رستم، آرش، کاوه، سیاوش، آریوبرزن، تختی و ... از جمله قهرمانان ایرانزمین هستند که نام هرکدامشان با مفهومی عمیق توأم است؛ پرچمداری، مرزداری، حکومتداری، دفاع از میهن، مظلومیت و نظیر اینها از جمله مفاهیم برآمده از نام و روایت این قهرمانان است. برخی از این نامها ریشه در تاریخ دارند و برخی دیگر ریشه در خصلت اسطورهسازی ما ایرانیان. این قهرمانان هر که بودهاند، برساختهی تاریخاند یا برساختهی قوّهی تخیل شاعران و نویسندگان، اینک قهرمانان یک ملت هستند. قهرمانانی که وجودشان از الزامات قوام یک ملت است.
در کنار این قهرمانان و گُردان، ایرانِ شیعه قهرمانان واقعی دیگری دارد که مرزدار ایمان و معرفت این ملت هستند. قهرمانان عاشورا علاوه بر وجوه پیشگفتهی قهرمانان، مطلقاً ریشه در تاریخ دین و مذهب ما دارند. قهرمانانی که جانشان را فدای دفاع از کیان عقیده و ایمان کردند و مکتبی را بنیان نهادند که تا همیشهی تاریخ پابرجاست.
در هفتهای که گذشت شاهد قیام یک ملت در آیین وداع با سردار حاج قاسم سلیمانی بودیم. قیامت این ملت، آشکارا امری همگانی است. همه در خلق این وداع ملی بودند. از همهی اقوام، تا همهی تفکرها، همهی گرایشها ... و این قیامت تنها از یک «ملت» بر میآید. براستی قهرمانِ شهید قاسم سلیمانی که بود و چه کرد که قهرمان بزرگ این ملت شد؟
آنچه ما شاعران و نویسندگان در تخیل خود ساخته و پرداخته میکنیم سردار سلیمانی در میدانِ واقع نشان داد. قهرمان شهید ما در میدان مجاهدی شجاع بود، در سجدهگاه زاهدی دلشکسته بود، در مجالس و مذاکرات دیپلماتی با تدبیر بود، در برابر ظالم پولاد سخت بود، با خودی نرمخو بود، در سلوک استمرار داشت، به هدفش مومن بود، همیشه خودِ حقیقیاش بود و از نمایشِ خود پرهیز میکرد، تکثر رأی و اندیشه در میان مردم نزد او محترم بود، بیجناح بود، بر خلاف رویهی حاکم مالاندوزی نداشت و ... سرباز آرمانهای یک ملت بود. این است که در عزای او قیامتی در دل ملت برپاست؛ او برای برخی آرش مرزدار است، برای برخی سیاووش مظلوم، برای برخی عباس(ع) علمدار، برای برخی مالک اشتر و ... براستی که قهرمان شهید ما مصداق همهی اینها نیز هست. حتی کینهورزان نیز به این نام رفیع رشک میبرند اگرچه شاید شجاعت اعتراف به این رشکبری خود نداشته باشند. با این همه او خود را سرباز ایران اسلامی میدانست و سرباز بودن از خصائل قهرمانان است.
حاج قاسم اینک قهرمان ملی ماست. از نشانههای قهرمان مل بودن همین بس که قهرمان شهید ما اینک ملت را از نو ساخته است. شکافهای بین ملت را ترمیم کرده، دلها را به هم نزدیک ساخته و دوباره این ملت را ملت کرده است. اگر امروز قهرمانپردازی چون محمود دولتآبادی سوگوار شهادت چنین مردی است شاید بواسطهی همین خصائلِ قهرمانی و نقش ملتسازی اوست. مرگ مظلومانه و سیاوشوار حاج قاسم، در دل این ملت یک «خشم ملی» نسبت به قاتلانش برافروخت. برآیند این خشم ملی یک خواستهی عمومی به نام انتقام سخت بود که همقطاران او در بامداد هجدهم دیماه از دشمن گرفتند. حاصل خشم ملی در مرگ این قهرمان ملی، اینک یک «افتخار ملی» است که به تاریخ این ملت افزوده شده است. چه بسیار ملتها که آشکارا داشتن چنین قهرمانی و کسب چنین افتخاراتی را آرزو کردهاند. چه بسا اگر برخی کشورها و ملتها چنین قهرمانانی داشتند اینک گاو شیرده کدخدا نبودند.
بدیهی است که حسودانِ این ملت، تلاش خواهد کرد که چهرهی این قهرمان ملی را مکدر کنند و این افتخار ملی را کمرنگ جلوه دهند. حسودان و دشمنان، از ترمیم چهرهی این ملت هراس دارند و غرور ملی ما ایرانیان را بر نمیتابد. هوشیاران این عرصه میدانند که همیشهی تاریخ اینگونه بوده و قهرمانان ملی ما و افتخارات ملی ما همیشه مورد آماج انواع تهاجم و تیر و ترکش دشمنان این ملت بوده است. بدون تردید قهرمانان ملی، به یک اندازه از آنِ همهی ملتند. برای همه به یکسان. امید که هیچ کس، از نام بلند قهرمان ملی ما سهم بیشتری نخواهد و سعی در تملک او نکند. قهرمان شهید ما از آن همهی ملت ایران است. بر ماست که هوشیار باشیم و سرباز ناخواستهی حسودان و دشمنان نشویم.
18 دیماه 1398
علی زیودار
پایگاه خبری یافته
پایگاه خبری یافته
دیدگاهها
سردار بی ادعا دلم بدجوری شکسته حسرت دیدن سیمای ملکوتیت مرا از زندگی و زنده بودن بد جوری خسته کرده.نمیدانم در مورد پیکر تکه تکه شده مطهرت در غربت با کی درد ودل کنم،لعنت خداوند بر آنها که دسیسه و نقشه شهادت را پیدا کردند.سردار دلها خاک هم نمی تواند مهرت و یادت را زره ای جدایی بین مان بیندازد.جانم ،جسم ناقابلم فدای پیکر تکه تکه شده ات.
سردار بی نظیر بود .الان احساس بی کسی میکنیم .