وحید حاج سعیدی: جایی خواندم آدمهای امروزی به خودشان زحمت نمیدهند یک نفر را کشف کنند، زیباییهایش را بیرون بکشند، تلخیهایش را صبر کنند.
آدمهای امروز دوستیهای کنسروی میخواهند؛ یک کنسرو که درش را باز کنند، یک نفر شیرین و مهربان از داخلش بیرون بپرد و هی لبخند بزند و بگوید حق با توست!
حال حکایت مدیریتهای امروزی حاکم بر جامعه است. حکمرانان و متولیان آموزش در کشور به خودشان زحمت نمیدهند، استعدادهای مردم را کشف کنند، برای آموزش و توسعه فرهنگ هزینه کنند، از تجارب سایر کشورها استفاده کنند و …
آنها بیخیال آموزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی، اخلاقی، تربیتی، هنری، روانی، مذهبی، عشقی، عاطفی، رفتاری، خانوادگی و … تنها به آموزشهای علمی و آکادمیک در مدارس و دانشگاهها بسنده کردهاند آنهم با رویکرد کنکور و حضرات گاج و قلم چی! چرا که این حوزه نان و آبدار است! از تأسیس مدارس غیرانتفاعی و آموزشگاههای علمی و دانشگاههای زیر پلهای گرفته تا چاپ کتابهای سبز و نارنجی و خاکستری و … یعنی اگر آبی در این چاه برایشان نباشد دریغ از یک پابیل!
بعد انتظار دارند مردمی را که برای آموزششان هزینه نکردهاند کرونا را سه سوته بپذیرند و پروتکلها تا فیها خالدون اجرا کنند، همه ماسک بزنند، هنگام رانندگی بین خطوط برانند، با سرعت مطمئنه رانندگی کنند، شبها مسواک بزنند، در پارک و جنگل آتش روشن نکنند، ورزش کنند، فست فود نخورند، از رفتارهای پرخطر پرهیز کنند، مصرف نمک و شکر را به حداقل برسانند، درخت بکارند، در بانک و مکانهای عمومی با تلفن همراه بلند صحبت نکنند، در برابر اشتباهشان عذرخواهی کنند، کتاب بخوانند، کف اتوبوس آشغال نریزند و در تاکسی به صندلی راننده دست نزنند، رأی شان را نفروشند، شهادت دروغ ندهند، با گرانی یک محصول برای خریدش صف تشکیل ندهند، و قس علی هذا…
لابد مسئولان هم با خیال راحت فوقلیسانس و دکترا بگیرند، به دعواهای سیاسیشان ادامه بدهند، نظرات سوفسطایی ارائه کنند، مردم را به نخریدن مرغ ۳۰ هزارتومانی و نخوردن سیر ۴۰ هزارتومانی توصیه کنند، ژنهای خوب تربیت کنند و آنها را برای ادامه تحصیل و ازدواج به بلاد کفر بفرستند! مردم هم اینجا محکم مرگ بر آمریکا بگویند…
حقیقت امر آن کنسروی که بتوان چنین مردمی را از درونش بیرون آورد هنوز تولید نشده است. برای آموزش مهارتهای اجتماعی به مردم و تربیت شهروند اخلاق مدار، باید هزینه کرد. باید برنامهریزی کرد و بخشی از بودجه را به آن اختصاص داد. باید تئوری گردش نخبگان را پذیرفت و جایگزین مدیران پیر و خسته کرد و خیلی بایدهای دیگر …
به قلم: وحید حاج سعیدی
به قلم: وحید حاج سعیدی
دیدگاهها
طبقه کف یا مردم که رها شده هستند در این بین از آنها هم توسط هم طبقه ای ها و هم طبقات بالا سؤاستفاده می شود، طبقه میانی که شامل کلیه مدیران است از مدیران کل دستگاهها به بالا که وضعیت عملکرد آنها را از مقایسه وضعیت زندگی شخصی آنها و شرایط عمومی کشور می توان فهمید و طبقه تک واحدی بالا که حتی یکبار از پله های ساختمان استفاده نکرده، آسانسور اختصاصی دارد و به مشکلات زیر دست کاملا بی توجه است.
ای کاش میشد کتاب تاریخ سال ١٩٠٠ شمسی را خواند مطالبش جالب است.