در روزهای بعد که برخی تصاویر با کادرهای بسته و از مکانهای از پیش تعیینشده رسانهای شد، همین افراد این بار میگفتند موشکهای سپاه به پایگاه آمریکایی اصابت کرده اما هیچگونه تلفات انسانی نداشته و فقط به چند انبار و ساختمان که چند روز قبل تخلیه شده بود، خساراتی وارد شده است.
پس از آنکه در بامداد 18 دی 1398 نیروهای هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به اقدام تروریستی و جنایتکارانه آمریکا در به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس فرماندهان فقید سپاه قدس و بسیج مردمی عراق، با شماری موشک بالستیک محل استقرار نیروهای اشغالگر آمریکا در پایگاه عین الاسد در استان الانبار و پایگاهی در اریبل عراق را مورد هدف قراردادند، برخی از مردم ما تحت تاثیر شبکههای ماهوارهای و جریان رسانهای جهان سلطه میگفتند که هیچکدام از موشکها به پایگاههای آمریکایی اصابت نکرده و تعدادی منحرفشده و شماری دیگر در بیابانهای عراق به زمین خورده است.
پس از آنکه در بامداد 18 دی 1398 نیروهای هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به اقدام تروریستی و جنایتکارانه آمریکا در به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس فرماندهان فقید سپاه قدس و بسیج مردمی عراق، با شماری موشک بالستیک محل استقرار نیروهای اشغالگر آمریکا در پایگاه عین الاسد در استان الانبار و پایگاهی در اریبل عراق را مورد هدف قراردادند، برخی از مردم ما تحت تاثیر شبکههای ماهوارهای و جریان رسانهای جهان سلطه میگفتند که هیچکدام از موشکها به پایگاههای آمریکایی اصابت نکرده و تعدادی منحرفشده و شماری دیگر در بیابانهای عراق به زمین خورده است.
در روزهای بعد که برخی تصاویر با کادرهای بسته و از مکانهای از پیش تعیینشده رسانهای شد، همین افراد این بار میگفتند موشکهای سپاه به پایگاه آمریکایی اصابت کرده اما هیچگونه تلفات انسانی نداشته و فقط به چند انبار و ساختمان که چند روز قبل تخلیه شده بود، خساراتی وارد شده است.
اما واقعیت ماجرا چیست؟ آیا آنچه آمریکاییها درباره انتقام سخت ایران و جریانهای مرتبط با موشکباران پایگاه عین الاسد و اریبل میگفتند و میگویند صحت دارد و میشود اظهارات مقامات آمریکایی و وزارت دفاع این کشور را مبنای تحلیل این ماجرا قرارداد؟ آنطور که متأسفانه برخی افراد رسانهای و چهرههای هنری یا بهاصطلاح سلبریتی با همان خوراک تبلیغاتی که از رسانههای آن طرف آب میگرفتند به تحلیل و واکاوی این رویداد پرداختند و خواسته یا ناخواسته باعث شدند که ماشین تبلیغاتی استکبار جهانی تا چند روز پسازاین ماجرا دست بالا را در جنگ روانی و رسانهای علیه کشورمان و بهخصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشته باشد.
برای درک درست این موضوع به چند نمونه از درگیریها و رخدادهایی که در یکی دو دهه اخیر، آمریکایی ها یک پای ثابت آن ماجرا بودهاند، اشاره میشود؛ نخست حادثه 11 سپتامبر 2001 مصادف با ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ و حمله انتحاری به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان وزارت دفاع آمریکا در ویرجینیا، دوم حمله آمریکا به افغانستان به بهانه دست داشتن القائده در حادثه 11 سپتامبر در 15 مهر 1380 (۷ اکتبر ۲۰۰۱) و سوم حمله آمریکا به عراق در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳)
علیرغم خسارات و تلفات انسانی بسیاری در این حوادث و رویدادها، نظام اطلاعاتی و رسانهای آمریکا و جهان سلطه اجازه پخش و انتشار هیچ تصویر و فیلمی که یک قطره خون در آن هویدا باشد را نداده است.
در حملات ۱۱ سپتامبر با احتساب 19 هواپیماربا، شمار کشتههای این حادثه به 2 هزار و 993 تن رسید که ملیت آنها از 90 کشور جهان بود، با این حال هیچ عکاس یا فیلمبردار حرفهای یا غیرحرفهای اجازه نیافت یا نتوانست حتی یک نما (شات) از کشتهشدگان این حادثه ثبت و ضبط و یا منتشر کند؛ به بیان بهتر هیچ مخاطبی در سرتاسر گیتی موفق نشد کوچکترین تصویری از فرد یا افراد آغشته به خون و یا مجروح در این حوادث رؤیت کند.
