یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

 لرستان و مجلس سوم مشروطه
 
 محمدکاظم علی پور:

1
اشاره (به جای مقدمه)
مردمانی که روزی، روزگاری مایه ی مباهات تمدن بشری بودند و عصر طلایی و شکوهمندی را رقم زدند و آثار و دستآوردهای هنری اشان زینت بخش و گردن آویزِ معروف ترین موزه های جهان است، ناگهان در چهار سده ی گذشته به حاشیه ی تغییرات و تحولات تاریخ معاصر غلتید. سرزمینی با آن شناسنامه و دیرینه ی کهن، طی چند قرن به محاق تاریخ می رود. اقلیمی با آن تصاویر حیرت آور و جادویی جداره ی غارهایی چون هومیان، دوشه، میرملاس و آن طبیعتِ زیبا، بکر، دست نخورده، وحشی با آبشارهای بی مانندِ وارک، بیشه، نوژیان، آب سفید، افرینه، سرزمینی با آن سلسله جبال و قللِ سر به آسمان سوده اش و پل های تاریخی برجسته و پرشوکتِ عصر ساسانی اش و سرانجام آثار دست ساخته و هنرمندانه ی مفرغی اش که سبب شد تا جهان به احترام خلق این آثار شگفت برایش برخیزد و کلاه از سر بردارد. مردمان سرزمینی که افتخار رام کردن اسب و سفال سازی به نام آن ها ثبت شده است. مردمانی که با رقصِ سر انگشتان اشان آثار برجسته ی مفرغی خلق کردند و بسیاری از دستآوردهای تمدن بشری ساخته ی ذهنِ هنرمندانه و انگشتان جادویی اشان بوده است، اینک باید رتبه ی نخست بیکاری را تصاحب کنند، جوانان رعنا و رشیدش به جستجوی کار و از سر ناگزیری در واگن ها و قطارهای متروی تهران، به جارچیانی بدل شوند و بسانِ چَرچیانِ1 عصر مدرن، کولی وار زندگی تلخ و غم انگیزشان را به دوش بکشند.

لرستان و مجلس سوم مشروطه

2
خرم آباد و حومه-لرستان- دوره ی اول را با یک نماینده ی غیرِ لرستانی پشت سر گذاشت که نه دل در گرو لرستان داشت و نه هم یک قدم برای این اقلیم بر داشت.
دوره ی دوم هم کرسی نمایندگی لرستان نشیمنگاه باد شده بود. مردمان این خطه ی خطرخیزِ پربلا از سر ناگزیری نامه ها و عریضه هایشان را هم در دوره ی دوم که بی نماینده بود و هم در دوره ی اول که مبشرالسلطان بر این دیار تحمیل شده بود، برای جناب شیخ محمدعلی بهجت دزفولی، نماینده ی خوزستان (عربستان) مکاتبه می کردند.
در دی ماه 1297 خورشیدی، لرستانِ پرآشوب، با پشت سر گذاشتن دوره‌ی بی نمایندگی مجلس دوم و نشستن یمن الملک و سالار معظم بر کرسی نماینگی لرستان، وثوق الدوله (میرزاحسن وثوق) که رئیس وزرای وقت بود و همزمان کرسی وزارت داخله را در اختیار داشت، بر آن شد تا لرستان را از چنگالِ آشوب و نا امنی نجات داده و از زیر تیغ یاغیان و گردنه بگیران ایلات و نزاع های قبیلگی که مهمترین علل و اسباب ویرانی و عامل اصلی عقب ماندگی اش بود برهاند. گرچه وثوق الدوله به درستی انگشت بر مصائب و ویرانی و انحطاط آن سال های خرم آباد گذاشته بود که در آتش جنگ افروزی و نزاع های ایلی-قبیلگی میان بروجردی ها و ایل بیرانوند می سوخت. وثوق الدوله بر اساس گزارشات دریافتی، به این نتیجه رسیده بود که اهالی خرم آباد که شعله های این آتش دامن اشان را گرفته بود، نه در آتش افروزی میان بروجردی ها و بیرانوندها نقشی داشته اند و نه هم از این ستیز قبیلگی ها سود و سهمی نصیب اشان می شود.


