منابع سرشار انرژی در دستان مردمی که تناسب قابل قبولی با مدرنیسم و تجدد ندارند مهمترین اهرمی است که پای اجنبی را به این مهد تمدن گشود. درست ۵۱۹ سال پیش اول بار پرتغالیها در بوشهر امروزی لنگر انداختند و مدت یکصد سال در این منطقه سیطره داشتند تا عاقبت نه توسط دولت وقت ایران بلکه توسط انگلیسیها از ایران رانده شدند. منابع ناب انرژی طبیعی از نفت و گاز و آب و سنگهای قیمتی گرفته تا آثار باستانی، عامل این زیادهخواهیها بوده و هست.
در این رهگذر آنچه مایه امعان است تغییر در روش برای جلب و جذب این مواهب است. امروز هر کسی میداند که زمان قشونکشی و اردوکشی به پایان رسیده است. علیرغم اینکه پیرو تئوری توطئه نیستم و عامل این واپسگرایی را در عدم بلوغ سیاسی و عدم تربیت مدرن مردم خاورمیانه میدانم ولی نقش امپریالیسم در این عقبماندگی را بههیچوجه قابل انکار نمیدانم. ببینید در طول نیم قرن کدام قسمت خاورمیانه آشوبزده نبوده است؟ البته آنقدر که روحیهی جسارت و کنجکاوی، اروپائیان را وادار به کنکاش در جایجای کره زمین کرده است آیا مردم خاورمیانه هم توانستهاند پتانسیلهای کشورهای اروپایی را دریابند؟ مثلاً مردم عادی که هیچ، مردان سیاست ما چه شناختی مثلاً از کشور ایرلند دارند؟ قابلیتها و پتانسیلها و مشاهیر آن کشور کدماند؟
میبینیم که عملاً سواد این کار را نداریم و واقعاً شناختی هم نداریم اما آنها ما را خوب میشناسند و روحیات، آداب و سنن، فرهنگ، مشاهیر، لهجه و خط و اصول دینی ما را بهتر از خودمان میدانند و آن روز برای رسیدن به هدف اولیه که در ابتدای نوشتار آمد از همین پارامترها بهخوبی استفاده میکنند. این کنجکاوی و جسارت آنها تنها عامل پیشرفتشان نیست؛ عواملی چون رنسانس، رفرماسیون، مرکانتالیزم، انقلاب علمی، خردگرایی، انقلاب صنعتی و طلوع اندیشمندانی نظیر دکارت، گالیله، کپلر، جان لاک، نیوتن، فروید، مارکس و... از مهمترین عوامل پیشرفت غرب است و در مقابل، در شرق داشتن خصلت قناعت، روحیه عرفانی، مناعت طبع، تسلیم و بینیازی و دلخوشی به گذشته غرورآمیز ما را از قافله پیشرفت نوین باز نگه داشته است.
ابوبکر بغدادی مصداق عینی و واقعی این تحلیل است که یکی از روشهای جدید ایجاد اغتشاش برای بهرهبرداری انرژی و منافع آنان است. گرچه مرگ او خبر از دسیسه جدید دیگری میدهد و نقطه انقضای او رسیده بود و چند وقت دیگر امپریالیزم به شکل دیگر و با ادبیات دیگر و ابزاری دیگر، درصدد ایجاد و اجرای نقشه دیگری که نهایتاً ایجاد بینظمی و آنتروپی سیاسی در خاورمیانه را رقم میزند اقدام میکند که این در جای خود، نگران کننده است و نهایتاً چپاول سرمایههای این آبوخاک را به دنبال دارد.
این ضعف مردم خاورمیانه است که هر از چند گاهی یک نفر را با هیاتی جدید علم میکنند و عوام هم نادانسته دنبال او راه میافتند. روش نوین مبتنی بر شناخت همهجانبه از سوی آنان است. اگرچه ایجاد تفرقه حربه بیزوال آنان و ایجاد جنگهای عقیدتی و فرقهای مهمترین دستآویز آنان است، اگر عموم مسلمان حوزه جغرافیایی خاورمیانه به تک جمله و شاهبیت امام محمد غزالی توجه کنند، میتوان در برابر این شیوه آنان مقاومت کرد و حتی پیروز شد؛ آنجا که گفت: هرکس به سمت قبله نماز بگزارد مسلمان است و قبله محمدی تنها نقطه وحدت کانونی ما، فارغ از شیعه و سنی بودن یا حنبلی و شافعی و زیدی و ... بودن است.
مسلمانان این منطقه باید در جهت همافزایی و اجتناب از تفرق و چنددستگی بکوشند، در غیر این صورت هر از چند گاهی، یا صدام جدید یا طالبان یا ریگی یا داعش و یا دیگری را برایمان خواهند تراشید و ناخواسته وارد ماجرایی میشویم که نه خود و نه دولتمردان و نه مردم این اقلیم تمایلی به مشارکت در آن نداریم و ندارند. از مرگ بغدادی به همان اندازه خوشحالم که نگران تولد بغدادی جدید؛ چون ایمان دارم تربیت صحیح و ادبیات نوین با مغزهای کوچک زنگزده منافات دارد و آنها به دنبال اینچنین کاراکترهایی میگردند که امیدوارم لااقل این بار، آن را پیدا نکنند.
دیدگاهها