از پمپبنزین کولیوند وارد لاین کنارگذر شصت متری میشوم. مقصدم کمالوند است. نرسیده به تصفیهخانه ترافیک در هم گرهخورده است. ماشینها میلیمتری حرکت میکنند.
گفتم لابد تصادف شده است. این وقت روز آنهم در این خیابان اصلی نباید راهبندان ایجاد شود. گامبهگام و لاکپشتی جلو رفتم. منتظر صحنه تصادف هستم. دوربرگردان را که رد میکنم. خبری از تصادف نیست. ادامه راهبندان کشیده شده است به لاین مقابل. چرا؟ چون یک وانت هندوانهفروش دقیقاً در دهانه دوربرگردان پارک کرده است. بیش از یکسوم عرض خیابان در تصرف وانت است و غیرقابل استفاده. سرتاسر شصت متری تا ابتدای ناصرخسرو همین وضع است!
از بیمارستان بیرون میزنم. همکارم میگوید مسیر به سمت ساحلی بسته است. بهتر است از سمت شقایق بروی، چرا؟ بزرگواری دارد آپارتمان می سازد. امروز در حال بتنریزی است. از این ماشینهای بتنریزی آورده کامل خیابان را بسته است!
تا گلدشت می روم و دور میزنم. از زیرگذر شقایق که خارج میشوم در تله راهبندان گیر میافتم. ساعت دو بعدازظهر و این حجم ماشین؟ احتمالاً تصادف شده است. راهنمایی و رانندگی را پشت سر میگذارم. حرکت کند و کلافه کننده است. تا چشم کار میکند ماشین است که زمینگیر شده است. از ابتدای زیرگذر تا زیر پل هوایی بیست و چهارمتری ربع ساعت طول میکشد. هیچ تصادفی هم نشده است. هیچ ماشینی هم عیب و علت پیدا نکرده است. چرا؟ چون بعد از دوربرگردان نیسانیها و سهچرخه و دوچرخهها جشنواره بهاری گرفتهاند. یکی گوجه میفروشد. یکی ملون و دیگری گوجهسبز. همشهری بزرگواری هم دقیقاً وسط خیابان و کنار وانت گوجهسبز توقف کرده و سر قیمت و کیفیت آلوچهها چانه میزند! و بیخیال خلایق خسته مانده در ترافیک.
میدان کیو را دور میزنم. وارد کنارگذر بلوار ولایت میشوم. صد متر جلو نرفتهام که مجبور به توقف میشوم. بازهم راهبندان و ترافیک. تصادف شده است؟ این خیابان فرعی چرا باید این حجم از ترافیک را تجربه کند؟ نرسیده به بلوار حج فقط راه عبور یک ماشین باز است. چرا؟ چون یک وانت نیسان فلفلهای زرد و قرمز و سبز را حراج کرده است و خلایق هم حریص جنس حراج! دوبله (با حساب خود فلفل فروش سوبله) پارک کردهاند و فلفلها را با ولع در کیسههای پلاستیکی میریزند!
میخواهم بروم بیمارستان شهید رحیمی. سهراه اسدآبادی که خونبهجگر چهار نسل از خرمآبادیها کرده است! همیشه خدا کامیونی در سمت راست دارد پفک و چیپس خالی میکند و دو وانت در سمت چپ نوشابه و دلستر باز میزنند و نیمی از عرض خیابان را گرفتهاند!
این وضعیت با شدت و ضعف در بیشتر خیابان و کوچههای شهر خرمآباد دیده میشود. شهری که نامش یادآور نازاری و زیبایی بود. خرم و آباد؛ اما حالا نه خرم است و نهآباد؛ و ساکنانش هم دیگر شیرینزبان نیستند و با کوچکترین تنشی زبان به دشنام و دست به دشنه میبرند!
حالا برای این شهر آشولاش افتاده به سکرات میخواهند روز نکوداشت بگیرند. حکایت همان آفتابهلگن هفت دست و شام و ناهار پوچ!
