یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

عجایب و غرایب این روزگار تمامی ندارد انگار. آدم حرف‌هایی می‌شنود که یا خنده‌اش می‌گیرد بس که مضحک و مزخرف‌اند یا زبانش بند می‌آید بس که نابجا و بی‌وجه‌اند.
دوستی پیام داده بود و خواسته بود از دوست مشترکمان برای انتخابات شورای شهر حمایت کنم و در توصیف آن نامزد پارلمان شهری فصلی مُشبِع و دفتری مُکفی، اوصاف و اعتبار و علائم و مستند و مدرک خرج کرده بود. کمترین توصیف دوست مشترکمان عنوان دکترا بود.
 
سابقه دوستی ما به بیش از چهل سال می‌رسد. ما سه نفر شریک خاطرات کودکی هم هستیم. می‌دانیم که نوجوانی را کجا و چگونه گذرانده‌ایم. می‌دانیم که جوانی هر کدام از ما پای چه داری بر دار شده است. من حتا می‌دانم که آن دوست عزیز یک فقره فرار از خدمت حین جنگ هم دارد! و او هم می‌داند که من دو ماه دوره احتیاط خدمتم را چگونه و کجا گذرانده‌ام.
 
آن دوست مشترک ما دانشگاه نرفت. با نذر و نیاز و سَختی و سفارش بنده خدایی در یکی از ادارات استخدام شد و چسبید به کار و اضافه کار و با ضرب زندگی و ریتم روزگار چرخید و رقصید و ندیدم و نشنیدم که برنامه‌ای برای تحصیل آن هم در مقطع تحصیلات تکمیلی داشته باشد. با دوستی که پیام داده بود تماس گرفتم و گفتم فلانی، فلان کَس دکترا دارد واقعا؟ گفت بله. دکترای مدیریت فرهنگی!
 
کسی که در یک رشته تحصیلی و درسی مدرک دکترا می‌گیرد در واقع در آن رشته و موضوع صاحب‌نظر می‌شود. دکترا یعنی‌ایده پرداز. تحلیل‌گر. تولید‌کننده. متفکر. منتقد. طراح. برنامه ریز. دگرگون‌کننده. کسی می‌تواند مدعی مدرک دکترای مدیریت فرهنگی باشد که حداقل پانصد جلد کتاب خوانده باشد که ده جلدشان فقط فلسفه هنر باشد. ده جلد کتاب نوشته باشد. حداقل بر سه کتاب از نویسندگان دیگر نقد و رد نوشته باشد. چهل پنجاه مقاله در مطبوعات معتبر چاپ کرده. لااقل بتواند چهل دقیقه حرف بزند و موضوعی را پخته و پرورش یافته برای جمعی توضیح دهد.
 
اینکه فلان کس در بایگانی فلان اداره یا روابط عمومی فلان شرکت، یا مدیریت بهمان اداره که چهار نفر کارمند دارد مشغول کار است و سال‌های سال حقوق می‌گیرد و روزمَرٓگی می‌کند و عنوانش هم دکترای مدیریت فرهنگی است نشان از آن دارد که یک جای کار می‌لنگد. اگر چنین آدم ساکن و ثابت و بدون طرح و تمییز و تشخیصی که فکر می‌کند فرهنگ همان رشته تحصیلی فرهنگ و ادب دبیرستان است، شایسته عنوان دکترا است پس، محمدرضا شجریان و محمود دولت آبادی و علی اشرف درویشیان و سیمین بهبهانی و فروغ و شفیعی کدکنی و ابتهاج و کیهان کلهر، بهمن علاالدین و ایرج رحمان پور و محمد باجلاوند و هوشنگ رئوف و مظفر افشار و سید فرید قاسمی و مولانا عزیز بیرانوند و ده‌ها تولید‌کننده و مربی فرهنگ و پرورش دهنده هنر شایسته چه مدرک و مَدرَجی هستند؟!
 