در حمله آمریکا به افغانستان هم هرچند حکومت طالبان تقریباً بعد از یک ماه سقوط کرد ولی عملاً این جنگ از 2001 تا 2014 ادامه یافت و در این مدت به گزارش خودِ رسانههای آمریکا بیش از 4 هزار سرباز آمریکایی و نیروهای نظامی آیساف (نیروهای وابسته به ناتو) در این کشور کشته شدند؛ با این حال در این درگیری نظامی که تاکنون هم کمابیش ادامه دارد و به طبع تلفات انسانی آمریکاییها در این مدت بیشتر شده، هنوز تصویر یک سرباز آمریکایی کشته یا مجروح در این منازعه نیز رسانهای نشده است.
در جنگ عراق هم تا قبل از تطمیع فرماندهان نظامی این کشور از سوی آمریکا و انگلیس و جدا شدن آنها از صدام، نیروهای عراقی تلفات زیادی بهویژه به پیادهنظام ائتلاف آمریکایی وارد کردند، ولی این بار هم بهرغم اهمیت اخبار این جنگ برای افکار عمومی ما به علت همجواری با کشورمان، آمریکاییها از انتشار تلفات نیروهای خود جلوگیری کردند و به جزء انتشار تصویر یک خلبان آمریکایی که در ابتدای جنگ به دست نیروهای عراقی اسیر شده بود، دیگر هیچ تصویری که گویای ضربه به آمریکاییها و متحدان آنها باشد، منتشر نشد و یا بهتر بگوییم اجازه انتشار نیافت.
بنابراین انتظار ملت ایران و سایر کشورهای منطقه و حتی افکار عمومی خودِ آمریکا برای دیدن تصاویر نیروهای کشته و یا مجروح این کشور در پایگاههای عین الاسد و یا اریبل، هیچوقت محقق نخواهد شد، چون سیاست، راهبرد و به بیان بهتر دکترین نظامی آمریکا در منازعات نظامی و حتی دیپلماتیک این کشور با سایر کشورها، بر پایه سانسور شدید، جنگ روانی و وارونه جلوه دادن حقایق بنا شده است.
اگر هم در جریان انتقام سخت ایران، آمریکاییها مجبور شدند بهصورت قطرهچکانی و گامبهگام اطلاعاتی هر چند وارونه و به دور از واقعیت را در مورد خسارات وارده به نیروهای خود رسانهای کنند، تحت تأثیر رقابت جمهوریخواهان و دموکراتهای این کشور بر سر انتخابات آینده ریاست جمهوری ایالاتمتحده و در نهایت تضعیف ترامپ میباشد که با فشار و کنکاش رسانههای نزدیک به دموکراتها صورت میگیرد.
آمریکاییها با استفاده از همین دکترین و راهبرد در منازعات نظامی و سیاسی خود چند هدف را پیگیری میکنند:
یکم: با لاپوشانی و کتمان خسارات و تلفات انسانی و تجهیزاتی ضمن حفظ روحیه نیروهای خود، باعث دلسردی و تضعیف روحیه طرف مقابل میشوند.
یکم: با لاپوشانی و کتمان خسارات و تلفات انسانی و تجهیزاتی ضمن حفظ روحیه نیروهای خود، باعث دلسردی و تضعیف روحیه طرف مقابل میشوند.
دوم: با وارونه جلوه دادن واقعیتها و صحنه اصلی میدان، باعث انحراف افکار عمومی داخل و خارج کشور خود شده و درنهایت مدیریت افکار عمومی را در دست گرفته و در جنگ روانی دست برتر را میگیرند؛ کما این که در قضیه موشکباران پایگاههای عین الاسد و اریبل در عین این که خسارات جانی و مالی بسیاری به آنها وارد شد، برای مدت چند هفته با استفاده از رسانههای خود و جریان رسانهای وابسته به جهان سلطه مدیریت جنگ روانی و رسانهای را به دست گرفتند و بخش اعظمی از افکار عمومی ما را که از رسانههای بیگانه تغذیه فکری میشوند را به تشکیک و یاس از وضعیت موجود پس از اقدام تاریخی سپاه واداشتند.
سوم: اتاق فکر نظامی و رسانهای استکبار جهانی با استفاده از حربه سانسور و کتمان واقعیت ضمن مدیریت افکار عمومی و آرام کردن فضای جامعه خود، باعث میشود که تصمیم گیران و تصمیم سازان این کشور گامهای بعدی را در فضای مدیریتشده و به دور از تنش و فضای احساسی و پر التهاب بردارند.
با این تفاسیر آمریکاییها در چند دهه گذشته در منازعات مختلف در منطقه خاورمیانه که به برخی از آنها اشاره شد، اجازه رسانهای شدن حتی یک قطره خون از نیروهای خود را ندادهاند و این مسئله هم برای نیروهای نظامی و هم رسانهای این کشور جا افتاده است؛ به همین دلیل فعالان رسانهای استان و کشورمان میبایست در قضایا و رخدادهایی که طرف مقابل آن آمریکاست، با لحاظ کردن دکترین سانسور و جنگ روانی این کشور، به تولید محتواهای خبری و تحلیلی بپردازند و دیگر این که در مسائل مهم و رویدادهای احتمالی پیش رو وحدت رویه و به بیان بهتر خط خبری منسجمی داشته باشند تا بیش از این باعث تشت افکار عمومی و التهاب فضای جامعه نشوند.