آوردهاند که فرزند آدم جاهلی را مرض کچلی افتاده بود. موهایش ریخته و رنگ از رویش گریخته بود. جاهل نه در فکر تیماری بود و نه سر به درمان بیماری. برای فرزند کچل شانه و آینه خریده بود تا فرزند مصیبت کچلی و گَرٓی را فراموش کند اهل خِرَدی این بشنید گفت؛
این مایه را خرج مداوا کن. کچل را شانه و آینه موجب آزار است و اذیت.
حضراتی که دستتان میرسد فکری به حال کوری و کچلی خرمآباد بفرمایید. شهری که چوپانها در پارکهایش گله میچرانند چه نکوداشتی دارد؟!
دیدگاهها
جانا سخن از زبان ما میگویی...
بنده هم کاملا با کلام شما موافقم. متاسفانه وانتهای میوه فروش از یک سو خیابانها را مسدود میکنند؛ سیل عظیم خریداران هم از سوی دیگر. خریدار عزیز لطفا دو قدم جلوتر ماشینتان را پارک بفرمایید و چند قدمی را پیاده برگردید و خریدتان را انجام دهید.
حتما باید دقیق روبروی میوه فروش توقف کنید و ترافیک ایجاد کنید!!!
یا عزیزانی که در حال ساخت و ساز منازلشان هستند واقعا انگار کوچه و خیابان در قرقشان است. عزیزان افراد دیگری هم در اطراف شما زندگی میکنند که حق حیات و آسایش دارند.
فقط میتوانیم بگوییم:
خدایا آنکه را شعور ندادی، چه دادی؟!!!
هر دوره هم شوراي شهر و شهردار كلي شعار ميدهند ولي هرگز تغييري در وضعيت شهر حاصل نميشود تازه عوارض را چندبرابر هم كرده اند در حاليكه هيچ بهبودي در وضعيت مبلمان شهري و خيابانهاي آن بروز نكرده
مهندس هرمز نصیری به عنوان بهترین شهردار ایران انتخاب شد بعد ...رییس شورای شهر خرمآباد بخاطر اینکه خودش شهردار بشه جناب مهندس نصیری را برکنار کرد و خودش شد شهردار! اعضای شورا و مردم و رسانهها هم فقط نگاه کردند و از مهندس نصیری هیچ حمایتی نکردند
اگر اجاره و خانه را گران نکنند که بیشتر مهاجرت میشه خرمآباد و هرجایی که خونه و ملک ارزان باشه مطمئن باش امنیت اون منطقه پایین میاد
شهردار خرمآباد و شهرداری و پلیس به این چوپانها چرا تذکر نمی دهند در بام خرمآباد 10 ساله که آقای مظفر افشار با کمک انجمن ها میاد در بام خرمآباد نهال میکارد و درخت میکارند بعد این چوپانها از دره شهر و گرمسیر گوسفندها و بزهاشون رو میارن و در بام خرمآباد و پارک کاسیت و پارک پل شاپوری می آورند چِرا و تمام درختها و نهالها و چمنها را نابود می کنند. در تبریز برای چوپانها محدودیت گذاشتند که تا شعاع 50 کیلومتری شهر حق ندارند تردد کنند وگرنه جریمه سنگین میشوند بعد در خرمآباد هر ساله ما شاهدیم که چوپانها به عمد در پارکها و بوستانها و حتی در محوطه دانشگاه لرستان گله هایشان را می آورند و به فضای سبز و وجهه این شهر آسیب میزنند. سایت مردمی یافته انصافا پیامم را چاپ کن و پیگیر این قضیه از شهردار و پلیس و منابع طبیعی باشید.
درست حرف بزن خرمآباد سال 1302 شهرداری داشته
واقعا نمیدونی یا شوخی میکنی؟تمام پستهای مهم کشورو گرفتن به کجا میشه شکایت کرد همه جا سهمیه و پارتی دارن
البته همه میدونن چطوری منصب و پست و مقام میگیرن هیچ انسان با اصالتی تن به این کارها نمیده برای پول و مقام
آزمون های استخدامی فقط مربوط به پست کارشناس و بالاتر هست به تعداد کم جذب میکنن، مابقی پست های پایین تر از کارشناس با تعداد زیاد بدون ضابطه جذب میکنن