بیشتر بخوانید: از مجلس شورای ملی تا مجلس شورای اسلامی/ بخش دوم: خرم‌آباد و مجلس دوم مشروطه

با فهم و درک این جنگ و جدال های نابخردانه و بدفرجام، وثوق الدوله، شکرالله صدری فرزند صدرالدوله (قوام الدوله) که از رجال سیاسی عصر ناصری بود و در دوره ی مظفرالدین شاه هم به صف آزدیخواهان مشروطه پیوسته بود را به حکومت لرستان فرستاد.
صدری از رجال دولتی بود که هم تجربه ی وزرات فواید عامه را در کارنامه داشت و هم مدتی حکمران اصفهان بود. وی که از دولتمردان دوره ی ناصری و مظفری بود، اینک با مصوبه ی کابینه و اختیار کامل و بودجه ی مختصر راهی حکومت لرستان شد.
صدری، اما با بودجه ای که برای ساماندهی و بازسازی خرابی ها و ترمیم این خطه ی ویران شده از نزاع های پیاپی میان بروجردی‌ها و بیرانوند‌ها و غارتگری و شبیخون‌های مداوم یاغیان از وثوق‌الدوله گرفت نتوانست به اوضاع نابسامان لرستان سروسامان ببخشد، چرا که میزان خرابی‌ها از حد گذشته بود و آن بودجه کفاف بازسازی آن ویرانه‌ها را نم‌یکرد. علاوه بر شدت خرابی‌های حاصل از ترک تازی و یاغیگری گردن‌کشان برخی طوایف و ایلات، مدت‌ها بود حقوق کارکنان دیوانی و اداری و لشگری و کشوری به تأخیر افتاده بود. از سوی دیگر، دولتمردی همچون صدری با اینکه هم تجربه وزارت داشت و هم سابقۀ حکمرانی، اما تدبیر سیاسی و شیوۀ اداره امور وی، از پس ادارۀ ایل بزرگ بیرانوند بر نیامد و بی آنکه این ایل سرکش را به تمکین وا دارد، پس از سپری شدن نزدیک به یک سال (11 ماه)، تلاش و تکاپوی فراوان که البته نه رهآوردی به دنبال داشت و نه منجر به تغییری اندک گردید، ضیاء السلطان را به نیابت حکومت خود در لرستان گمارد و سرانجام در دی ماه 1298 خورشیدی، بدون آنکه توفیق قابل اعتنایی در انجام مأموریتش داشته باشد و کمترین انتظاری در پایان 11 ماهۀ حکومت‌اش در لرستان از او برآورده شود، لرستان را ترک کرد.


بیشتر بخوانید:

از مجلس شورای ملی تا مجلس شورای اسلامی (1)/بخش اول: حکایت باژگونه و تراژیک مجلس خرم‌آباد

