غلامرضا مصدق: حصار در حصار نام یك تله تئاتر است كه محسن مخملباف در سال ۵٨ آن را ساخت. داستان آن از این قرار است كه عدهای ماركسیست در زندان شاه عمیقاً درگیر مباحثه و جدل بیپایان در مورد انتخاب بهترین شیوه مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه هستند. انقلاب پیروز میشود اما آنها همچنان در زندان مانده و به مباحثه خود ادامه میدهند. وقتی افرادی برای تبدیل كردن زندان به موزه وارد آنجا میشوند چند پیرمرد فرتوت را در حال بحث با هم میبینند. آنها بههیچوجه قبول نمیکنند انقلاب پیروز شده و رژیم شاه به تاریخ پیوسته، به همین دلیل از زندان خارج نمیشوند و آن را توطئه پنداشته، زیرا بر اساس آموزههای آنها انقلاب خارج از تحلیل و پیشبینی آنها نمیتواند به پیروزی برسد، پس همچنان تا پایان عمر به مباحثه ادامه میدهند.
اگرچه تئاتر مذکور تصویری اغراق گونه از جزماندیشی انسانهاست، اما بهخوبی نشان میدهد که چطور بعضی قبل از اینکه در سلولی زندانی باشند در واقع زندانی سلولهای مغز جزماندیش خود هستند. متأسفانه بیآنکه خود بدانیم، حصار در حصار مصداق عینی رفتار شخصی، اجتماعی و سازمانی بسیاری از ماست. سالها بر نظر و ایدهای پافشاری کرده، عمر، انرژی، امکانات و فرصتهای خود و دیگران را علیرغم وجود دهها دلیل و برهان عینی دال بر اشتباه بودن آن نظر بر باد میدهیم اما همچنان بر خدشهناپذیر بودن آن نظر پافشاری میکنیم.
تقریباً هیچ مشکل بشری وجود ندارد که جامعه ما به آن دچار نباشد، اما هنوز بعد از چهار دهه تجربه حکومتداری همچنان بدون کوچکترین تردیدی اعتقاد داریم با حفظ ساختارها و جهت گیرهای موجود، با تمام شدن عمر این مجلس و این دولت و برآمدن مجلس و دولتی دیگر با فلان ویژگی بهیکباره همه مشکلات در مدتی کوتاه حل شده و شاهد خوشبختی را در آغوش خواهیم گرفت. مجالس و دولتها، پی در پی میآیند و میروند اما از سعادت و رستگاری خبری که نمیشود هیچ، بلکه بر عمق و گستره مشکلات هر چه بیشتر افزوده میشود. در واقع درک بسیاری از ما بیتوجه به ریشه و پس زمینههای تو در تو و چندلایه از مشکلات مزمن کشور فقط به برآمدن رئیسجمهوری سوار بر اسب سفید بستگی دارد، آنچنان که با برآمدن نادرشاه، نه تنها ایران را از هرج و مرج رها کرد، بر شبه قاره هند هم استیلا یافت.
بهعنوانمثال، مشکل مرغ یکی از بی شمار مشکلات پیش پا افتاده کشور است که در ایام اخیر وقت و انرژی زیادی از دولت، مجلس، نهادهای نظارتی، انتظامی و غیره را گرفته، اما با وجود این همه توجه مشکل رفع نشد، زیرا طبق معمول بر اساس همان نگاه ساده و یکبعدی همه تمرکز فقط بر یک جزء از پروسه تولید و توزیع مرغ متمركز است. همه مسئولان به اتفاق از عدم نظارت سفت و سخت بر توزیع مرغ نالان هستند! ! ! . به زبان ساده مسئولان محترم ما در پس مشکل مرغ بهجز محتکران، گرانفروشان و نظارت ضعیف مشکلی نمیبینند. وقتی رئیس محترم مجلس با محاسبهای بسیار ساده و عجیب استدلال میکند که قیمت تمامشده مرغ نباید از فلان عدد بالاتر باشد، استدلال ایشان آنقدر عجیب و دور از واقعیت بود كه یک مرغدار جهرمی کتباً اعلام آمادگی كرد که مرغداری مدرن و آماده خود را مجانی در اختیار او قرار دهد تا درستی استدلال ایشان برای همه اثبات شود که البته طبق معمول هیچ اعتنائی به این پیشنهاد نشد.
وقتی برای معضل پیشپاافتادهای مثل مشکل مرغ كه در دنیای امروز اصول مشکل محسوب نمیشود، توسط مقامات عالی چنین استدلالها و نسخههای دمدستی تجویز میشود، تصور کنید برای حل معضلات بزرگ و پیچیده چه در آستین دارند؟!
بعد از ۴٢ سال تجربه حکومتداری هنوز باور نداریم، حكمرانی امری تخصصی، سیستمی، دارای پیچیدگیهای بین بخشی، کاری جمعی، پاسخگو، منعطف، شدیداً متاثر از ساختارها و جهت گیریها، نیازمند مهارت بالای نظری، درک درست و تعامل با محیط ملی و بین المللی، اصلاح و به روز شدن مستمر است. هنوز به جای طراحی و اجرای سیستم خوب برای رستگاری دربهدر دنبال آدمهای خوب میگردیم. دقت نمیکنیم که روسای جمهور و نخست وزیران كشورهای پیشرفته نوابغ و رستم دستانهای كشور خود نیستند، عموماً انسانهایی متوسطالحالی هستند که ذیل سیستمهای خوب طراحی شده با كارآمدی کار میکنند.
اگر از ذهنیت حصار در حصار خود کمی فاصله بگیریم بهخوبی متوجه میشویم که انباشت مشکلات و تنوع رنگارنگ آنها، بزرگتر و پیچیدهتر از آن است که با رفتن تقی و آمدن نقی رفع شوند و اگر واقعاً چنین باشد، چقدر بدشانس هستیم که همه اجزای سیستم حکمرانی ما مثل ساعت کار میکنند و فقط به خاطر عدم ظهور یك قهرمان اینهمه سال سختی کشیدیم و وای به حال ما که قهرمان موعود این بار هم مثل ادوار گذشته با اسب سفیدش رخ ننماید.
دیدگاهها