هویت شهری آینهای از سنتهای مردم، فرهنگ و باورهای آنان و بازتابی از آرزوها، شکستها، و پیروزیها و بهطور عام، درک مردم از زادگاهشان است.
هویت شهری بهواسطه آفرینش و باز تکرار خاطرات عمومی در شهروندان نوعی حس تعلق و وابستگی بین شهروندان ایجاد میکند و شهرنشینان را تبدیل به شهروند میکند.
به عبارت دیگر هویت شهری در محیطهایی نمود میکند که احساس تعلقخاطر بین فرد و محیطی که در آن زندگی میکند به وجود میآید؛ یعنی نوعی وابستگی عاطفی قوی که شخص به کوچه و محله کودکی و در نهایت به شهر محل سکونت خود دارد.
حال چه میشود اگر محیط زندگی او چنان تغییر یابد که فرد دیگر آن حس آشنایی به این مکانها را از دست بدهد؟
زمانی که این اتفاق رخ بدهد فردی را داریم که خود را در محیطی غریبه میبیند که حس تعلقی به آن ندارد و آن رابطه عاطفی با شهر و محل سکونت خود را از دست رفته میبیند.
حال این شخص دو راه را پیش روی خود میبیند یا دست به مهاجرت از کوی و دیار خود میزند یا نسبت به تغییر و در نتیجه زوال تدریجی آن بی تفاوت میشود و این همان دردی است که امروزه شهر خرمآباد به آن دچار است.
تغییر سبک زندگی بومی و سودجویی روزافزون عدهای و صدالبته بیتدبیری برخی مدیران شهری نفسهای بزرگترین شهر لرنشین را به شماره انداخته است چنان که گویی دریای بتن و فلز خرمآباد را اندکاندک در خود غرق مینماید.
بهانه نوشتن این مطلب عبور اتفاقی اینجانب از خیابان معلم یا همان خیابان سازمان سابق در هفته گذشته بود. کسانی که دهههای گذشته گذارشان به این محل افتاده باشد و یا در آن ساکن بوده باشند، زیبایی و آرامش این خیابان را به خاطر دارند و اگر امروز از آن گذر کنند بیشک در بهت و افسوس فرو خواهند رفت.
آرامش و سکوت این خیابان جای خود را به ازدحام خودروها و آلودگی صوتی داده است.
خانهها با آن معماری زیبا جای خود را به آپارتمانهای چندطبقه داده و درختان ستبر همچون زندانیانی محبوس آنان گشتهاند و دیری نمیپاید که برای بهتر دیده شدن ساختمانها، درختان نیز از پای بیفتند.
البته که این گوشهای کوچک از این مصیبت عظیم بوده و این وضع منحصر به این خیابان نمیشود و سایر محلات و خیابانهای قدیمی نیز کمابیش به این درد دچارند.
پرواضح است که همه ما در اوضاع به وجود آمده مقصریم اما بدون تردید نقش مدیریت شهری در بروز این مشکل بسیار پررنگتر از سایر عوامل است بدین سبب که نقش خود را در حفظ هویت شهرمان به فراموشی سپرده و آینده فرزندان و وارثان این دیار را به دست طوفان تاراج سپرده است.
مدعای این گفته فروش روزافزون تراکم، چشمپوشی از تخلفات در ساخت و ساز در ازای دریافت جریمههای سنگین و سایر موارد دیگر است که نمونه کوچک آن مجوز ساخت مجتمعهای تجاری بزرگ بدون توجه به بافت اطراف و حتی بدون وجود پارکینگ است.
آقایان، مدیران، مسئولان گرامی، شهر خرمآباد مدتهاست که دیگر خرم و آباد نیست مبادا آن روز بیاید که دیگر خرمآباد هم نباشد. یا حق
بهزاد رنجبر- دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت
دیدگاهها
متاسفانه بافت اصیل شهر توسط مهاجرین مهاجم ، در حال از بین رفتن است .
مسئولین چاره جویی کنند .....
کسی نیست بپرسه چرا اقایون شهرداری دریاچه بهشت ابگیری کامل نمیشه(دریاچه بزرگ ) یا پارک گلستان چرا ابش رو بستن.
در حال نابودی و تغییر فرهنگ
بحث مقاله فوق در خصوص هویت است نه دربدری فرزندانی که منتظر مردن والدین هستند تا به وجبی زمین برسند.
اگر فرمایشات شما درست باشد که دیگر اثر باستانی و فرهنگی معنا ندارد. در کشورهای پیش رفته مسیر اتوبان را به خاطر یک اثر تاریخی تغییر می دهند، نه اینکه اثر را به خاطر پیشرفت خراب کنند.
احسنت
بازوند استاندار قبلی گفتند شهریور 96 اما عملی شد؟؟؟
مسئولان خودشان بومی این شهر نیستند
یه روزگاری قرار بود لرستان ، گلستان شود ...