شهرام شرفی/ یافته: بارها در سفرهای رئیسجمهورها به استانهای مختلف از جمله استان لرستان، شاهد انبوهی از نامههایی هستیم که بخشی از شهروندان، به شخص رئیسجمهور یا همراهان وی تحویل میدهند.
این بخش از شهروندان، نامه به دست، امید دارند مشکلات شرح داده شده در محتوای نامه که عمدتاً هم مشکلات فردی، شخصی یا خانوادگی است با دستور رئیسجمهور، رفع شود یا کاهش یابد.
در این رابطه، نکاتی را عرض میکنم:
1_ در هر استانی که تعداد نامهبهدستهای آن زیاد باشد خود نشاندهندهی آن است که استان مذکور، دارای مشکلات و مسائل بیشتری است؛ زیرا اگر وضعیت کلی یک استان از نظر شاخصهای اقتصادی، اجتماعی، مشکلی نداشته باشد طبیعی است که تعداد نامهبهدستها هم کمتر خواهد بود.
2_ شهروندانی که نامهبه دست هستند ممکن است بارها برای رفع مشکلات خود، به ساختارهای اداری و مدیریتی درون استانها و شهرستانها مراجعه کرده باشند اما مشکل آنها رفع نشده باشد.
پس طبیعی است اگر سیستم اداری، اجرایی و مدیریتی استانها و شهرستانها (نظام بوروکراسی درون استانی)، به هر علتی نخواهد یا نتواند (گاهی ناکارآمدی یا کمکارآمدی) مشکل شهروند را رفع کند آن شهروند به مراجع بالاتر و بالادستی، پناه میبرد بلکه بتواند گرفتاری خویش را رفع کند.
بدینروی، هر چقدر نظام سطوح میانی و پاییندستی اداری و اجرایی در پاسخگویی به نظام مطالبات و مشکلات شهروندان، کارآیی و اثربخشی بیشتری داشته باشند روشن است که تعداد نامهبهدستهای سفرهای ریاستجمهوری به استانها نیز کاهش خواهند یافت.
3_ در طول تاریخ هم همواره این رویه و روال (با شدت و ضعف) در کشور ما وجود داشته است؛ همیشه در تاریخ مطالعه کردهایم که وقتی حاکم یا والی محلی، نتوانسته است به هر علتی، پاسخگوی مشکلات و مطالبات مردم باشد اهالی برای رفع گرفتاریهای خویش، دست به دامن مقامات بالاتر و مقامات مرکزنشین شدهاند.
همانگونه که توضیح دادم اگر مشکل فرد در همان سطوح اولیه اداری و مدیریتی محلی، شهرستانی و استانی، رفع شود بدیهی است که کار به نگارش عریضه یا نامه به مقامات بالاتر ملی نخواهد رسید.
4_ براساس قاعدهی علمی موسوم به «هرم مازلو»، ابتداییترین نیازهای انسان، نیازهای فیزیولوژیک هستند.
یعنی انسانها اگر درگیر این مرحله شوند (تأمین مسکن، لباس، خوراک، پوشاک، معیشت و...)، طبیعی است که نمیتوانند در بخش بالاتر یعنی بیان مطالبات جمعی، اجتماعی و... مشارکت پایدار یا مشارکت فعالتر و فراگیرتری داشته باشند.
برای نمونه، اگر من به عنوان یک شهروند ساکن فلان استان، نامهبه دست باشم و در محتوای نامه خطاب به وزیر یا رئیسجمهور، توضیح دهم که فرزندانم بیکار هستند یا مسکن ندارم و امثال اینگونه مشکلات، طبیعی است که عمده تمرکز ذهنیام در مرحلهی نیازهای فیزیولوژیک خواهد بود و بخش عمدهی انرژیام در این مسیر سپری میشود.
5_ نمیتوان به شهروندان خرده یا ایراد گرفت که چرا وقتی یک مقام ملی همچون رئیسجمهور به یک استان سفر میکند نامهبهدست میشوند.
بلکه میبایست با رویکرد تحلیلی (توجه به چرایی پدیدهها)، با توجه به توضیحات داده شده در سطرهای این نوشتار، به این پرسش پرداخت که: چرا بخشی از شهروندان، نامهبهدست شدهاند؟!
دیدگاهها