پرویز ثابتی از نیروهای مؤثر و محوری ساواک بعد از چند دهه آفتابی شد! حال چرا او تا کنون رؤیت نشده بود و یا تن به مصاحبه نداده بود جای سؤال دارد که ریشهیابی این موضوع زمانی دیگر میطلبد!
آن چه مشخص است که نفس مصاحبه بر این مبنا بوده که بهترین شرایط و موقعیت در شرایط حال بوجود آمده تا ثابتی به عنوان عامل اصلی ساواک که بسیاری از برنامهها و سرفصلهای کاری آن در جهت دفع و سرکوب مخالفین توسطایشان طراحی و به اجرا گذاشته است در جهت تطهیرسازی سازمان مخوف ساواک انجام دهد و ناباورانه و به دروغ هرگونه شکنجه در روند دستگیری و محاکمه مخالفین را ساخته و پرداخته گروهای مخالف بداند واقعاً خندهآور است که ساواک را مبرای از هرگونه شکنجه قلمداد کند و خود را نیز ازمخالفین شکنجه نشان دهد در صورتی که بسیاری از افراد و مخالفین نظام سابق شاهنشاهی که دستگیر و یا گذرشان به ساواک افتاده است بر این امر شهادت و گواهی میدهند که به شدت تحت فشار و شکنجه بودهاند.
در بخشی از این مصاحبه که با شبکه من و تو انجام گرفته در قسمتی از آن این ساواکی پرادعا گریزی به دکتر هوشنگ اعظمی میزند که در خانههای امن و تیمی برای آماده شدن برای شرایط دستگیری و مقاومت در برابر بازجویان به عمد خود را شلاق میزدهاند که همین نفس کار انجام شده اگر راوی آن صادق باشد که نیست نشان میدهد که فضای حاکم بر ساواک در برخورد با مخالفین توام با آزار بدنی و شکنجه بوده که گروهها ودست جات سیاسی برای روزهای سختی که در انتظار آنان و اعضای وابسته وجود داشته آمادگی لازم و مناسب را داشته باشند و نکته محوری موضوع آن جاست که چطور در این مصاحبه پرویز ثابتی در میان خیل مبارزین قبل از انقلاب سراغ هوشنگ اعظمی میرود و نام او را میبرد و مواردی مطرح میکند که همان طور که گفته شد نمیتواند دقیق ودرست باشد و حتماایشان از این امر آگاه هستند که دکتر اعظمی از چه جایگاهی و محبوبیتی در میان مردم لرستان برخوردار است مردی که خاطره جمعی مردمان هم عصر ونسل او با خصائص انسانیاش عجین گشته و همگان راوی مردی پاکباخته و خدمتگزار مردم هستند که شب و روز در حال دستگیری و خدمت به آنان بدون کوچکترین چشم داشتی بود که دکتر اعظمی چگونه در تیمار کردن بیماران و خدمات پزشکی ودارویی را در حق بیماران ژار<فقیر>انجام داده ودر عین حال در عرصه مبارزه نیز و مولود آن وضعیت که مردم فاقد امکانات بهداشتی و پزشکی بودند که اعظمی ناچار بود که خانه شخصی خود را بخشی از آن را مختص به بیماران و بعضا بستری نمودنشان در آن شرایط کند.
حال ثابتی برای اینکه چهرهایی غیر منطقی و غیر عادی از مبارزان قبل از انقلاب در ذهن مخاطب ایجاد کند به دروغ این مباحث را پیش کشیده ودر کنار آن هوشنگ را نمونهایی از این دست افراد معرفی میکند پرداختن ثابتی به دکتر اعظمی این سؤال را مطرح میکند که چرا افراد تحصیل کردهایی چونایشان و خیل عظیمی دیگر از افراد مبارز بر چه اساس ونیازی در مسیر مبارزه ان هم با سختترین دستگاه مخوف سرکوب همچون ساواک قرار گرفتند که در این راه سختیهای فراوان و حتی جان خویش را در معرض خطر و فداشدن قرار دهند علی رغم تبلیغات کاذب و پرهیاهویی که توسط دستگاهای تبلیغی و ماهوارهای که در خارج از کشور به خصوص در سالیان اخیر پدید آمده وبه نادرستی به آن دامن میزنند.
در رژیم گذشته امکانات و شرایط زندگی خیلی در حد مناسب وایدهآلی نبوده که مثلاً مردم به یکباره خواب نما شوند و زوال حکومت وقت را رقم بزنند بلکه در حوزههای مختلف مشکلات و نابههنجاریها به شدت وجود داشته و مقولهای بنام کرامت وارزش انسانی رویاهایی بیش نبوده ودر همین لرستان در بعضی مناطق قدرتمندان وقت که پشتشان به حکومت گرم بوده است از آن چنان اختیار و قدرتی برخوردار بوده که بنابر صلاحید وارادهشان مردم بینوای و تحت عنوان رعیت را بسیار اذیت و شلاق میزدند یعنی فردبرخوردار ازقدرت شخصا و خودسرانه حکم صادر میکرده و خود نیز مجری اجرای آن بوده است و موضوعی بنام قانون کان لم یکن بوده است.
در چنین بسترو فضایی است که دکتر هوشنگ اعظمی رخت مبارزه میپوشد وگرنه افرادی چون هوشنگ عاشق زندگی بودند و هرگز دوست نداشتند در شرایط سخت و مخاطرهآمیز آن هم رو درروی حکومت قرار گیرند و آواره کوهها شوند تا به این نحو فضای مبارزه علیه ظلم و تبعیض وبی عدالتی را شکل دهند و اگر پرویز ثابتی اندکی وجدان وشرأفت در وجودش بود که نیست این طور به صورت سطحی نامی ازهوشنگ به میان نمیآورد که در ذهن مخاطب این القا را وارد کند که گویی هوشنگ و دیگران به دنبال ماجراجویی بود و دست به مبارزه زدهاند که همان طور اشاره رفت وعوامل زیربنایی دیگر بود که بخشی از نیروهای الیت و فهیم جامعه رابه سمت انقلاب و مبارزه سوق داد و همین بدفهمیها وعدم درک درست از موضوعات بود که باعث شد نظام پهلوی در سراشیبی سقوط قرار گیرد زیرا هیچ گاه کارگزارانش شناخت لازم و کافی از لایههای مختلف جامعه نداشتند ودر توهم خود جزیره ثبات بودند و دیری نپایید که آن جزیره ثبات از هم پاشید و منطق بازماندههای مغزهای سرکوبش به جای قبول خطاهای فاحشی که منجر به سقوط آنان شد همان حرفهای تکراری است که تصور میکنند با نعل وارونه به اهداف و مقاصدی که دارند خواهند رسید.
به قلم:
محسن رستمی
|
دیدگاهها
منظورش این بود که دستگیر شده ها در رابطه با دکترهوشنگ اعظمی توسط ساواک شلاق خورده اند،نه اینکه دکتر خودش را شلاق می زده،بهتر است یکبار دیگر با دقت آن قسمت را ببینید، موفق باشید
کاری به ماجرای دکتر هوشنگ اعظمی پزشک مردی قوم لک نداریم و اعظمی آن سفر کرده با گفتار این سرکرده هرگز خدشه دار نخواهد شد، در کل ساواک در شکنجه و آآزار آزادیخواهان کوتاهی نکرد و امثال ثابتی نمیتوانند ثابت کنند که گناهی ندارند و خوشبختانه راهی برای تطهیر او امثالش وجود ندارد