محمد کاظم علیپور:خرمآبادیها در دوره دوم مجلس مشروطه، طی نامهها و عریضههایی که به مرکز فرستادند، مهمترین مطالبهشان از مرکز نشینان، داشتن نماینده، تأسیس ادارههای عدلیه (دادگستری)، نظمیه (شهربانی)، بلدیه (شهرداری) و تشکیل انجمنهای شهری برای فعالیت شهروندان خرمآبادی بوده است.
در دورۀ دوم مجلس مشروطه، خرمآباد فاقد نماینده بود. اولیای مملکت، خط فراموشی بر این خطه کشیده و آن را از یاد برده بودند. خرمآباد که در عصر ساسانی، شاپور خواست و در سالهای نهچندان دور آن را خایدالو میخواندند، از ولایت معظم و محل حکمرانی نخستین اشخاص دولت ایران بوده است. شاپورخواست، نام قدیم این شهر، صاحب شناسنامهای شکوهمند و دیرینهای بشکوه در تاریخ و تمدن ایران بوده است.
از مجلس شورای ملی تا مجلس شورای اسلامی/ بخش دوم: خرمآباد و مجلس دوم مشروطه |
شاپو خواست_خایدالو_خرمآباد با قلعۀ سر به فلك سوده و پلهای تاریخیِ عصر ساسانیاش و کتیبهها و سنگنوشتهها و بهویژه با آثار برجسته مفرغیاش که زینتبخش و گردنآویز برخی از موزههای بزرگ جهان است، یکی از عظیمترین ادوار تمدن ایران و جهان را به خود اختصاص داده است. این منطقه یکی از ولایات بزرگ ایران و محل نخستین حکمرانان و دولتمردان ایران بوده است. متأسفانه از نیمه دوم عصر صفوی به سمت انحطاط و زوال پیش رفته و طی چند قرن گذشته از متن و مرکز به بیرون رویدادهای ایران معاصر سوق داده شده است. شهری که روزگاری مهد تمدن ایران بوده در سایه عصر سلاطین صفوی ناگهان از متن به حاشیه غلتیده است.
در جریان جنبش مشروطهخواهی مردم ایران، هرچند با تأخیر، به دفاع از مشروطه برخاستند. مردم شهر خرمآباد همچون بسیاری از دیگر نقاط ایران، به دو دسته مشروطهطلب و مشروعه خواه تقسیمشده و در برابر هم صفآرایی نمودند. با این همه در دوره دوم مجلس مشروطه، این شهر بی نماینده بود و علاوه بر آن که از ادارات و نهادهای دیوانی-اداری مشروطیت همچون؛ عدلیه، نظمیه و بلدیه بهرهای نداشت، از ترتیبات عصر جدید مشروطه مانند نظام پارلمانی و انتخابات آزاد ولایات نیز بی نصیب بود. از دموکراسی و قانون و قانونگذاری و مطبوعات آزاد در لرستان چندان خبری نبود و هنوز مظاهر عصر مشروطهخواهی در این دیار چندان ظهور و بروز نیافته بود. از آنجایی که این خطه دارای یک ساختار و نظام اجتماعی ایلی بود، سازمانهای دولتی و حکومتی و نهادهای دیوانی قدیم همچون عدلیه، نظمیه، مالیه و امنیه از میان رفته بودند. تلگراف از بین رفته بود و پست هم در آستانه تعطیلی بود و به طور کلی رابطه این دیار با مرکز قطع شده، گویی مرکز نشینان و سران مملکت و اولیای امور این خطه را از نقشه جغرافیایی کشور حذف کرده باشند.
شیخ محمدعلی بهجت دزفولی، نماینده خوزستان، اوضاع خرمآباد عصر مشروطه را همزمان با سه سالی که از عمر مجلس دوم مشروطه گذشته بود طی یک نامه که در مطبوعات آن دوره چاپشده است چنین بیان میکند:
«الحال سه سال است که دولت مشروطه مجلس شورای ملی دائر و مملکت قانونی شده است، اما در ظرف این مدت اولیای امور توجهی به این صفحه که یکی از ولایات معظم ایران و محل حکمرانی اولین اشخاص دولت ایران بوده، ننمودهاند و از ترتیبات جدید ابداً در این جا اثری بروز نکرده، سهل است؛ تأسیسات قدیم هم بالکلیه از میان رفته، نه عدلیه، نه مالیه، نه امنیه و نه نظمیه و غیره در اینجا خبری نیست».
به دنبال نامه و پیشنهاد شیخ محمدعلی بهجت دزفولی که به امضای ده تن از نمایندگان رسید، مجلس یک لایحه مبتنی بر تشکیل کمیسیون اطلاح لرستان و خوزستان را از تصویب گذراند. شیخ عبدالرحمان لرستانی که در سالهای بعد (دوره پنجم)، همراه با یمن الملک (حبیب الله کمالوند)، به نمایندگی مردم خرمآباد انتخاب و راهی بهارستان شد، طی یک نامه برای رئیس الوزراء سپهدار اعظم، اوضاع خرمآباد را اینگونه بیان میکند:
«... پریشانی و هرجومرج به حدی است که پستخانه نداریم، تلگراف نداریم، دزفول به خرمآباد و از طریق خرمآباد به بروجرد که مبنای تعییش و زندگانی افتتاح این راه است به کلی مسدود شده است، دیگر بسته به همت اولیای امور است.»
خرمآباد در دوره مجلس دوم مشروطه، موردتوجه انگلستان قرار گرفت. دولت انگلیس در راستای منافع استعماری خود چشم طمع به نفت خوزستان داشت. لازمه سیطره بر نفت خوزستان داشتن یک قلمرو مرزی در منطقه نفتی بود. چرا که بر اساس گزارشهای کارشناسان شرکتهای نفتی انگلیس، مرز منطقه نفتی در دشت خوزستان بهشدت آسیبپذیر است، اما مناطق کوهستانی لرستان با آن قلل سر به آسمان سودهاش، امنیت فعالیتهای نفتی را تضمین مینمود. از این رو دولت انگلیس برای دستیابی به نفت خوزستان، میبایست بر بخش جنوبی لرستان که در همجواری با خوزستان قرار داشت را زیر نفوذ و سیطره خود در آورد. لذا تسلط بر لرستان برای انگلیسها به یک امر ناگزیر بدل شد. در سالهای پر آشوبی که لرستان تمام ارتباطات خود را با مرکز کشور قطع کرده بود، متأسفانه آشوبطلبان این خطه ناآگاهانه بر طبل همکاری با سیاستهای استعماری انگلستان میکوبیدند و بی آنکه درکی از شیوهها و سیاستهای سلطه جویانه این امپراتوری داشته باشند، ناآگاهانه زمینهساز و یاری کنندۀ فعالیتهای استثماری و استعماری انگلیس در این خطه شدند.
بیشتر بخوانید: | از مجلس شورای ملی تا مجلس شورای اسلامی (1)/بخش اول: حکایت باژگونه و تراژیک مجلس خرمآباد |
در این سالهای پرآشوب که ارتباط لرستان با مرکز کشور و پایتختنشینان قطع شده بود، انگلیسیها در تکاپوی دستاندازی به لرستان برآمدند. آنها در نخستین گام به طراحی نقشۀ احداث خط آهن خرمشهر به خرمآباد و سیطره بر این خطه را در سر میپروراندند.
بر اساس تلگرافات خارجه آژانس رویتر، از لندن در تاریخ 29 آوریل 1911 م، گزارشگر تایمز مینویسد که دولت انگلستان اظهار داشته است در صورتی امتیاز خط آهن تهران به خانقین به دولت روس داده شود، این دولت نیز تمایل دارد احداث و تأسیس خط آهن خرمشهر- خرمآباد را طی یک قرارداد دنبال نماید. از آنجا که منافع دولت بریتانیا در آن خطه قابلملاحظه و مشهود است، آژانس رویتر از دولت متبوعاش خواسته است تا از دولت ایران، اجازه ساخت و تأسیس یک خط آهن از خرمشهر به خرمآباد را درخواست کند. بنا به گزارش تایمز، قصد دولت انگلیس از ایجاد این خط آهن تنها تسهیل امور تجاری شرکت انگلیسی رویتر است.
در چنین هنگامه پر فتنهای، قوای ژاندارمری به فرماندهی افسران سوئدی به عنوان نخستین قشون نظامی اعزامی در تاریخ 1291 وارد بروجرد شد. این سپاه به سادگی وارد بروجرد شد، اما پشت دروازه خرمآباد زمینگیر شد. تسخیر خرمآباد نزدیک به سه فصل زمان برد. این مدت به جدالهای نامنظم و جنگوگریزهای گه گاهی سپری شد. سرانجام خرمآباد پس از 8 ماه توسط قوای ژاندارمری و فرماندهان سوئدیاش به تصرف درآمد؛ اما اوضاع بدین منوال دوام نیاورد و ناگهان آتش جنگ جهانی اول شعلهور شد و اوضاع لرستان، بهویژه خرمآباد به نابسامانیها و آشوبهای سابق بازگشت. پایتختنشینان و اولیای امور کشور، سرگرم مسائل کلانتر و مهمتری شدند که جنگ جهانی اول با خود آورده بود و لرستان چون سالهای گذشته دوباره به محاق فراموشی سپرده شد.
جنگ جهانی اول مسائل و مشکلات لرستان را دو چندان کرد؛ نخست با مهاجرت گروهی از رجال و سران و اولیای مملکتی به خرمآباد توقفشان در این شهر و تأسیس کابینه و دولت موقت مهاجران به ریاست نظامالسلطنۀ مافی، لرستان را در کانون و مرکز توجه ایران قرار داد. کابینه مهاجران دولت مستعجل بود و دوامی نیافت. دولت موقت مهاجران، به همان سرعتی که آمده بود، به همان سرعت هم رفت. ولی تشکیل و تأسیس و فروپاشی و نابودیاش سبب شد تا لرستان در مرکز اخبار قرار گیرد و یک چند در کانون توجه ایرانیان و کشورهای منطقه قرار گیرد. در چنین گیر و داری بود که یمن الملک و سالار معظم به نمایندگی لرستان بر کرسی دوره سوم مجلس نشستند. سالار معظم (میرزا محمدعلی) و یمن الملک (حبیبالله کمالوند) از 14 آذر 1293 تا 21 آبان 1294 خورشیدی نمایندگان دوره سوم خطه خرمآباد و حومه لرستان بودند.
- یادگار جنوب، س 2، ش 15، 2 ربیعالثانی 1329 ق، ص 7
- همان، س 2، ش 19، جمادیالاول 1329 ق، ص 8
لینک بخش اول:
دیدگاهها