گروهی از انسانها هستند که دارای اشتراکات نیایی و اصل و نسب و زبان و رفتار و مذهب هستند. در قرآن کریم، نیز از اقوامی مانند قوم نوح، قوم ثمود، قوم ابراهیم، قوم یهود، قوم لوط و ... یاد شده است. با گذر از قومیت در سطح خرد و منطقهای به واژههای امت - ملت در سطح کلان خواهیم رسید و قومیت این مؤلفهها را استحکام میبخشد؛ اما گاهی با رویکردهای نادرست، این قومگرایی در تقابل با ملیگرایی و بلکه تضعیف آن قرار میگیرد.
در عرصه اجتماعی قومیت واژه بسیار مقدس و با ارزشی است و در شادی و غم مردم، صحنههای بیبدیل و ماندگاری را میآفریند که قلم یارای نگارش آن را نخواهد داشت. اما در عرصه سیاسی مفهومی متفاوت مییابد. در واقع قوم گرایی شمشیر دو لبهای است. بنابراین است که در چه زمان و در دست چه کسانی و چگونه بکار رود کارکردی متفاوت خواهد یافت. اگر قومگرایی با هدف برانگیختن احساس یگانگی با زادگاه و موطن باشد تحسینبرانگیز است. ولی اگر قومیت به ابزاری در دست افراد قدرتطلب و سودجو قرار گیرد آنگاه است که لبه تیز و برنده این شمشیر نمایان میشود.
مساله قومگرایی در فرهنگ سیاسی و انتخابات بهعنوان یک ارزش در رفتار عمومی مطرح شده است و معمولاً بر شایستهسالاری ترجیح داده میشود. این موضوع باعث به حاشیه راندن ویژگیهایی مهمتری مانند تخصص و تجربه و تحصیلات و ... میشود. و عوامل نژاد و نیا و خون و نسب بر مناسبات سیاسی و مدنی و حزبی و اعتقادی سایه میافکند.
در انتخابات شیوه عملی این تفکر هم بدینصورت است که شخص کاندیدا یا همکیشان و حامیان وی اقداماتی مانند قول گرفتن و بیعت گرفتن و یاد نمودن سوگند و ...را از قوم هدف معمول میدارند. با فرض توفیق در جلب آرای قومی بدین نحو، نهایتاً نمایندهای انتخاب میگردد که ممکن است تحلیل و دید جامع و کلان نسبت به کشور داری و قانونگذاری نداشته باشد. و با پنداشت وامدار بودن به قوم و طایفه مشخص، ناگزیر به اجابت خواستههای ایشان خواهد بود و انگاره "چک پاس کن" از این منظر ظهور مییابد و بیشتر وقت و انرژی منتخب در این راه هدر میرود و همچنان چشم امید به آرای ایشان در دوره بعدی نیز خواهد داشت. لذا یک عده با هویت مشترک در دایره خودی قرار میگیرند و سعی میکنند بر بیشتر مناصب سیاسی - اداری شهر چمبره بزنند و بیشتر فرصتهای شغلی/ تجاری/ اقتصادی و ...را از آن خود کنند و البته گروه دیگر غیرهمسو را خارج از دایره قرار دهند. با این رویکرد اتفاق نامبارک ایجاد گسست و گسل قومیتی به وقوع میپیوندد.
لذا این قومگرایی آفتی است مهلک در جهت عدم رشد و توسعه شهر و منطقه. شاید بتوان بارزترین نمود عینی آن را در انتخاب بعضی از شوراهای شهر و روستا جستجو نمود و خسرانی که به ارمغان میآورد تنها به کشمکش و تخریب سرمایه عمومی و اتلاف سرمایه و وقت ... محدود نمیگردد و نمیتوان آن را شماره کرد. البته قومگرایان و عاملان آن، از این مهم غافل هستند که علاوه بر هویتها و اقوام دیگری که از این اتفاق، در کوتاهمدت و درازمدت متضرر میشوند، خود ایشان نیز خالی از ضرر نخواهند بود. چرا که منافع مورد اصابت به ایشان زودگذر و ناپایدار است. لذا جامعه در صورتی که بخواهد به رشد و توسعه همهجانبه دست یابد و این نقیصه قومگرایی در دموکراسی را به کمترین حد ممکن برساند چارهای جز تجدیدنظر در اعمال مردمسالاری و رأی دادن و انتخابات به شیوه مرسوم ندارد و میبایست از قومگرایی صرف به سمتوسوی شایستهسالاری و رفتاری تشکیلاتی سازمانیافته پیش روند. البته این گذر، کمی دشوار است ولی شدنی است؛ اما چگونه؟
📕۱-مبنا قرار دادن حقوق برابر برای همه شهروندان و تغییر نگاه متمرکز از قوم و طایفه به شهروند (فاقد از نژاد و نسب و زبان و ...)
📗 ۲-سازمان یافتن و تشکیلاتی شدن ساختار سیاسی جامعه
📘 ۳- تقویت احزاب و تشکلهای مدنی و در سطح کلان با رویکرد شهروندی و حتا مطالبه گری قومی
📕 و ۴- عمل به احکام الهی دینی " ای مردم، ما شما را از زن و مرد بیافریدیم و شما را جماعتها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بشناسید و گرامیترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست و خدا دانا و کاردان است"{سوره حجرات آیه ۱۳ } و نیز فرموده رسول مکرم اسلام (ص) در تقبیح عصبیت و تعصب قومی {وسایل الشیعه ج ۱۵ باب ۵۷ }میتواند ما به این گذار برساند.
دیدگاهها