علی زیودار: ما آدمیان در شرایط بحران، بیش از آنکه اخلاقی رفتار کنیم، به رفتارهای غریزی روی میآوریم. رفتار غریزی یعنی غلبهی وجه طبیعی ما بر وجه انسانیمان؛ یعنی ما برای نجات خود، دیگری را زیر پا بکشیم. چیزی که در هنگامهی بحران کرونا بسیار دیدیم؛ از تلاش انگلوساکسونهای استرالیا تا غرب وحشی که برای تخلیهی فروشگاهها جدال کردند تا سرقتهای سازماندهی شده ماسک دیگر دولتها که از طرف یک مقام آلمانی به دزدی دریایی مدرن تشبیه گردید. احتکار ماسک، الکل و زنجبیل وطنی در خانهها هم نوعی از این رفتارهای غریزی بود که در جامعهی خودمان شاهدش بودیم.
یک جامعه برای آنکه در هنگامهی بحرانها از غلظت رفتارهای غریزیاش بکاهد و انسانی رفتار کند، باید «آموزش» دیده باشد. این جامعه باید همگرایی را یاد گرفته باشد، باید ارزش ازخودگذشتگی را در قلب آحاد خود نهادینه کرده باشد. باید آموخته باشد که این گلیمی که دارد از موج به در میبرد، در فقدان همسایه، ارزش نشستن ندارد.
اما حقیقت آن است که این آموزشها در کوتاهمدت نه مقدور است و نه جواب نمیدهد. آموزش باید در بلندمدت اتفاق بیافتد تا در هنگامهی بحرانها به صورت «رفتار» جلوهگر شود. نام این آموزشِ بلند مدت «فرهنگ» است؛ یعنی همان چیزی که صفت ممیزهی انسان از غیر انسان است. عیار جوامع در سطح و عمق فرهنگِ آنها هم نه در شرایط عادی، بلکه در شرایط بحران معلوم میشود؛ یعنی اگر بخواهیم به یک جامعه صفت «با فرهنگ» یا «بی فرهنگ» بدهیم باید عملکرد آن جامعه را در شرایط بحران مورد ارزیابی قرار دهیم. وارد مصداقهای این موضوع نمیشوم اما اهمیت عملکرد نهادهای فرهنگی کشور را یادآور میشوم و سؤال میکنم که به راستی ما چقدر به توسعهی فرهنگی جامعهمان توجه داشتهایم؟ چه افقی برای فرهنگ کشور طراحی کردهایم؟ تولید فرهنگ و کالاهای فرهنگی را چقدر مورد حمایت قرار دادهایم؟ برای سبد مصرفی خانوارها چقدر یارانه در نظر گرفتهایم؟ آیا مدیران فرهنگ ما زعمای فرهنگ هستند یا دستنشاندهی سیاسیون؟ پژوهشهای فرهنگی را چقدر مورد حمایت واقعی قرار دادهایم؟ از تولید، تألیف و نشر کتاب چقدر حمایت کردهایم؟ تیراژ کتابهای نویسندگان سرشناس ما چند جلد است؟ اهل قلم و فرهنگِ شاغل در ادارات و نهادهای ما از چه مزایایی برخوردارند؟ چرا سلبریتیها جای آدمهای ارزشمند جامعهی ما را گرفتهاند؟ بودجههای فرهنگی ما صرف چه اموری میشود؟ آیا پیمانهای فرهنگی را به اهلش سپردهایم؟ سازمانهایِ خصوصی و نیز مردمنهاد فرهنگی چه جایگاهی در بودجهی سالانه کشور دارند؟ چقدر از معرفی فرهنگِ ارزشمندِ عامه حمایت کردهایم؟
از این دست پرسشها بسیار است و البته هیچکس خود را ملزم به پاسخگویی به این سؤالها نمیداند؛ اما حقیقت آن است که تا برای ایندست پرسشها پاسخهای درخور نداشته باشیم نمیتوانیم در شرایطی مانند بحران کرونا از آحاد جامعه توقع داشته باشیم که رفتارهای مبتنی بر غریزه نداشته باشند.
آنچه تا پیش از این، از پزشکان تصویر میشد مردمی برجساز بود که حتی حاضر به پرداخت مالیات نیستند و پرستاران بعنوان مردمی بدخلق و مُد گرا معرفی میشدند؛ اما در بحران کرونا، رقص عاشقانهی پزشکان و پرستاران در راهروهای بیمارستانها، چنان غوغایی برپا ساخت که تمام آن بدگوییها به هوا رفت و پزشکان و پرستاران چنان برج شرافتی برای خود ساختند که برای دیدن بالکنش، کلاه از سر هر رهگذری میافتد. این فرهنگ بود که چنین کرد. این فرهنگ بود که به کلمات شاعران جان داد و آنها را برای حفاظت از جان آحاد جامعه به میدانِ معنا آفرینی آورد. این فرهنگ بود که سازها را کوک کرد، قلمها را به رقص آورد و نور دوربینها را به ثبت لحظات کرونایی جامعه وا داشت. این فرهنگ بود که صاحبان املاک را بر آن داشت تا از اجارهی املاک خود به نفع مستأجرانشان بگذرند؛ و اگر در غرب، مردم بیش از آنکه انسانی رفتار کنند غریزی رفتار کردند، سه دلیل داشت؛ 1ـ «تجاری شدن فرهنگ»، 2ـ ترویج اصل «اول خودم» 3ـ چرخش علوم انسانی بر محور «منافع شخصی». و این هرسه عامل را تنها میتوان با توسعهی فرهنگ انسانی مبتنی بر اخلاق، به راه آورد.
در پایان باز هم تأکید میکنم که وجه ممیزهی انسان از نا انسان فرهنگ است. نهاد فرهنگ مهمترین نهاد جامعه است و باید شایستهترین آدمهای جامعه سکاندار بخشهای مختلف آن باشند. فرهنگ باید بیش از صنعت مورد توجه باشد، بودجهاش باید بخش اعظم بودجهی سالانه را به خود اختصاص دهد. به اعتقاد من مهمترین درس کرونا به ما همین بود. والسلام.
پایگاه خبری یافته
پایگاه خبری یافته
دیدگاهها