یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

70 سال پیش در چنین روزهایی دولت مردمی و ملی دکتر محمد مصدق به دست مزدوران استعمار انگلیس و امپریالیسم آمریکا با صحنه‌گردانی و کارگردانی سرویس‌های جاسوسی "سیا"و"ام آی 6" سرنگون شد.
بی‌شک مصدق یکی از پاک‌ترین و شریف‌ترین سیاست‌مداران و دولت‌مردان تاریخ ایران و بلکه جهان است؛ او از نوادگان دختری عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه ، از سرداران شجاع ایران و از معدود شخصیت‌های خوش‌نام سلسله قاجاریه می‌باشد.
از زمانی که پای استعمار انگلیس، روس و به دنبال آن آمریکا به عرصه سیاست ایران باز شد، این دولت‌های استعمارگر تمام تلاش خود را برای گماردن افراد ضعیف و سرسپرده در مناصب مهم مملکتی در این کشور به کار ‌گرفتند تا با کم‌ترین هزینه به مطامع و منافع خود دست یابند.
به همین دلیل این دولت‌های استعمارگر تحمل شخصیت‌های مستقل و وطن‌دوست را نداشته و به‌محض روی کار آمدن افرادی از این دست، از راه‌های گوناگون زمینه‌های عزل و برکناری او را فراهم می‌کردند.
برکناری شهید "میرزا محمد تقی‌خان فراهانی" معروف به «امیرکبیر» از صدراعظمی ناصرالدین‌شاه و در نهایت، شهادت این بزرگ‌مرد تاریخ ایران، گواه این مدعاست؛تقریباً از سال‌های آغازین حکومت فتحعلی شاه قاجار تا سال 1357 پیروزی انقلاب اسلامی ، در حدود بیش از 150 سال، بر اساس یک قانون نانوشته و عرف معمول جامعه ایران، مسئولان رده‌بالای مملکتی در بیشتر تصمیم‌ها و برنامه‌ها می‌بایست منافع دولت‌های روس و انگلیس و از شهریور 1320 به این‌طرف، منافع ایالات‌متحده آمریکا را لحاظ کنند، یا این که دست‌کم جوری سیاست‌گذاری کنند که در تضاد با منافع این کشورها نباشد.
در این شرایط و فضای سیاسی که جولانگاه افراد وطن‌فروشی هم چون میرزا آقاخان نوری بود، فردی مثل مصدق روی کار می‌آید؛ در آن دوران، خط و مشی اصلی سیاست خارجی ایران بر اساس سیاست «موازنه مثبت» بنا نهاده شده بود؛ بر اساس این سیاست، دولت ایران در صورتی که تحت تأثیر یک قرارداد یا معاهده، منافع یا امتیازی را برای روس‌ها قائل می‌شد، می‌بایست بیشتر از آن یا در سطح آن را برای انگلیسی‌ها هم در نظر بگیرد.
مرحوم مصدق به‌محض روی کار آمدن، سیاست «موازنه منفی» را سرلوحه کار دولت خود قرار داد؛ نخست‌وزیر ایران معتقد بود که دولت ایران در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها به‌جای مصالح دولت‌های استعمارگر باید منافع ملی را مد نظر داشته باشد.
به همین خاطر دکترمصدق تلاش کرد با وارد کردن ایالات‌متحده آمریکا به عنوان یک «قدرت سوم» به فضای سیاسی ایران تا حدودی جلوی دست‌اندازی‌های دولت‌های روس و انگلیس را بگیرد.
بیشتر ناظران سیاسی و تحلیل گران مسائل ایران، اعتماد مصدق به آمریکا و در پیش گرفتن این سیاست را یکی از اشتباه‌های تاریخی وی می‌دانند؛ اتفاقاً تا زمانی که انگلیسی‌ها رضایت دولت آمریکا را برای کودتا کسب نکردند، نتوانستند دولت ملی ایران را سرنگون کنند.
در تیرماه سال 1331 خورشیدی، دکترمصدق از شاه می خواهد مسئولیت وزارت جنگ را به او بسپارد، شاه به این بهانه که با واگذاری این سمت چیزی از قدرتش باقی نمی‌ماند و در حقیقت به علت این که دکترمصدق دست شاه و خاندان پهلوی را از بیت‌المال کوتاه کرده بود، قوام السطنه را به عنوان نخست‌وزیر معرفی می‌کند.
به دنبال این رویداد، در 30 تیر همان سال مردم و نیروهای ملی و مذهبی با راهبری مرحوم آیت‌الله کاشانی و دکترمصدق به خیابان‌ها می‌ریزند و بعد از 4 روز راهپیمایی و تظاهرات خیابانی، شاه را مجبور می‌کنند که حکم نخست‌وزیری قوام را لغو و مصدق را به نخست‌وزیری برگرداند.
متأسفانه به دلایل مختلف به‌مرور اختلافاتی بین دکترمصدق و آیت‌الله کاشانی به وجود می‌آید و همین اختلافات باعث می‌شود که نخست‌وزیر وقت ایران از ظرفیت ملت در مقابل سرسپردگان و مزدوران داخلی و نیز استعمارگران به‌خوبی استفاده نکند و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران به شکست بینجامد و دولت قانونی و ملی دکتر مصدق که به نماد استکبارستیزی ملت ایران در منطقه خاورمیانه تبدیل شده بود، سرنگون شود.
همان طور که اشاره شد دکترمصدق نتوانست از همبستگی و حضور توده‌های مسلمان که در قیام 30 تیر 1331 به منصه ظهور رسید، در مقابل کودتاگران استفاده کند.
کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد 1332 در کنار آثار زیانباری که برای ملت ایران داشت، درس‌ها و عبرت‌های مهمی برای مردم و دولت‌مردان دارد؛ نخست این که هیچ‌گاه نباید به کشورهای استعمارگر و ابرقدرت اعتماد کرد.
دوم؛ این که همواره باید تکیه مسئولان بر مردم و آحاد جامعه باشد؛ جمهوری اسلامی از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون با حفظ و حضور مردم در صحنه‌های مختلف، بحران‌های زیادی را پشت سر گذاشته است.
سوم؛ عبرت دیگر کودتای 28 مرداد این است که دشمنان برای رسیدن به اهداف شوم خود سعی می‌کنند که مردم را مأیوس کرده و از صحنه بیرون کنند؛ همان کاری که در دهه 30 انجام دادند . تا زمانی که مردم پشت سر مصدق بودند کودتاگران موفق نشدند؛ همان‌طور که در 25 مرداد، کودتای آن‌ها به شکست انجامید.
اما متأسفانه پول‌های کثیف یا به‌اصطلاح جاهل‌های تهران و دارودسته شعبان بی‌مخ (پول‌های خارجکی)، پراکنده شدن صفوف مردم در حمایت از مصدق و نیز هدایت دست‌های پنهان و آشکار بیگانگان باعث شد که کودتایی که در 25 مرداد شکست‌خورده بود، سه روز بعد و در 28 مرداد به پیروزی برسد.با پیروزی کودتا و سپس تشکیل کنسرسیوم (اتحادیه شرکت‌های بین‌المللی) شرایطی به‌مراتب بدتر از قبل از نهضت ملی شدن صنعت نفت به مردم ایران تحمیل شد و منافع ملت ایران بیش از دو دهه به تاراج رفت.
نکته دیگر این که دکتر مصدق نتوانست علاوه بر تهران توده‌های مردمی را در سایر شهرستان‌ها پشت سر خود بسیج کند؛ ضمن این که در برخی شهرستان‌ها و مراکز استان‌ها مردم در جریان تحولات داخلی و مسائل سیاسی کشور نبودند و اگر معدود کسانی هم بودند، از توان و قدرت لازم برای بسیج عمومی در حمایت از دولت برخوردار نبودند.
یکی از دوستان که پدرش در دهه 30 کاروانسرا یا به قول لری خودمان "کارِم سرا" داشته است، به نگارنده گفت:«پدرم در عصر روز 25 مرداد یعنی زمانی که کودتا شکست می‌خورد و شاه به خارج از کشور فرار می‌کند، برای خرید گندم و سایر حبوبات به یکی از بخش‌های اطراف خرم‌آباد مراجعه کرده و می‌بیند که مردم آن منطقه در حال شادی و پایکوبی هستند؛ دلیل ماجرا را می‌پرسد، می‌گویند «شاه فرار کرده، مردم خوشحال‌اند».
دو سه روز بعد که مصادف بوده با 28 مرداد، روز سقوط دولت محمد مصدق، پدرم موقع برگشت دوباره از همان محل گذر می‌کند و در کمال تعجب می‌بیند درهمان منطقه دوباره بساط جشن و پای‌کوبی برپا شده است؛ علت را جویا می‌شود؛ این بار جواب می‌شنود که «مصدق سقوط کرد و شاه به کشور بازگشته» به همین خاطر مردم خوشحال‌اند!!!
تاکنون هزاران مقاله، تحلیل و پایان‌نامه درباره کودتای 28 مرداد نوشته‌شده و هر کسی از دید خود به تحلیل زوایا و ابعاد این رویداد معاصر پرداخته است؛ با این تفاسیر بهترین درس از کودتای 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق، ضرورت اعتماد نداشتن به قدرت‌های بزرگ و فراهم کردن شرایط حضور مردم در صحنه و استفاده از ظرفیت و توان داخلی کشور است؛ همان موضوعی که رهبر معظم انقلاب اسلامی همواره و به‌ویژه در دهه اخیر بر آن تأکید داشته و دارند.
