مسئله کودکان کار و کمک به ارتقا سطح زندگیشان نمیتواند محدود به ارائه آماری نه چندان دقیق و پرداخت مستمری 120 هزار تومانی باشد.
بحث کودکان کار داستان زندگی دردناک کسانی است که از بد روزگار در دامان مادرانی ضعیف و یا معتاد، بیکس، فقیر، بدون حامی، بدون سرپرست و... پا به عرصه روزگار گذاشتهاند. کودکانی که سهم چندانی و یا حتی توقع زیادی از دنیای اطرافشان ندارند و شاید داشتن یک زندگی آرام و بدون دغدغه نان برایشان آرزویی دستنیاقتنی باشد.
در حال حاضر 581 کودک کار در لرستان شناسایی شده که 49 نفر از آنها خیابانی هستند یعنی شب را در خیابان میگذرانند و هیچ خانهای چراغش به امید برگشتنشان به خانه روشن نمیماند که این مسئله میتواند دردناکترین وضعیت برای یک انسان در طول زندگی باشد.
تمام کودکان کاری که در استان ما حضور دارند بومی هستند و 380 نفر از این افراد در خرمآباد و بروجرد ساکن هستند ساماندهی شدهاند و تحت نظر مراکز حمایتی قرار گرفتهاند.
از آن جا که در طول لااقل یک دهه گذشته حرفهای مسئولان مربوطه در استان در این باره، همواره مشابه بوده است و ارائه آمار و پرداخت مستمری ناچیز و برگزاری کارگاه نهایت اقدامات برای کمک به کودکان کار بوده است این بار به سراغ کودکان کار رفتیم تا شاید انعکاس وضعیت آنها تا حدی گرهگشا باشد.
وقتی با این بچهها هم صحبت میشویم در ابتدا که اصلا حاضر به صحبت با یک خبرنگار نیستند اما بعد از گفتگویی طولانی با کم سنترینشان که شاید 8 یا 9 ساله باشد، بقیه هم وارد صحبت با ما میشوند و از آنجا که میدانند که این درد دلها و صحبت از مشکلاتشان دردی از بیشمار دردشان دوا نمیکند اصلا میلی به حرف زدن ندارند و حتی گفتگو را به مسخره میگیرند.
اما آن چه در میان همه آنها مشترک است ناامیدی و قبول وضعیت کنونیشان است انگار میدانند که سرنوشت آنها در کف خیابانها رقم میخورد و هیچ دم مسیحایی برای ایجاد معجزهای در زندگیشان دمیده نخواهد شد.
یکی از بچهها که خودش را امید معرفی میکند و نمیدانم که اسم واقعیاش را گفته یا اسمی که آرزو داشته به آن صدایش کنند، میگوید: ما مستمری بهزیستی را میگیریم ما منظورش خودش، خواهرش و مادرش است. او ادامه میدهد: اما آن پول را برای اجاره خانه کنار میگذاریم. او میگوید خانهشان میدان تیر است و پدرش چند وقتی است که گم شده است.
مجید هم با ترس و نگرانی از مردی حرف میزند که او و برخی از دوستانش را مجبور میکند درآمد روزانهشان را به او تحویل دهند وقتی از او توضیح بیشتر میخواهم طفره میرود و ساید دوستانش حرفهایش را نقض میکنند انگار که از گفتن واقعیت میترسند.
یکی دیگر از بچهها که خیلی مؤدب به نظر میرسد از ما درخواست کمک میکند و شماره تلفن مادرش را به من میدهد که با او تماس بگیرم و اگر میتوانم برایشان مواد غذایی ببرم من هم قول میدهم که حتماً این کار را میکنم و بعد از چند روز با مادرش قرار گذاشتم و چند بسته مواد غذایی اهدایی از طرف دوستان را به او رساندم؛ اما چند روز بعد، یک نفر از طریق همان شماره با من تماس گرفت و هرچه بدوبیراه بلد بود بارمان کرد و گفت که من حق ندارم به زنش برای گرفتن طلاق کمک کنم!
بعدها هرچه با آن شماره تماس گرفتم کسی جوابگو نبود.