یادش بخیر در آبادی ما دو برادر بودند. میرزاحسن و میرزاحسین. میرزا حسن راننده قابلی بود اما تصدیق رانندگی نداشت. سی سال آزگار شوفری کرد. نه خلافی کرد که گیر پلیس و پاسبان بیفتد و نه راهی را بالا و پایین کرد که مردم پی ببرند تصدیق ندارد. البته بعد از سی سال رانندگی سالم و صادقانه تصدیق پایه یک هم گرفت. میرزاحسین اما نه اهل ماشین بود و نه استاد شوفری. حسادتش گل کرد و دست به جیب شد و بیست و پنج هزار تومان داد و برایش تصدیق شوفری گرفتند. تصدیق رانندگی در جیب اُوِرکت آمریکایی‌اش بود اما کلاچ را از ترمز تشخیص نمی‌داد. فرق رادیاتور و باک را نمی‌دانست. یکبار که خواسته بود آب رادیاتور تراکتور نورمحمد را عوض کند سر مشک را کرده بود توی باک گازوئیل و آن شد که نباید می‌شد. میرزاحسن بی‌مدرک دل و روده کامیون هینوی سفیدش را میریخت روی زمین و تمیز و تعمیرش می‌کرد بی‌آنکه تذکره و تائیدی داشته باشد. تصدیق رانندگی میرزا حسین را غرٓه کرد و بی‌آنکه اسباب شوفری را مهیا کند بر جای شوفر نشست و دو کیلومتر رانندگی نکرده، بعد از گردنه « دارمَرو نمکلان» بنز خاور ۸۰۸ شراکتی را انداخت ته درٓه و نزدیک که جان خود را هم به پای تصدیق تقلبی از دست بدهد.
 
میرزاحسن‌های فرهنگی بی‌ادعا، بی‌مدرک آن گونه که شایسته است به تیمار تن بیمار فرهنگ و هنر اهتمام دارند و میرزاحسین‌های دکترا دار هر از گاهی بخشی از آبگینه فرهنگ و ادب و علم و هنر را به سنگ سبکسری خود می‌کوبند و به درٓه دلبخواهی خود میاندازند.
حکایت غریبی است.

به قلم:  ماشا اکبری  

دیدگاه‌ها  

#1 ای 1401-11-25 12:29
سلام این دکتری که مثل همان گواهینامه رانندگی در شده در ادارت ولی دریغ از خواندن یک کتاب در سال.
نقل قول کردن
#2 آریاوند 1401-11-25 13:02
احسنت برشما
نقل قول کردن
#3 آریاوند 1401-11-25 13:03
مجموعه شهرداری مملو از میرزاحسین می باشد
نقل قول کردن
#4 خرم‌آبادی 1401-11-25 14:38
میرن از دانشگاههای درجه سوم و پولی مدرک می‌گیرند و ذره‌ای دانش ندارند
نقل قول کردن
#5 سید ناصر 1401-11-25 16:34
چه حکایت تامل برانگیزی
مصداق این دلنوشته را به کرار می‌بینیم
احسنت
نقل قول کردن
#6 خرم 1401-11-25 17:18
امثال همین افراد با پارتی و سفارش و هزار روش دیگه در ادارات پست میگیرن که وضع شهر،استان و به تبع اون کشور این شده.سواد و تخصص معنی نداره اصلا لازم نیست! به برکت انواع دانشگاه های پولی میشه با 60 ،70 میلیون تومن انواع مدرک دکتری در رشته ای مختلف گرفت و قاب کرد زد به دیوار بعد نقشه کشید برای انتخابات های مختلف
نقل قول کردن
#7 دیار او برده 1401-11-25 22:54
یادمه دوره اول شورای شهر مرحوم مهندس فعلی عضو شورای شهر شد ۶ماهه استعفا داد فرار کرد برید سوابق کاری برخ اعضای شورای شهر مدیر کل ادارات و...بخونید ببینید واقعا شایسته این جایی که اشغال کردن هستن یا نه؟
نقل قول کردن
#8 فریاد 1401-12-01 02:44
سید ناصر خان استاد تصحیح بفرمایید:
کرات . [ ک َرْ را ] (ع اِ) ج ِ کَرّة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || مکرراً و چندین بار. (ناظم الاطباء). رجوع به کرة شود.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا