یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

به دنبال اعتراضات گسترده اقشار مختلف مردم ایران و کارگر نیفتادن سیاست‌ها و برنامه‌های حکومت پهلوی برای آرام کردن مردم و مهار انقلاب، بالاخره شنبه ۲۶ دی‌ماه ۱۳۵۷ محمدرضا شاه به همراه همسرش فرح با چشمانی گریان ایران را ترک کرد.
دیکتاتور‌ها در طول تاریخ حداقل در یک خصلت مشترک هستند و آن این که به نصایح و راهکار‌های هیچ مصلح و مشاور دلسوزی گوش فرا نمی‌دهند؛ به همین دلیل به جای اصلاح امور برای رضایت شهروندان، دست به تحرکاتی منفعلانه و دیرهنگام می‌زنند که البته راه به جایی نمی‌برد و آتش اعتراضات را شعله‌ورتر می‌کند.
شاه به‌ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ بی‌اعتنا به قانون مشروطه حاکم بلامنازع کشور بود. البته این اواخر و در روز‌های پایانی حکومتش که اعتراضات مردمی اوج گرفته بود، برای فرافکنی و اعلام این‌که مسئولیت اجرایی کشور بر عهده نخست‌وزیر و مسئولان اجرایی کشور است و او در ایجاد اوضاع نابسامان کشور بی‌تقصیر است، ‌امیرعباس هویدا نخست‌وزیر را عزل و زندانی و جمشید آموزگار را جایگزین او کرد.
انتصاب جمشید آموزگار و در پی آن غلامرضا ازهاری و جعفر شریف امامی هم برای تثبیت سلطنت پهلوی افاقه نکرد و در نهایت شاه مجبور شد در عین تنفری که از نیرو‌های ملی‌گرا داشت، شاپور بختیار را به عنوان نخست‌وزیر منصوب و اداره امور کشور را به او بسپارد؛ هر چند دولت بختیار هم دولت مستعجل بود و دیری نپایید که سرنگون شد.
در روی کار آمدن یا سقوط حکومت‌ها دلایل و عوامل زیادی تأثیرگذار است. در کنار وابستگی و دنباله روی بی‌چون و چرای پهلوی دوم از اجانب و بیگانگان به جای اتکا به توان داخلی و پشتیبانی مردمی، نوع حکومت شاه مخلوع نیز در نارضایتی و در نهایت خیزش مردم تأثیر بسزایی داشت.
حکومت شاه نه مشروطه و نه پارلمانی و نه ریاستی بود بلکه ملقمه و ترکیب ناموزونی از این نظام‌های حکومتی بود.
اکثر نخست وزیر‌ها و وزیران از بین رجال وابسته به سازمان‌های جاسوسی بیگانه و فراماسون‌ها انتخاب می‌شدند؛ ضمن اینکه تفکیک و استقلال قوا وجود نداشت و از نخست وزیر و وزرا گرفته تا حتی استانداران با تصمیم شاه منصوب می‌شدند.
کار دیکتاتور پهلوی به جایی رسید که علاوه بر تغییر تاریخ کشور از هجری خورشیدی به شاهنشاهی، دست به چاپ قرآنی موسوم به "قرآن پهلوی" یا قرآن شاه زد.
علاوه بر این رژیم پهلوی برای این که عشق به شاه و شاه دوستی را به عنوان یک آیین و کیش در بین مردم ایران جا بیندازد شعار "خدا، شاه، میهن " را طراحی کرد تا نه مثل شاهان قاجار که خود را ظل الله (سایه خدا) میدانستند، شاه در ردیف خدا و کشور قرار گیرد و لذا این شعار را بر سر در پادگان و ادارات می‌نوشتند.
مینو صمیمی در کتاب "پشت پرده تخت طاووس" ترجمه دکتر حسین ابوترابیان در این باره می‌نویسد: " شعار اصلی رژیم بر کوه‌ها، سر در پادگان‌ها و ادارات جملۀ «خدا، شاه، میهن» بود. او[ رژیم ]تلاش می‌کرد تا جایگاه شاه را در ردیف خدا و کشور قرار دهد و این شعار را به صورت آئین و کیش مردم درآورد. شاه در اواخر عمر تلاش می‌کرد تا با تبلیغات گسترده‌ای ضرورت عشق به شاه را فراگیر کند «یکی از تصاویر، او را در حالی نشان می‌داد که گویی خداوندگار در مقابل بندگان خود مشغول اظهار تفقد است» ساواک نیز تلاش می‌کرد تا شاه را به صورت یک موجود فوق بشر جلوه دهد تا جایی که در یکی از پوستر‌های مربوط به شعار خدا، شاه، میهن، عمداً لغت شاه را بزرگ‌تر و بالاتر از خدا نوشته بودند. "
چند روز قبل از فرار شاه، در ۱۴ تا ۱۷ دی ماه ۱۳۵۷ سران بلوک غرب و در حقیقت اربابان رژیم پهلوی و همان‌هایی که شاه برای خوشایندشان بحرین را دو دستی تقدیم کرده بود، در جزیره گوادلوپ از مستعمره‌های فرانسه در دریای کارائیب دور هم جمع می‌شوند تا به بررسی انقلاب ایران بپردازند.
در این جلسه که به "کنفرانس گوادلوپ" معروف شد والری ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه، کارتر رئیس‌جمهور آمریکا، هلموت اشمیت صدراعظم آلمان و جیمز کالاهان نخست وزیر انگلیس با عطف به این که ماهیت انقلاب ایران، اسلامی و مستقل از بلوک شرق و غرب است و به منظور جلوگیری از گسترش نفوذ شوروری در خاورمیانه به این جمع‌بندی می‌رسند که انقلاب ایران مهار شدنی نیست و کار شاه تمام است؛ به همین دلیل تأکید می‌کنند که شاه ایران را ترک کند.
برخی با تحریف واقعیت می‌گویند غربی‌ها از شاه واهمه داشتند و برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک قدرت منطقه‌ای این تصمیم را گرفتند که اشتباه است.
جالب این که در این کنفرانس جیمی کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا که پیش‌تر ایران را جزیره ثبات در خاورمیانه خوانده بود، پیشنهاد رفتن شاه را مطرح می‌کند! .
 
ایرانی‌ها در طول تاریخ مردمی ظلم ستیز و آگاه بوده‌اند؛ انقلاب مشروطه در ایران که در سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۹۰۶ م) به پیروزی رسید قبل از انقلاب ۱۹۰۸ در عثمانی(ترکیه) و سال‌ها پیش از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه به وقوع پیوست.
و این نشان می‌دهد که ایرانی‌ها ملتی پیشرو در خاورمیانه و بلکه جهان هستند و زیر بار ظلم نمی‌روند. لذا با فرار شاه در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به بهانه خستگی و بیماری، مردم با حضور در خیابان‌ها و با پخش نقل و شیرینی فرار او را جشن گرفتند.
شاه خیال می‌کرد که مانند سال ۱۳۳۲ که در جریان اختلاف او با مرحوم دکتر مصدق و قضایای مربوط به ملی شدن صنعت نفت به عراق و سپس ایتالیا گریخت، دوباره با کمک سرویس‌های جاسوسی بیگانه و امثال شعبان بی‌مخ‌ها به قدرت بر می‌گردد، غافل از آن که این رفتن را برگشتی در کار نیست.
 
 
شهادتت مارِک سردار






مصطفی رباطی

دیدگاه‌ها  

#1 عباس 1400-10-27 17:28
ظلم پایدار نیست
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا