پیشینهی کار جمعی فکری یا به تعبیری "همفکری" در ایران خیلی کم است.
موارد و مصادیقی از کار جمعی داریم "کلمه kelmah" ،"اویاری awyary" و... که افراد یک آبادی باهم تلاش میکردند فعالیتهای جمعی داشته باشند.
اما این فعالیتهای جمعی برای انجام کارهای جمعی را نمیتوان کار جمعی بر مدار و محور "همفکری" و "هماندیشی" تلقی کرد بلکه این نوع کار جمعی را تقریبن نوعی فعالیت برمدار "همدستی" تعریف میکنند!
این همدستی جلوهای از هم دستهایهای قبیلگی است خواستگاه این باهم بودنها نخست خون، تبار و خویشاوندی و دودیگر انجام کارهای یدی و دستی یا به تعبیری ماهیچهای است.
مدنیت و جامعهی مدنی برآمده از نفی شاخصهای جامعهی ایلی و ارجحیت فکر و اندیشه بر روابط خویشاوندی است.
دنیای مدرن گرایشهای قبیلهای را به سمت و سویی هدایت کرده است که ضرر و زیان کمتری داشته باشد و درعینحال گرایشها هم کنترل شوند.
دستهبندیهای خودکار و اتومات مردم به شکل ویژه درتیم های فوتبال و سایر رشتههای ورزشی نمودی از کنترل جنگهای قبیلهای و کنترل گرایشهای خویشاوندی است که جامعهی مدرن به شکل ظریف و پیچیدهای به آن پرداخته و حتی این تهدید را به ثروت و فرصت تبدیل کرده است.
ما هنوز در عرصهی سیاست با عرض پوزش از بزرگان اندیشهورز، کنشگری برمدار همفکری نمیکنیم ما عرصهی مدنیت را با جنگهای قبیلهای و حکومت خشونت "تفنگ" و"تقاص" اشتباه گرفتهایم.
این روزها وقتی فضای رسانهای را رصد میکنم میبینم در دست خیلیها "قلم" نیست و بوی از حرمت قلمی که خدا به آن سوگند یاد میکند و بالاتر از خون شهداست از نوشتهها برنمیخیزد و به عینه میبینم برخیها که خود را "قلمبهدست" میدانند "چماق خونین" به دست دارند!
چماق به دستان نویسنده، میدان اندیشه و تبادل فکر و هم فهمی و هماندیشی را که ناخودآگاه با احترام متقابل باید همراه باشد به میدان زدوخورد و ضربهی چماق و گرز و تفنگ قبیلهای مبدل کردهاند!
به باور خود مقاله مینویسند اما در اصل زمین حرمت انسانها را شخم میزنند و چماق در دست گرفته میخواهند کسی را از پای درآورند یا آبروی کسی را بریزند یا به تعبیر خودشان " نابودش" کنند!
این چماق به دستان دنبال کشف حقیقت نیستند دنبال کشف حقیقت بودن، رسالت قلم است و خواستگاه آن، جامعهی مدنی است.
برخی از نوشتهها را که مرور میکنم و واژههایی که به استخدام میگیرند را که رصد میکنم نوشتهها حقیقتن حاصل یک "ذهن جنگزده" است و کلمات نه پیوند افقی نه پیوند عمودی باهم دارند! در این نوع نوشتهها واژهها، در پی هرچه باشند در پی حقیقت نیستند و یک ریز شلاق میزنند و در پی ریختن خون کسی یا کسانی هستند!
سر آخر این که ماها بهتر است در نوع نگاه خود تجدیدنظر کنیم عرصههای مدنی خود را از گرایشهای قبیلگی ماسیده در عمق عمیق ما جدا کنیم.
تلاش کنیم هدف مشترک فکری خود را "نصب العین" خود قرار دهیم و برای رسیدن به این هدف مشترک از نگاه شخصی یا گرایشهای خویشی بگذریم!
دیدگاهها
فقط املای کلمه"تقریبا" به اشتباه "تقریبن"[پاراگر اف سوم خط هفتم] درج شده.
اما در کل ممنونم از سایت یافته و آقای گودرزیان