اقتصاد سیاسی شاخهای است از علوم اجتماعی که قوانین مربوط به تولید و توزیع درآمد و ثروت و اثرات آن را در مراحل مختلف رشد و توسعه جامعهٔ بشری مورد بررسی قرار میدهد. اغلب مباحثی که امروزه در علم اقتصاد مورد بررسی میگیرند دارای تبعات اجتماعی و سیاسی هستند.
در جامعه سیاست زده ما تقریباً همهی پدیدههای اجتماعی و اقتصادی بهنوعی به سیاست گره میخورند،
شاید از عمدهترین علتهای ارتباط پیدا کردن موضوعات اقتصادی با پدیدههای سیاسی عبارت باشند از عدم شفافیت بنگاههای اقتصادی، ناکارآمدی نهادهای اقتصادی برای ذینفعان، سوءاستفاده برخی مدیران اقتصادی و ایجاد رانت برای حلقههای محفلی،
در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان هدف اولیه از تأسیس آن، ایجاد یک بنگاه اقتصادی برای فرهنگیان بود که با واریز حق عضویت در این صندوق و همچنین کمکهای دولت به بنگاه مذکور، فعالیتهای اقتصادی و سرمایهگذاریهایی صورت پذیرد تا از منافع آن فعالیتها، اندکی به بهبود زندگی همواره با دشواری فرهنگیان کمک شود.
در سالیان متمادی با وجود واریز این حق عضویتها از طرف فرهنگیان، متأسفانه معلمان بهرهای از این فعالیتهای اقتصادی صندوق ذخیره نبردهاند.
حتی دریغ از دریافت یک وام قرضالحسنه یا کمبهره، البته گهگاه وامهایی در قالب خرید خودرو و یا تحت عناوینی دیگر به برخی از مدیران ارشد آموزشوپرورش داده شده است. ولی اکثریت قریب بهاتفاق معلمان چیزی نصیبشان نشده،
در مقطع کنونی عموم فرهنگیان با این پرسش مهم از خود مواجه هستند که واقعاً سهم ما در این سالیان دراز، از واریز حق عضویت به صندوق ذخیره فرهنگیان چه بوده؟!
فرهنگیان هر چه کاوش و کنکاش میکنند میبینند حق عضویتهایشان گرچه عاملی برای تأسیس شرکتهای اقتصادی صندوق ذخیره بوده، ولی جز اینکه باعث اشتغال و کسب حقوقهای هنگفت برای عدهای تحت عناوینی مانند هیأت امناء و هیأت مدیره و مدیرعامل شده، ثمره دیگری برایشان نداشته است.
صندوق ذخیره فرهنگیان، هلدینگ اقتصادی بزرگی است با صاحبان بیشمار و به نام معلمان، ولی در اصل صاحبان واقعی این صندوق، هیات مدیره ها و مدیران عامل شرکتهای زیرمجموعه آن هستند که از واریزیهای مداوم و مستمر حق عضویتهای معلمان، هم کسب تجربه مدیریتی اقتصادی میکنند و هم حقوقهای آنچنانی دریافت میکنند.
در طول زمان بحث مالکیت و نحوه حقوحقوق اعضای سپردهگذار این صندوق واقعاً پیچیدهتر شده و میشود،
آیا بازنشستهای که ۲۵ سال حق عضویت پرداخت کرده و بعد از بازنشستگی مبلغ نهچندان قابلتوجهی تحت عنوان سود سپرده سالیان متمادی، دریافت میکند، دیگر حقوحقوقی در صندوق ندارد؟
آیا این بنگاه بزرگ اقتصادی که بهمرور با سرمایه معلمان سالیان گذشته و بازنشستگان امروز شکل گرفته و قوام یافته، دیگر آن بازنشسته محترم هیچ نسبت و ارتباطی با آن ندارد؟
این موضوع با روح سرمایهگذاری در یک بنگاه و فعالیت اقتصادی تضاد دارد، اگر از ابتدا سپرده این افراد بهصورت سهام محاسبه میشد، ماندن یا رفتن از صندوق کامل در اختیار خود فرد بازنشسته بود؛ یعنی یا با فروش سهام از صندوق خارج میشد یا با نگهداشت آن سهام در صندوق میماند.
با ورود اعضاء به صندوق ذخیره فرهنگیان و پرداخت حق عضویت و نهایتاً دریافت مبلغ اندکی بعد از بازنشستگی و خروج از آن، عملاً اعضای صندوق بهنوعی مالکان بیاختیار و موقت این صندوق محسوب شده و همانطور که در بالا اشاره شد مالکان اصلی صندوق، هیأت مدیره ها و مدیران عاملی هستند که بعد از بازنشستگی هم همچنان مالکیت خود را تداوم میبخشند.
این صندوق با این وضعیت واقعاً به یک مسأله تبدیل شده و در آینده این مسأله حادتر خواهد شد. لذا متولیان آن یعنی هیأت امناء باید برای آن چارهای اساسی بی اندیشند.
این صندوق و شرکتهای زیرمجموعه باید با ارزشگذاری دقیق و تبدیلشدن به سهام، به صاحبان اصلی خود بازگردانده شوند.
در غیر این صورت ممکن است در آینده نهچندان دور به خاطر تشدید اعتراض فرهنگیان و همچنین عدم وجود مالک مشخص برای آن، صندوق ذخیره فرهنگیان منحل شده و شرکتهای زیرمجموعه توسط دولت یا نهادهای شبهدولتی مصادره شود.
برای جلوگیری از حاد شدن این مسئله و بهنوعی مشکل و عدم تبدیل آن به معضل، واقعاً لازم است مدیریت ارشد وزارت آموزشوپرورش، مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان، کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و نهادهای نظارتی به این مسأله ورود کرده و برای آن چارهجویی کنند. امیدوارم این زنگ خطر علاوه بر شنیده شدن، توجه مراجع ذیصلاح را هم به خود جلب کرده و حساسیت لازم را به خرج دهند؛ و بر خلاف رویه معمول مدیریتی که صدا شنیده میشود ولی در هیاهوی روزمرگی و بیتفاوتی گم میشود، این بار این هشدار نادیده گرفته نشود.
دیدگاهها