به راستی قومیتگرایی چه تأثیر یا تأثیراتی بر کنشگری سیاسی افراد دارد؟
این پرسشی بود که در بحبوحه انتخابات مجلس ذهن بسیاری از کنشگران را به خود معطوف کرده بود. صفبندیها و آرایش داوطلبان مختلف انتخاباتی رفتهرفته با کمرنگ شدن گفتمان جناحی (چپ و راست) جای خودش را بهنوعی آرایش قومی و قبیلهای داده بود و این آرایش که غالب نخبگان سیاسی (ظاهراً نخبگان) برای خودشان اعتبار میکردند چهره جامعه شهری خرمآباد را به یک ساختار بدوی و نتراشیده و نخراشیده شبیه میکرد که بدجور توی ذوق زمانه ما میزد، به شکلی که در تضادی آشکار با کل مظاهر فرهنگ، مدنیت، پیشرفت و توسعهخواهی و همچنین در تضاد با شعارهای ترقی خواهانه این داوطلبان قرار میگرفت؛ و چنین وضعیتی تبدیل به یک ناسازه (پارادوکس) در رفتار کاندیداها میشد.
در این حین و بین هم برخی رسانهها و روزنامهنگاران محلی بیکار نمانده عرصه را برای قلمفرسایی و به رخ کشیدن خطابههای قومی و طایفهای فراخ دیدند و هر کس از ظن طایفه خود یا کاندیدای محبوبش با این داستان یار و همراه شد.
به رسمیت شناخته شدن و صدور چنین مجوزی از سوی کاندیداها حکم نوعی مجوز اخلاقی و اجتماعی را داشت و بد هم نبود، چرا که صاعقهها و قوه های پنهان در این عرصه را به فعلیت رسانیده، بازی را از پشت پرده به روی صحنه منتقل میکرد.
در حوزه جامعهشناسی زبان و ادبیات، آن چیزی که بیان میشود و مخاطب عام دارد وارد حوزه اعتبارات میشود؛ یعنی شما آن را با دیگران به اشتراک میگذارید. کاری با صحتوسقم آن موضوع نداریم، هرچه باشد چون وارد، حوزه اعتبارات اجتماعی میشود مثل یک گلوله برفی عمل میکند. بزرگ و بزرگتر میشود. اصطلاحاً یک کلاغ چهل کلاغ میشود. درست مثل فضای مجازی امروز ما...
همین امر هم مسئولیت را بالا میبرد. (در اینجا روی سخنام با برخی از اهالی رسانه است)
گفتمان طایفه گرایانه مثل گفتمان مذاهب عمل میکند یعنی با ایجاد تقابلها و تشدید تضادهای غیرضروری و خارج از تعهد و مسئولیت اخلاقی و بیتفاوت به آزادیهای حقوقی برای بشر امروز، مهمترین دست آوردش ایجاد اختلاف و کاهش همبستگی اجتماعی است.
بنابراین میتوان گفت که گفتمانهای منسوخ مثل قوم و طایفهگرایی، اختلاف شیعه و سنی، تفرقهافکنی میان خردهفرهنگهای شهرستانی (مثل بروجردی و خرمآبادی و ...) میتوانند نیروهای اجتماعی را از مسیر خود منحرف کرده، گفتمانهای اصیل مثل آزادی سیاسی، حقوق بشر، آزادی مذاهب، ملیگرایی و ... را تضعیف کنند.
از دیدگاه جامعهشناسی و نظرگاه نظریه «تضاد کارکردگرا» اگر بخواهیم به ماجرا نگاه کنیم باید بگوییم که قوم و طایفه گرایی دریک جامعه پیشامدرن کارکردهای مخصوص خودش را داشته و موجب همبستگی اجتماعی، دفاع از اعضای گروه و هویت بخشی به آنها میشده است؛ اما با کمی دقت در حال و روز بخش های مالی و اداری شهر و استانمان به زودی متوجه خواهیم شد که این ساختار اجتماعی دیرین چه کژکارکردهایی را برای جامعه امروز ما بهویژه در حوزه کنش و انتخاب سیاسی به بار میآورد و چه هزینههایی را بر سرمایه اجتماعی ما حمل خواهد کرد.
بهطوری که ریشه تبعیض، نارضایتی شغلی، کوتوله پروری، عدم تخصص گرایی و...را در جامعه فراهم خواهد آورد.
در عوض تضاد میان گروهها و طبقات اجتماعی اگر بر مبنای ویژگیها و نقاط قوت و ضعف واقعیشان، تفاوتهای فرهنگی و شاخصهای اجتماعی و اقتصادی بنا گردد میتواند موتور محرکه جامعه به سمت پویایی اجتماعی و توسعه اقتصادی باشد.
در عوض با برجستهسازی مؤلفههای مثبت و وحدتبخش فرهنگ بومی روح همبستگی و اتفاق را میتوان در رگهای جامعه تزریق کرده، از آن بهعنوان عاملی مثبت در دوام و قوام ساختار خانواده بهره ببریم.
امین رجبیان/ جامعهشناس
دیدگاهها
طایفه ها رااز گردونه سیاست ومسئولیت ها خارج کنند مگر در ایلات جان ننًاران شهید کم داریم همه هم نشان دادند که در کار خود نخبه وحرفی برای گفتن داشتند وبا توجه به جمعییت عظیمی که در این استاناز مردم غیور ایلات وطوایف وجود دارد حق دارند نماینده داشته باشند چرا میخواهید باسیاسی کاری سر ایلات را بب
بسیار زیبا استاد شاه کرمی با دیگاهتون کاملا موافقم