اش، گلدان‌ها و نهال‌ها راه را بر هر چیزی بسته‌اند. تنها دو راهِ باریک برای عبور یک نفر در نظر گرفته شده؛ یکی به سرویس بهداشتی گوشه‌ی سمت راست و دیگری برای رسیدن به گلدان‌های انتهای سمتِ چپِ حیاط و تیمارداری‌شان. شگفتا که هَرّه‌ی دیوارها هم دست‌شان از گلدان خالی نیست. هر بار نهال‌های به ثمر رسیده به دامن طبیعت می‌روند و گلدان‌های جدید آبستن بذرِ تازه‌ای می‌شوند تا این کارگاهِ کوچک، در حافظه‌ی درخت‌ها باقی بماند.
اینجا همه چیز در حال رشد است و توقف و ایستادن، معنایی ندارد. بیشتر از هر جای دیگری اکسیژن هست و انگار بُعدِ دیگری از زندگی جاری است. مردِ قصه‌ی ما با تخته‌های چوبی روی شاخه‌های درخت‌هایی که ریشه در خاک حیاط‌اش دارند، برای پرنده‌ها لانه ساخته تا باغ کوچک‌اش تهی از آواز نباشد. هر روز برای یاکریم‌ها و گنجشک‌ها دانه می‌ریزد و آن‌ها دیگر به حضورش خو گرفته‌اند و رَم نمی‌کنند.
روی گلدان‌ها و در و دیوار خانه هم شعارهایی نوشته تا مهمانانی که به دیدنِ حُسن‌سلیقه‌اش در دنیای سبزش می‌آیند، جملاتی در حافظه‌شان به یادگار بماند؛ مضمون کلی این نوشته‌های بی‌ریا شاید همین جمله‌ی کوتاهِ عمیق باشد که: «بی‌خاصیت نباش!».
این شعار، موضعِ راسخِ اشیایی‌است که در بخش دوم حیات‌شان به جای آلوده کردن محیط، گلدانی شده‌اند برای ریشه دواندنِ گُلی، گیاهی، درختی، نهالی... . گلدان‌های متنوع و زیبا؛ از پوسته‌ی شکننده‌ی تخم‌مرغ تا جعبه‌ی کوچک نخِ دندان؛ از بطری نوشابه تا جعبه‌ی شکلات و سیگار و خلاصه هر چیزی که بتواند دانه‌ای را در خود جای دهد و پذیرای قطره‌ای آب برای رفع تشنگی‌اش باشد. اینجا همه کس و همه چیز در راستای یک هدف هستند؛ یک هدف بزرگ؛ اکسیژن می‌سازند و تلاش می‌کنند بخشی از ناپاکی زندگی امروز را تصفیه کنند. اینجا زندگی را باید از زاویه‌ی دیگری نگاه کرد.
بلوط لرستانمعلم‌ها به صورت هفتگی دانش‌آموزان را به این باغچه‌ی پُربرکتِ زیبا می‌آورند تا او با حوصله و لحنی صمیمی از ضرورت عشق به طبیعت برای بهتر شدن زندگی بگوید؛ از بی‌خاصیت نبودن؛ از امید؛ از احساس مسئولیت؛ از دیدن زندگی از زاویه‌ای دیگر؛ و به خاطرات این بازدیدها که اشاره می‌کند، شادی در چشم‌های مهربانش موج می‌زند؛ گویی هر بار خاطرش از بابت بخشی از آینده آسوده می‌شود؛ آینده‌ای که قرار است با دست‌های کوچکِ آن‌ها ساخته شود.
بر در و دیوار پارکینگ خانه‌اش هم عکس‌های جالبی از طبیعت و مشخصاً درختانِ بلوط نصب کرده است.
عکس درخت بلوطی را نشان‌مان می‌دهد که ریشه‌های سمج‌اش سنگِ بزرگی را متلاشی کرده است تا به زمین برسد. می‌گوید: «این عکس زیبا بهترین و مستندترین جواب به کسانی است که کاشت بلوط در مدبه‌کوه (بام خرم‌آباد) را بیهوده می‌دانند و سنگی بودنِ خاک‌اش را دلیل می‌آورند». نگرانِ رها شدن بام است؛ بامی که در وجب‌ به‌ وجبِ دامنه‌هایش او و همکارانِ طبیعت‌دوستِ پُرتلاش‌اش درخت کاشته‌اند؛ بلوط، کاج، زیتون و ...
انبوهِ تقدیرنامه‌های تلمبار شده روی هم را نشان‌مان می‌دهد و می‌گوید: «یکی از آن‌ها از همه برایم ارزشمندتر است، برای همین کنارش گذاشته‌ام». لوحی است ساده که دانشجویان به او اهدا کرده‌اند؛ دانشجویانی که نه او آن‌ها را دیده، نه آن‌ها او را.
و البته قنددانِ بلوط‌نشانِ زیبای روی میزش را نشان‌مان می‌دهد که دختری از لُر‌تبارانِ خارج از کشور (دکتر گل‌ناز والی‌زاده- ساکن ایتالیا) برایش فرستاده است. قنددانِ کوچکِ ظریفی که اصالت دیگچه‌های مِسی قدیم در او هویداست و بر درب و دسته‌هایش نشانِ ظریفی از بلوط نقش بسته‌ است؛ نه شاه‌بلوط، که همین بلوطِ اصیلِ زاگرسِ خودمان.
دغدغه‌های این مردِ ناآرامِ آرام، تنها به طبیعت اختصاص ندارد؛ در هر کارِ خیری پیش‌قدم است. از ساخت مدرسه تا پذیرش مهمانانِ نوروزی در خانه‌ی خودش؛ به رسم قدیم، برای اثبات مهمان‌نوازی قومِ لُر. برای پاک کردنِ تصویرِ غلطی که به ناحق از مردمانِ زادگاهش شکل گرفته است. اینجا هم همسر و فرزندان مهربانش پشت‌اش را خالی نکرده‌اند؛ مردی که همه دوست‌اش دارند، حتی درخت‌ها، و یاکریم‌هایی که به دیدن‌اش رَم نمی‌کنند؛ «مظفر افشار» بیشتر از هر چیز نمادِ مسئولیت اجتماعی است؛ نمادِ امید، نمادِ در کنارِ هم بودن، دوست داشتن و دوست‌داشتنی بودن.

پدرِ بلوط لرستان- مظفر افشار

پدرِ بلوط لرستان- مظفر افشار
پدرِ بلوط لرستان- مظفر افشار
پدرِ بلوط لرستان- مظفر افشار

قنددانِ بلوط‌نشان
هدیه‌ای از طرف دختری از لُر‌تبارانِ خارج از کشور (دکتر گل‌ناز والی‌زاده- ساکن ایتالیا)


عکس: عبدالرضا قاسمی/ یافته


 

!The man that the trees love her

"Mozafar Afshar" famous to the father of Oak's. He is active in the field of environmental protection, especially in Lorestan province.

Zagros Mountains forest is full of Oak (Acorn)

.This note was written by AbdolReza Ghasemi

Translated by: Sara Vafaee / Yafte news
 

دیدگاه‌ها  

#1 -مهرداد دهقانی 1393-11-27 17:29
"مردِ ناآرامِ آرام" توصیف خوبی از آقای افشار عزیز بود. وضعیت محیط زیست استان خوب نیست و باید از افشارها حمایت کرد...
نقل قول کردن
#2 Raptor 1393-11-27 20:20
خداوند به ایشان طول عمر با عزت عطا بفرماید،مرد خستگی ناپدير و دوست دار طبيعت
نقل قول کردن
#3 شهروند خرم ابادی 1393-11-28 01:22
با سلام گزارش جالبی بود دستان بی بلا وبا سپاس ودردود بر جناب افشار خداوند با ایشان و خانواده محترمش سلامتی و سعادت عنایت فرماید کار ایشات کاری بزرگ و غیر قابل توصیف است کاش کسانی که در شهر ما با بریدن درختان و بجای ان ساختمان درست می کنند گوشه ای از فتوت و جوانمردی ایشان را داشتند و بجای هر اپارتمان چند درخت در همان محدوده ساخت وسازشان بکارند و در این جا نیز جا دارد از عملکرد استاندار قبلی جناب دکتر دهمرده که بانی کاشت دو میلیون درخت در بام لرستان شده قدردانی و تشکر بعمل اید .
نقل قول کردن
#4 مهناز 1393-11-28 09:44
ازصداوسیمالرستا ن درخواست میگرددازآقای افشار به مانندسایت یافته تجلیل به عمل آید
نقل قول کردن
#5 کوروش 1393-11-28 10:43
سلام. بسیار عالی. بافته واقعا فرهنگی اجتماعی برخورد میکند. درودها بر یافته.درود برجایدری. درود بر قاسمی. درود بر طولابی
نقل قول کردن
#6 حامد 1393-11-28 12:45
چرا مسئولین ما از ایشان به عنوان مشاور محیط زیست استفاده نمی کنند تا علم و مدیریتی که دارند را با تجربه گرانبهای ایشان مخلوط کنند و مطمئنا ماحصل آن هم به سود خودشان،هم به سود محیط زیست و در نهایت به سود جامعه هست.
تشکر از یافته
نقل قول کردن
#7 شهروند 1393-11-29 08:28
جنابی که این مقاله نگارش کرده ای از اینکه شهروند متمدن چون آقای دهقان را توصیف و معرفی کرده اید از شما متشکرم اما چرا ایشان را از همان اول معرفی نکرده اید این چه طرز توصیف است که تا آخرین جملات اسمی از ایشان نبرده اید؟!!!!!!!!!!! !!!!
نقل قول کردن
#8 بهاروند 1393-11-29 12:06
1-سلام