ضیاء السلطان، نایب الحکومۀ لرستان، با درایت و فراست در همان ابتدای نایب الحکومتی اش به این نتیجه رسید که طریقۀ درست ادارۀ این خطۀ خطرخیز پر بلا، امنیت بخشیدن به لرستان و حفظ و ثبات مرکزیت خرم آباد است؛ بنابراین ضیاء السلطان، یگانه راه امنیت لرستان را در حفظ و پایداری مرکزیت خرم آباد می‌دانست. در همان ابتدای مأموریتش که به نیابت از ضیاء السلطان به حکومت لرستان گمارده شد بر این تأکید نمود که:
«مرکز حکومت همیشه خرم آباد بوده، بروجرد نایب الحکومه نشین است. اگر خرم آباد در دست باشد، قطعاً بروجرد امن خواهد بود2».
ضیاء السلطان، تأخیر حرکت اردو به خرم آباد را به زیان دولت می‌دانست و بر این امر پا فشاری می‌کرد که هرچ سریع‌تر نیروی نظامی به خرم آباد اعزام گردد. سال‌های مصادف با مجلس اول تا چهارم مشروطه، اوضاع لرستان به شدت پر آشوب و پریشان بود. سال‌هایی که یاغیان و اشرار مدام در کار غارت جان و مال و ناموس مردم بودند، روزی نبود که این خطه روی آسودگی به خود ببیند. تهدید و تجاوز و نا امنی و اغتشاش، سامان و سکنات این خلق را در معرض چپاول و تاراج قرار داده بود و سبب شده بود، یاغیان از یک طرف، و دولتیان خائن و رجال فاسد از سوی دیگر زندگی مردم و اوضاع این دیار را به مسائب و مشکلات اسفباری آغشته کنند. ساعاتی نبود که این جغرافیا از شرارت در امان باشد. خیانت اولیای خائن دولت و فساد دامن گیر امنای مملکت به ویژه فساد مطلقۀ نظام السلطنه که که حکمرانی‌اش در خطۀ لرستان به رانت‌خواری و واسطه‌گری از رؤسای ایلات و ملاکین و زارعین و طبقات و طبقات شهری و دیگر اقشار فلک‌زدۀ این دیار آلوده کرده بود و کمترین خصیصه حکمرانی این دولتمرد فاسد قجری، دلال مآبی و رشوه خواری و باج ستانی از مردمان شریف و شوربخت این جغرافیا بود.
میرزا محمود قوام دفتر، در نامه‌ای که در سال 1299 خورشیدی، برای رئیس الوزرا وثوق الدوله مکتوب کرده است، ضمن پرده برداشتن از فساد دولت نظام السلطنه، تصویری دردناک و غم انگیز از خرم آباد و دیگر مناطق لرستان به نمایش گذاشته است، که به شدت اسفبار و دهشتناک است:
«ساعاتی از فشار تعدی و تجاوزات اشرار، آسودگی فراهم نیست. هر قدر در این دو ساله به وسایل مختلف به اولیای مختلف به اولیای امور، سوء نیات و مقاصد فاسدۀ نظام السلطنه معروض و تشریح داشته، به خروج دولت و وزرا مسئول نمی‌رفت3»
قوام دفتر، در ادامۀ مکتوب ارسالی‌اش برای رئیس الوزرا، ضمن برملاکردن مصائب مانده از حکمرانی نظام السلطنه و سالار الدوله، به تبانی و همدستی اغلب حاکمان محلی این خطه با خارجیان پرداخته و سبب آشوب و نا امنی این دیار را در معاملۀ حاکمان محلی و دلال مآبی و واسطه گری ایشان با اجانب دانسته و مرکز نشینان را در نادیده گرفتن لرستان و به محاق فراموشی سپردن مصائب و مشکلات آن، سخت مورد انتقاد قرار داده و از این که اولیای پایتخت نشین این خطه خطر خیز و پر آشوب را در رفع و دفع یاغیان گردن کش و اشرار سرکش و دولتمردان و حاکمان فاسد محلی رها کرده، به باد ملامت می‌گیرد: «اگر از رفع اشرار و ظلم فاسدین صرف نظر فرموده‌اید، ما که قوه و قدرتی نداریم 4».
لرستان در این دوره توسط حکام محلی فاسد وابسته به بیگانگان اداره می‌شد و فقدان امنیت و نبود آسایس همگانی رهآورد حکمرانی مغرضی بود که دامنشان به رشوه خواری و زد و بند با رؤسای ایلات و ملاکین غارتگر آغشته بود. همین سبب شد که مردن خرم آباد و لرستان در تهیه ارزاق و آذوقه زندگیشان در مضیقه و تنگنا باشند. مردم این دیار که از هر طرف عرصه بر آنها تنگ شده بود، ناگزیر از جور حاکمان محلی و نادیده گرفتن و فراموشی توسط دولتیان خائن و اولیاء و امنای فاسدِ مرکز نشین به دولت‌های بیگانه پناه بردند.
 


1 چَرچی؛ دستفروش های دوره گرد را می گویند.
2 قاسمی، سید فرید، اسناد خرم، همان، ص 50.
3 همان: ص 50
4 همان.
 
 
 

دیدگاه‌ها  

#1 اکبر-ظ 1398-12-04 17:29
با تشکر جالب بود لطفا ادامه بدید.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا