محسن رستمی: قیام امام حسین و نفس وجودی آن در برههای از تاریخ به وقوع پیوست که تمام ارزشها و بنیان های فکری که توسط پیامبر اسلام در میان مردم نشر و گسترش داده بود وبرای پیاده کردن و نضج گرفتن وجاری بودن آنها در رفتارها و مناسبات اجتماعی در عرصه جامعه زجرها و خونهای فراوان ریخته شده بود در حال زوال و پایمال شدن بود ، آنهم از ناحیه کسانی در معرض خطر و نابودی قرار داشت که هیچ گونه سنخیت فکری و مرامی با آمیزههای راستین و توحیدی و عدالتخواهانه اسلام نداشت و در رفتار، سکنات حاکم وقت یزید بن معاویه هیچ ردی از یک حاکم عادل که لیاقت و ارزش راهبری و زعامت جامعه اسلامی را بر عهده داشته باشد وجود نداشت بلکه در تعارض تام و تمام با بدیهی ترین اصول اخلاقی و حکومتداری از بوزینه بازی گرفته تا عیش و نوش و ریختوپاش بیت المال تا میداد دادن به افراد پست و فرومایه که در امورات حکومتی از کارگزاران او بودند و همین رویه و مدل رفتاری و یدک کشیدن خلیفه مسلمین در آن عصر و زمانه و ظهور نسل جدیدی که هیچ گونه شناخت و درکی درست از اسلام راستین و فلسفه و اساس دعوت انسانساز پیامبر گرامی اسلام را نداشتند بیم آن میرفت که اسلام اموی به عنوان ماهیت و اساس واقعی دین در میان توده مردم دانسته شود و در این اوضاع احوال است امام حسین که خود پرورشیافته مکتب توحید است رسالت و مسولیتی سنگین بر روی شانههای خود احساس میکند آنهم در موقعیتی که براساس روایت و تواتر تاریخی بالغبر دوازده هزار نفر از طرف مردم مبنی بر حمایت و پشتیبانی امام حسین و دعوت و بیعت با ایشان در جهت سلب صلاحیت و عدم مشروعیت یزید را رسماً اعلام کرده بودند وامام براساس همین اجماع و دعوت حرکت خود را حتی در زیارت حج نیمه تمام گذاشت و به قول دکتر شریعتی موقعی که روح <اسلام > در حال مسخ شدن و از بین رفتن است به کالبد چسبیدن بیمعناست که همین سرعت عمل و حرکت به سمت کوفه نشان از آن داد که باید کاری کرد و امام حسین که خود پرورشیافته مکتب سرخ شهادت است با تمام وجود در کارزاری قرار گرفت وبه مصاف آنانی رفت که رذل ترین، شقی ترین افراد بودند که در جهت حفظ قدرت خود از هیچ جنایتی فروگذار نکردند و رعب و جنایتشان آن چنان وحشتی بر افراد سست عنصر وبی مایه که دعوتکنندگان امام بودند گذاشت که در پستو و نهانخانه خود حتی جرات نام بردن از امام را هم نداشتند
در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمیآید به گوش
دردمندان بی خروش وبی فغان،
خشمناکان بی فغان و بی خروش
مشت های آسمان کوب قوی
گونه گونه واشدند رسوا شدند
یا نهان یا آشکار سیلی زنان کاسه پست گدایها شدند
آری امام حسین در چنین شرایط و اوضاعی است که باید میان ذلت و زبونی و عزت و بزرگی دست به انتخاب بزند وچه زیبا و عاشقانه راه وصول به معبود را انتخاب میکند و با فریاد< هیهات من الذله> و<هل من ناصر ینصرنی> حریت و آزادگی و مظلومیت خود را در میان قدارهبندان سر داد که سیاهی لشگر امویان عزم و ارادهاش را هرگز سست نخواهد کرد وبرای احیا و زنده نگاهداشتن دین جدش حاضراست که در خون سرخ خود غلتان شود ولی اراده و روح خمیده مردم را به حرکت و تکاپو درآورد و شهادت او ویاران باوفایش آن چنان کاخ سبز دمشق را به لرزه درآورد که در پس آن در عصرهای مختلف ندای حقخواهی و مظلومیتش پس از قرون و اعصار همچنان طنینانداز است وامویان را رسوای تاریخ نمود و لبان تشنه و خشکیده امام حسین ندای حقخواهی و عدالت طلبی است که در طول تاریخ به تاراج رفته و درس بزرگ قیام امام حسین آنجاست که ظلم و جنایت که از حد گذشت و به هیچ پایه واصول انسانی پایبند نبود ارزش آن را دارد که آدمی با تمام وجود جان خویش را در جهت برپایی قسط و عدالت نثار نماید.
دیدگاهها