و دیگر این که سیاست «موازنه منفی» که به نوعی همان سیاست «نه شرقی و نه غربی» هست، باید در دستور کار مسئولان و دولتمردان کشور قرارگرفته و به گفتمان اصلی و مورد قبول همه دولت‌مردان و جناح‌های سیاسی کشور تبدیل شود.مضاف برآن می بایست درعرصه بین المل ، نگاه صرفا ایدئولوژیک به رویدادها وپدید ه های اجتماعی و سیاسی کم رنگ تر شود و کفه منافع ملی بر تمام ملاحظات و کنش و واکنش های سیاسی و دیپلماتیک بچربد.
در 100 سال اخیر آمریکایی‌ها در بیش از 62 کودتا در چهارگوشه جهان به صورت مستقیم و غیرمستقیم دخالت داشته‌اند که از این تعداد فقط 10 کودتا ناکام مانده است؛ دولت‌مردان آمریکا در قبال خسارات‌هایی که به سایر کشورها زده‌اند، تاکنون در هیچ موردی عذرخواهی نکرده‌اند.
باراک اوباما رئیس‌جمهور اسبق آمریکا در سال پایانی مسئولیت خود حتی در مکان یابود جان باختگان در شهر هیروشیما ژاپن هم حاضر نشد به خاطر بمباران اتمی این شهر و شهر ناکازاکی و کشته شدن هزاران تن در این حادثه عذرخواهی کند؛ سیاست‌های ظالمانه و استکباری دولتمردان آمریکایی پایانی ندارد.
اگر روحیه انقلابی گری و ایستادگی مدبرانه مردم و مسئولان جای خود را به سازش ، عافیت‌طلبی کورکورانه و خوی اشرافی گری بدهد، کما این که متاسفانه این روحیه را در برخی از مسئولان و فرزندان آنها می بینیم ، استکبارجهانی که همواره در کمین بوده و خوی سلطه‌طلبی دارد، بلایی بر سر کشورخواهد آورد که قابل‌ قیاس با کودتای 28 مرداد نبوده و زیان‌های ناشی از آن تا قرن‌ها جبران‌پذیر نباشد.
28مرداد 1402
مصطفی رباطی

دیدگاه‌ها  

#1 دانشجوتاریخ 1402-05-28 21:25
دکترمصدق در سوئیس حقوق خونده بود حتی قصد نخست‌وزیری نداشت و امامی نماینده مجلس بهش گفت: شما که اینقدر انتقاد میکنی به دولت، خب خودت بیا و نخست‌وزیر شو؟ اونم قبول کرد وگرنه ضعف جسمی و کهنسالی او اجازه کارهای نخست‌وزیری رو نمی‌داد و به‌دلیل تحریم نفتی ایران در سال ۳۱ خیلی از کارمندان و ارتشیان حقوق نگرفتن یا عقب افتاد و نارضایتی بوجود آمد از طرف دیگه دکترمصدق یک ترسی داشت که اگر تو برنامه‌هاش موفق نشه باتوجه به فقرگسترده مردم در دهه ۳۰، و نظام ارباب_رعیتی، ایران به‌دست کمونیست‌ها بیوفته، چون کمونیست‌ها اون روزگار خیلی قدرت داشتن و حزب توده فوق‌العاده میان کارگران و حتی شاخه نظامیان نفوذ داشت لذا دکترمصدق پس از ناامید شدن از حمایت بین‌المللی از ایران به‌نظرم دیگه تلاشی برای ماندن نکرد حتی اطرافیان بهش خبر کودتا رو دادن ولی مصدق با خودش فکر کرد که با دست خالی جلوی چند کودتارو میشه گرفت؟ آمریکا سال۱۹۴۹ در سوریه، ۱۹۵۲ در کوبا و مصر و ۱۹۵۳در ایران مستقیما در کودتاها دست داشت چون جنگ سرد بین شوروی و آمریکا بود و هر طرف پیگیر نفوذ سیاسی خود بودند
نقل قول کردن
#2 دیار او برده 1402-05-28 21:29
جناب رباطی چند خط آخر فکر کردم دارم ۲۰۳۰میبینم شعار دادن راحته خبر از سفره خالی مردم دارین؟؟
نقل قول کردن
#3 دانشجوتاریخ 1402-05-28 21:32
نویسنده گرامی جناب رباطی فرمودند باراک اوباما بخاطر بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی از ژاپن عذرخواهی نکرد ولی آیا اطلاع دارند پس از پایان جنگ جهانی دوم تنها ژاپن تسلیم نشد و همچنان به جنگ ادامه داد؟ و تا سال ۱۹۵۱ همچنان وضعیت جنگی وجود داشت؟ ژاپن بخاطر حمله به چین و کره و فیلیپین و جزایر اقیانوسیه و قتل‌عام مردم بی‌گناه، از بازمانده‌های جنگ جهانی دوم هیچوقت عذرخواهی نکرد. ژاپن برعکس آلمان تنها کشوریه که هیچ‌وقت عذرخواهی نکرد و فقط در یک نمونه در آزمایشگاه ۷۳۱ خود بیش از ۵۰۰هزارنفر اسیر جنگی را زنده زنده مورد آزمایشات شیمیایی و خطرناک قرار داد و از بین برد. اگر فیلم‌های جنگ جهانی دوم و جنایات فاشیست‌ها و نازیسم را ببینید حتماً از امپراتوری ژاپن و آلمان نازی متنفر می‌شوید جنایات غیرانسانی دکتر یوزف منگله آلمانی نازی مگر فراموش میشه؟
نقل قول کردن
#4 ناصر 1402-05-29 09:59
خوب ؛ الحمدالله در زمان مصدق خبر فرار شاه در چند ساعت به گوش رعیت های یکی از بخش های خرم ابد رسیده و مردم آگاه می شدند و صد البته در همان بخش بخاطر مسئولیت پذیری خبر گزاری ها محلی ، خبر کودتا نیز در همان روز رسیده و مردم باز عکس العمل نشان داده و راوی خبر را مطلع نموده اند !! جل الخلایق از این خبر رسانی و این بی آگاهی مردم نسبت به احوالات کشور !؟
نقل قول کردن
#5 شهروند 1402-05-29 14:07
به نقل از دیار او برده:
جناب رباطی چند خط آخر فکر کردم دارم ۲۰۳۰میبینم شعار دادن راحته خبر از سفره خالی مردم دارین؟؟
این یک تحلیل سیاسی_تاریخی بوده چه ربطی به حوزه اقتصاد داشت؟ هر چیزی سر جای خودش سنگینه
نقل قول کردن
#6 خرم‌آبادی 1402-05-29 14:09
به نقل از دانشجوتاریخ:
نویسنده گرامی جناب رباطی فرمودند باراک اوباما بخاطر بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی از ژاپن عذرخواهی نکرد ولی آیا اطلاع دارند پس از پایان جنگ جهانی دوم تنها ژاپن تسلیم نشد و همچنان به جنگ ادامه داد؟ و تا سال ۱۹۵۱ همچنان وضعیت جنگی وجود داشت؟ ژاپن بخاطر حمله به چین و کره و فیلیپین و جزایر اقیانوسیه و قتل‌عام مردم بی‌گناه، از بازمانده‌های جنگ جهانی دوم هیچوقت عذرخواهی نکرد. ژاپن برعکس آلمان تنها کشوریه که هیچ‌وقت عذرخواهی نکرد و فقط در یک نمونه در آزمایشگاه ۷۳۱ خود بیش از ۵۰۰هزارنفر اسیر جنگی را زنده زنده مورد آزمایشات شیمیایی و خطرناک قرار داد و از بین برد. اگر فیلم‌های جنگ جهانی دوم و جنایات فاشیست‌ها و نازیسم را ببینید حتماً از امپراتوری ژاپن و آلمان نازی متنفر می‌شوید جنایات غیرانسانی دکتر یوزف منگله آلمانی نازی مگر فراموش میشه؟
فیلم پیانیست محصول۱۳۸۱ و فهرست شیندلر تنها گوشه‌ای از جنایات نازیسم را نشان می‌دهد
نقل قول کردن
#7 دیار او برده 1402-05-29 21:37
به نقل از شهروند:
به نقل از دیار او برده:
جناب رباطی چند خط آخر فکر کردم دارم ۲۰۳۰میبینم شعار دادن راحته خبر از سفره خالی مردم دارین؟؟
این یک تحلیل سیاسی_تاریخی بوده چه ربطی به حوزه اقتصاد داشت؟ هر چیزی سر جای خودش سنگینه
فرمایش شما متین ولی هزینه این شعارها که جناب رباطی و رباطی ها بیان می فرمایند رو معمولا دیگران پرداخت میکنن تاریخ اگر به درد اینده نخوره به هیچ دردی نمیخوره شهروند عزیز
نقل قول کردن
#8 حیدری 1402-06-17 20:38
به نقل از دیار او برده:
جناب رباطی چند خط آخر فکر کردم دارم ۲۰۳۰میبینم شعار دادن راحته خبر از سفره خالی مردم دارین؟؟

درود بر شما. بنده به همچنین
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا