وقتی خبر سراسری، "باغ وحش" خرمآباد را با آن اوضاع واحوال نشان داد كه جلوی "خرس" نان خشک میگذارند با یك ذره آب، و حيوان بيچاره آرام و بیسر و صدا، نان توی آب میزند و در حالي كه فكر ميكند، تريت آبگوشت ميل ميكند، آن را ته گلو مياندازد، نزديك بود آب شوم و بروم توي زمين!
احتمالاً حيوان زبانبسته صد هزار بار خدا را شکر میکند كه هنوز قيمت نان بيشتر از اين افزايش نيافته كه فردا پس فردا با آزادپزي، همين هم گيرش نيايد!
لابد شيرهاي باغ وحش هم تا چندي ديگر خیار میخوردند، آخر شيري كه "پای مرغ" بخورد، فردا پس فردا ممكن است تخم هم بگذارد!
دل آدم با ديدن اين صحنهها برایشان کباب میشود، این که خیلیهایمان زیرخط فقر هستیم، بماند... به هر حال، مرد برای همین روزها ساخته شده، برای صورت سرخ و هزار سیلی نخورده، اما «حیوان» چه غلطی میتواند بکند توي این نداری؟ «یارانه» هم که به آنها تعلق نمیگیرد تا بگوييم با اين 45 هزار تومان كه چند سال است ثابت مانده و الآن هم براي پرداخت آن كلي منت سر خلق ميگذارند و بيم قطع كردنش هم مردم را ازار ميدهد، احتمالاً جزء ثرمتمندان به شمار ميروند! نه «سهام عدالتی»، نه «مسکن مهری»، نه «سبد کالایی»، آخه چکار كنند؟
آن "گرگ" گرسنه میان چهاردیواری كوچك و قفسهاي تنگ، همش نگران بودم یك وقت به سرشان نزند، خودشان را از این زندگی «نکبتی» پاي مرغخواري و پاچهخواري راحت كنند و به فكر اين بيافتند كه براي خودكشي مثلاً یك «جوجه تیغی» بياندازند بالا و تمام!
یا نکند "خر" خسته از این همه بار کشیدن، یك شب برود شكم سيري جو بخورد و بعدش يواشكي چند پاي مرغ تناول كند و هار شود و در مقابل شيري كه به خيار خوردن و پاي مرغ خوردن افتاده، خره هم حالا شير شود و حكايت آن جفتكي كه مي گويند خر باغ وحش به شير زده و او را ناكار كرده بار ديگر تكرار گردد؟
يا احتمال ديگرش اين است كه خر از خوشي ناشي از پاي مرغ خوري مشترك با شير، از شدت شعف بميرد! البته فردا میگويند تاثیر برنامه "ماه عسل" بود، چون "خر" عاشق "گور خر" باغ وحش شده بود و گور خر هم به او گفته تو "خط" نداری، بیکلاسی، خری، و خر بيچاره هم همانجا تير خلاص را به خودش زده و خودش را به قفس شيرها بياندازد، اما شيرهاي باغ وحش خرمآباد كه گوشت خر نميخورند، آنها پاي مرغ ميخورند و منتظر پيدا شدن كسي هستند كه يارانهاي برايشان برقرار كند بلكه در ماه حداقل يك بار دل سيري گوشت قرمز آن هم از بهترين نوعش ميل بفرمايند! اما زهي خيال باطل كه در شهر فقيرنشين ما حالا خوردن نان سنگك هم براي برخي مردم آرزو شده ديگر چه برسد به اين كه كسي پيدا شود و بهترين گوشت قرمز را جلوي شيرها بياندازد!
شير كه ميبيند آدمهاي خرمآباد هم نميتوانند نان سنگگ و گوشت قرمز بخورند، آن وقت است كه يا به پاي مرغ راضي ميشود يا بايد برود بالای «بام لرستان» و خودش را پايين بياندازد تا از اين زندگي نكبتي بدون مزايا، راحت شود! (احتمالاً همين راه دوم را انتخاب ميكند چون شنيده كه قرار است قيمت آب هم در خرمآباد افزايش پيدا كند، خرمآبادي كه روي چشمهها قرار دارد و به ونيز ايران مشهور است)
آخ كه دلم خون میشود وقتی صحنه درماندگی «شیر» را در ذهنم مجسم ميكنم، یك عمر "سلطان" باشی، بزرگ باشی، واسه خودت کسی باشی، بعد تو را از سيستان بيآب و علف بیاورند لرستان سرسبز و آنجا به پاي مرغ خوردن بيافتي و تنها چيزي كه فت و فراوان ميتواني بخوري، گرد و خاك و هواي آلوده است كه البته بايد ماليات بر ارزش افزوده آن را هم برابر با شهرهاي توسعه يافته بپردازي ...
چکار میشود کرد؟ امیدوارم زودتر فکری به حال این همه "حیوان" پاي مرغخور و نان خشكخور بکنند. تا کی خیار و نان و چنگال مرغ؟! بابا یك ذره گوشت هم براي تنوع بد نیست، به همین سرمایهگذار عرب دوست داشتنی كشت و صنعت اگر بگويیم، حتماً سهمی از گوشتهای مجتمع را ميگذارد ور دل اين زبانبستهها!
راه ديگر اين است كه براي باغ وحش نيز سرمايهگذار پيدا كنيم تا 170 جانور آن را از خطر قحطي وا رهانيم، اما چطور وقتي كه در استان ما "قحطي سرمايهگذار" براي صنايع، كارخانجات، تيمهاي ورزشي و ... تا مغز استخوان آزارمان ميدهد؟!
راه ديگر اين است كه براي باغ وحش نيز سرمايهگذار پيدا كنيم تا 170 جانور آن را از خطر قحطي وا رهانيم، اما چطور وقتي كه در استان ما "قحطي سرمايهگذار" براي صنايع، كارخانجات، تيمهاي ورزشي و ... تا مغز استخوان آزارمان ميدهد؟!
فراموش نكنيم كه شير و خرس با غذاي معمولي خودشان است كه شير و خرس ميشوند و اگر قرار شود با پاي مرغ و نان تافتون زندگي كنند كه به جاي آنها ميتوان "ميمون" و "بز" را در باغ وحش گذاشت و گفت اينها شير و خرس هستند چون مثل آنها غذا ميخورند!
حالا اگر كسي پيدا نميشود كه در اين لرستان رديف بودجه و كمكي براي اين زبانبستهها منظور كند، عجالتاً ميتوانند از "دلهاي مردم" كه با ديدن گزارش تلويزيوني نان خوردن خرس و پاي مرغ خوردن شير براي آنها "كباب" است، تناول نمايند تا ببينيم بعد چه ميشود ...
رضا - ج
دیدگاهها
_________________________
يافته: زمستان 1392 كه با اقاي نيكوسرشت مدير باغ وحش مصاحبه كرديم ايشان از وضعيت تامين غذاي حيوانات باغ وحش بسيار راضي بودند و مشكل باغ وحش را فقط قفسهاي كوچك براي نگهداري حيوانات بزرگي مثل شير و خرس بيان كردند و خواستار تخصيص اعتباري براي ساخت قفسهاي بزرگتر بودند.
مشكل تغذيه حيوانات ظرف يك سال اخير به وجود آمده است
البته اين را هم بگوييم كه مدير باغ وحش آن موقع از راه فروش برخي حيوانات مثل شيرها به باغ وحش شهرهاي ديگر بخشي از درآمد را تامين ميكرد كه فكر كنيم ظرفيت باغ وحش ديگر شهرها تكميل شده و ديگر نيازي نداشته باشند
____________________
يافته: هر مديري در لرستان اگر بخواهد ميتواند از راههايي كه هست كمكي بنمايد.
به نقل از لرستانی:
به نقل از همشهری:
[quote name="همشهری"]ی عنی می فرمائید لرستان ما اینقدر فقیر است که غذا برای این 4 تا حیوان پیدا نمیشود در زمان قحط سالی هم چنین نبوده[/quoteندا ریم
من الآن اين خبر را خوندم و خيلي متاسف شدم ، به قول يكي از همكاران من كه غير بومي هستند ، عنوان كرد بابا شما لرستاني ها با اين بيچاره چه كار داشتيد ؟ اين زبون بسته لااقل به جاي پاي مرغ هفته اي يك قاچاقچي و يا يكي از اشرار منطقه را مي خورد هم خير بود و هم صواب.
من از کارمندای باغ وحش اراک هستم. خرم آبادو دوست دارم و پیگیر اخبار اون باغ وحش هستم .تا جایی که بنده یادم میاد ما پولی به آقای نیکوسرشت بابت خرید شیر ندادیم که ایشان می گن بخشی از هزینه ها جبران شده. ما معاوضه کردیم و دو تا گوزن و یه گورکن دادیم که گوزنا رو هم نتونستن زنده نگه دارن و مردن همون سال 92.
قربونتون برم نباید برا این حرفا مدرک بیارین؟