در حالي كه داشتم متن را مي خواندم به اين فكر مي كردم كه چند آدم روي كره زمين است و چند تاي آنها نماينده خدا در زمين هستند. دم از آدم ميزنم و خدا و نماينده واقعي او در زمين ، نه آدم نماها و آنان كه تنها از آدميت راه رفتن روي دو پا را ياد گرفته اند و اگر اين را هم نداشتند كه ديگر هيچ. كارنامه خودم را كه در طول زندگي بررسي ميكنم اگر صد سال هم بيشتر خدا به من عمر بدهد باز به زمين و خدا بدهكارم باز هم به خاطر آنكه نتوانسته ام قدمي در جهت رضايتش يردارم بدهي فراوان دارم نه به اين معني گوشه اي بنشينم و در حال خم و راست شدن باشم كه من يعني خدا پرستم و با ايمانم نه نه اصلا منظورم اين نيست منظورم اين است كه من چند صدم آقاي افشار براي زمين خدا و آرامش مردم فعاليت كرده ام افشار هم ميتوانست قوطي نوشابه را مچاله كند و در سطل آشغال بريزد ولي او اين كار را نكرد قوطي بايد باجش را به زمين بپردازد و نهالي را در خودش رشد بدهد تا دينش را به زمين ادا كند
نقل قول کردن
#9 بهاروند2 1393-11-29 12:11
ادامه قبلی

2-آدم هايي مثل افشار تلاش ميكنند تا بذري رشد كند نهال شود و بزرگ شود تا درختي شود تا سايه اش براي رهگذري آرامبخش باشد و يا پرنده اي بر روي آن لانه اي بسازد و آدم هايي هستند كه چاقو بدست سروي را در كنار درياي مديترانه سر ببرند و خود را خليفه خدا در روي زمين بدانند اولي بهشت را به زمين ميآورد و دومي جهنم را براي بشر در روي زمين مي سازد تا بهشت را براي خودش درست كند هنوز هم در اين فكرم كه من چقدر ميتوانم افشار باشم و يا من چگونه ميتوانم يك نمونه از افشار باشم فقط ميدانم با حلوا حلوا گفتن دهان شيرين نمي شود بايد از همين امروز نه خيلي دير است از همين ساعت نه باز هم دير است بايد در پايان همين نوشته با خودم عهد كنم كه دينم را به زمين ادا كنم.
نقل قول کردن
#10 شهروند 1393-11-29 18:38
لقب پدر بلوط لرستان برای جناب افشار مرد دوست دار طبیعت مناسب تراست، چرا که آقای "مراد کرمی" را پیشتر پدر طبیعت لرستان نامیده اند.
نقل قول کردن
#11 لر 1393-11-30 01:01
مردان بزرگ همچون کوه اند که هرچه از آنها دورتر میشویم عظمت آنها بیشتر آشکار میگرد
درود بر تو ای مرد بزرگ
نقل قول کردن
#12 آری 1393-11-30 04:06
بسیار زیبا. خوشحالم از بودن اینچنین الگو هایی که در جامعه کوچک لرستان... مردمانی این چنین نیک اندیش. که در قلب استان یا حتی از مرز های دور حس طبیعت دوستی رو به همشهریانشون انتقال میدن. درود بر پدر بلوط لرستان و همچنین خانم دکتر والی زاده.
نقل قول کردن
#13 کیوان 1393-11-30 23:35
خداوند به ایشان طول عمر با عزت عطا بفرماید،مرد خستگی ناپدير و دوست دار طبيعت ممنون
نقل قول کردن
#14 رهگذر 1395-04-31 11:45
سلام برجناب افشار...مردی که میراث قوم لردرختان بلوط رااحیاکرد
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا