بنا به اظهارات مسئولان سازمانهای تخصصی در ایران، کشور ما وارد فاز «بحران آب» شده است زیرا سرانهی آب تجدیدپذیر به زیر ۱۰۰۰مترمکعب در سال کاهش یافته است.
از تعریف و شاخصهای علمی بحران آب هم که بگذریم، آثار و نشانههای عینی آن در جاجای مملکت عیان و آشکار هستند. از نظر زمانی، این بحران طی چهاردهه گذشته به مرور گریبان گیرمان شد منتهی، چیزی که فریب مان میداد، بارندگیهایی بودند که با نزول گاه و بیگاه خود ما را از بحران غافل میساختند. ناگاه در سال آبی ۴۰۰- ۱۳۹۹، متوسط بارندگی کشور نسبت به متوسط بلند مدت بسیار کاهش یافت و در نتیجه همه دردها آشکار و زخمها سر باز کردند! در شکلگیری و به وجود آمدن آنچه گریبان گیرمان شده است، همهی ایرانیان مقصرند! چه کل حاکمیت، چه قوای سهگانه خصوصاً قوه مجریه و چه عموم مردم. بهجز کسانی که عالم بودند و این روزها را پیشبینی میکردند ولی داد و فریادشان به جایی نمیرسید، همهی مقامات و مسئولان و همه مردم مقصرند! البته حاکمیت و دولت که همواره و همیشه ادعاهایش گوش فلک را کر کرده و میکند، بسی مقصرتر از مردم است! کل حاکمیت مقصر است نه فقط قوه مجریه زیرا، سالهاست زرنگ باشیهایی پیدا شدهاند که همهی مملکت را در ید قدرت خود دارند ولی پای حساب و کتاب و پاسخگویی هنگام بروز بحرانها، تنها هیات دولت را دم تیغ میدهند! این پذیرفتنی نیست زیرا رد پای ذینفوذان و سنبههای پر زور حاکمیت در بسیاری از بحرانها به وضوح پیداست.
حاکمیت در چهاردهه گذشته نه تنها در چهارچوب خصوصیت بارز تاریخی اقلیمی کشور یعنی خشکی و خشکسالی عمل نکرده، بلکه، با عدم توجه به موضوع مهم «آمایش سرزمین» و فریادهای کارشناسان دلسوز و با اجرای طرحها و پروژههای نامبتنی بر اصول توسعهی پایدار و بهره برداری معقول و منصفانه از منابع، در ظهور و بروز بحران آب نقش مستقیم و درجه اول به عهده داشته است.
شعار و خواست مسئولان طراز اول در خودکفا شدن از سیر تا پیاز بدون توجه به ظرفیت اقلیمی و منابع آب کشور، جانمایی صنایع آب بر در مناطق مرکزی ایران، انتقال آب بین حوضهای با اعمال نفوذ غیرقانونی و غیرعلمی مبتنی بر پارتی بازی برای قوم و تبار و صنف خود، سخت کردن زندگی مردم و در نتیجه دست زدن به هر کاری ولو نابودی منابع برای امرار معاش و… از جمله خطاهای فاحش حاکمیت هستند. چه تصمیمهایی وضعیت خوزستان را به صورت بسیار تاسف بار فعلی سوق دادند!؟
طرح ۵۵۰ هزار هکتاری خوزستان، طرح توسعهی کشت نیشکر این استان، طرحهای ضد محیط زیست نفت و گاز و پتروشیمی، طرح دریاچه ارومیه، طرحهای مختلف آب رسانی غیرکارشناسی و… را جز ارکان مختلف حاکمیت به پهنهی خشک و نیمه خشک کشور تحمیل نمودند!؟ مسئولان بیکفایت با همه خرابکاریها، اگر تنها دو سه اقدام را انجام نمیدادند، بحران فعلی خوزستان به وجود نمیآمد: عدم اجرای طرح ۵۵۰ هزار هکتاری، عدم توسعهی سطح زیر کشت نیشکر، عدم آبگیری سد گتوند، ملاحظه محیط زیست در طرحهای توسعهای و…! اینک هم سطح علمی و کارشناسی کشور در حدی هست که مسئولان طراز اول کشور را قانع کند که طرحهای بلند پروازانه ممکن است در تضاد با حیات و ممات ساکنان ایران باشد اما، مگر مدیریت پر از رانت و فساد و تبعیض و منافع شخصی و باندی چنین اجازه و فرصتی را میدهد!؟
هماکنون نیز برای نجات کشور از ورشکستگی آبی، نظرات و راه حلها و راهکارهایی وجود دارد اما مافیای مدیریتی مبتنی بر منافع اقتصادی و جناحی و باندی، اجازهی طرح ایدههای اساسی به منظور تجدید نظر در نحوهی بهرهبرداری از منابع را نمیدهد و در نتیجه دلسوزان هم سکوت اختیار میکنند تا بحرانها هر روز فزایندهتر شوند و به رویارویی فاجعه بار حاکمیت و ملت بینجامند! حاکمیت از یک بعد مهم دیگر هم به صورت غیرمستقیم در بحران آب نقش دارد.
بحران آب را به هیچ وجه نمیتوان از سیاستهای کلان داخلی و خارجی جدا کرد که خود مقال و مجال دیگری میطلبد. این سیاست که ما میتوانیم به هر بهایی نیازهای خود را در داخل کشور تامین کنیم بدون ارتباط با جهان و تبعات وحشتناک اقتصادی این ایده، شرایط سخت اقتصادیی در داخل کشور فراهم آورده است که هر کس به فکر بیرون کشیدن گلیم خود از آب افتاده است و کمتر کسی در اندیشه حفظ منابع برای آینده مملکت و نسل های آینده است! از طرف دیگر مردم نیز در شکلگیری بحران آب پرتقصیرند! همه مردم هم مقصرند. همه رفاه میخواهیم و به ندرت حاضریم قدمی هرچند کوچک برای اصلاح امور برداریم. میگوییم دولت ناصالح است، مملکت دزدبازار است و…، پس ما هم اسب خویش را میرانیم! فقط برنج و هندوانه و سیب زمینی برای ما صرفه اقتصادی دارد و لاغیر! به منابع مان کوچکترین رحمی نمیکنیم و خرابکاری دولت را هم بهانه میکنیم برای خرابکاریهای خودمان! بیشک خدا هم به حاکمیت و مردمی که در کفران نعمت و بر باد دادن منابع از همدیگر سبقت میگیرند، رحم نخواهد کرد و به حال خود رهایشان میکند تا سرنوشت اقوام و ملل ناسپاس در انتظارشان باشد.
در پایان این پرسش مطرح است آیا ما راهگریزی از بحرانهای پیش رو از جمله بحران آب داریم!؟ پاسخ این پرسش مثبت است اگر حاکمیت عزم خود را جزم کند و در تعامل سازنده با مردم به ویژه دانایان و دلسوزان جامعه به تعامل و اشتراک فکر و عمل بپردازد. اگر بپردازد!
نویسنده : مراد سپهوند-دکتر ای خاکشناسی | سرچشمه : سیمرهی 588 (11 امرداد 1400)
دیدگاهها