این است سرنوشت زندگی بچههایی که هر روز در خیابان از ما تقاضای کمک میکنند و ما هم از بس منظر چشممان از این صحنهها پر است آنها را خواسته و ناخواسته با بیاحترامی از سر باز میکنیم غافل از اینکه این مرد کوچک ممکن است چشم امید مادر و خواهری ناتوان نشسته در منزل باشد.
این کودکان، همان مردان کوچکی هستند که بهواسطه همین مردانه کار کردنشان در کودکی، ناچارند با هرکس و ناکسی روبهرو شوند و از تلخی روزگار به دامان هر بیسر و پایی پناه برند.
این بچههای بدون حامی سرزمین ما بیش از یک ماهیانه 120 هزارتومانی، به چراغ راه، امید به آینده و عزتنفس محتاجاند. پرسه زدن در خیابان و دیدن رفتارهای تحقیرآمیز از سوی دیگران و محتاج بودنشان و التماس برای درآوردن پول نمیتواند زمینهساز ایجاد شخصیتی موفق و دارای عزتنفس برای آنها در آینده باشد. بهطور حتم ساختن آینده و تصور روزهای قشنگ در چنین دنیایی کاری بس دشوار است از طرفی تلاش شبانهروزی این بچهها برای امرارمعاششان فرصتی را برای آیندهسازی به آنها نمیدهد.
جشنواره بازیهای بومی و محلی ویژه کودکان کار استان لرستان/ شهریور 98
جشنواره بازیهای بومی و محلی ویژه کودکان کار استان لرستان/ شهریور 98
تا وقتی برخی افراد مسئول ما، حضور این بچهها در خیابان را زیادهخواهی خانواده و کمکخرج دادن به پدر میدانند و معتقدند که با این پولها با قناعت میشود زندگی کرد تا وقتی بهزیستی استان ما تنها کمک به این بچهها را دادن کمکهزینه، ارائه آمار تعداد آنها و برگزاری کارگاه آموزشی عنوان میکند تا وقتی افراد مسئول در اینباره توپ را زمین یکدیگر پرتاب میکنند و خیرین ما دادن غذای گرم به این بچهها و لباس کهنه تنشان کردن را به نمایش میگذارند نه از تعداد این مردان کوچک و زحمتکش کم میشود و نه اوضاعشان بهتر میشود.
سرگردانی کودکان کار در خیابان، تأثیرپذیری آنها از افراد بزهکار و حتی الگوبرداری از آنها به سبب کسب قدرت در میان هم صنفهایشان و...همه و همه میتواند منجر به نابود شدن شخصیت این بچهها شوند کسانی که ممکن است به زودی نامشان در لیست تبهکاران اجتماع قرار گیرد و آن زمان است که کنترل آنها بسیار سخت و ناممکن به نظر میرسد و آسیبهایی که این افراد بر روان جامعه وارد میکنند غیرقابلجبران است.
به نظر میرسد وقت آن رسیده که بهجای ارائه آمار و نفی واقعیتهای موجود درباره این بچهها، خیرین، مسئولین و تمام کسانی که میتوانند قدمی هرچند کوچک در این حوزه بردارند یک صدا و با هم و در کنار هم، زمینهای فراهم آورند تا هم آنها در شرایط بهتری بزرگ شوند و هم آموزشهایی برای سالم زیستن و سالم اندیشیدن برای آنها در نظر گرفته شود و زمینه کسب و کار سالم در قالب همین کارهای کوچکی که دارند فراهم شود تا یاد بگیرند میشود با تمیز کردن شیشه ماشین مردم آن هم به طور کامل و درست نه با استفاده از آب جدول کنار خیابان و صابون مایع کش رفته از مطب فلان دکتر میتواند یک کار با شرافت باشد.
فاطمه دارابی- پایگاه خبری یافته
دیدگاهها
به دنیا نمیاد هیچکس هم دزد وبزهکار به دنیا نمیاد
چرخه معیوب اجتماع باعث همه ناهنجاری هاست
متاسفانه شرایط اجتماعی ایران که ناشی از اوضاع
نابسامان اقتصادی است بسیار بحرانی است.