یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

استان لرستان - يافتهانگیزه اولیه نگارش این یادداشت دغدغه‌ای است که سلسله مطالب دوست عزیزم اردشیر بهرامی با عنوان "راز توسعه نامیمون لرستان" به جانم انداخته، برداشت من می‌گوید لُپ کلام وی این است که برنامه های مختلف توسعه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... عوارض ناگواری برای لرها داشته، این درحالی است که هنوز دغدغه بسیاری از فعالان اجتماعی ما خودِ "توسعه" است نه عوارض آن!

به تعبیر خودم ما دنبال "توسعه" دویده‌ایم اما بیشتر به "تو" (تب) رسیده‌ایم!

بهرامی به آسیب دیدگی های لرستان از توسعه می پردازد، جالب است که در استان نسبتا کمتر توسعه یافته لرستان (و ظاهرا در تمام مناطق لرنشین) برخی عوارض آن خیلی شیک و باکلاس در قالب پدیده ای همچون "خودکشی" رخ می نماید، اکنون استان های لرنشین ایلام، لرستان، کهگیلویه و... در رأس آمارهای خودکشی کشور ایران هستند، به راستی جایگاه خودکشی در سابقه فرهنگی و اجتماعی مردم ما کجاست؟ چرا در فرهنگ شفاهی، روایت ها و داستان های لری اخبار قتل و مرگ و ... فراوان است اما خبری از خودکشی نیست؟ آیا جز این است که خودکشی فراورده ای از آن فرایندی است که بهرامی با دقت "توسعه ی نامیمون" نامید است؟

اخیرا نشریه "جامعه و اقتصاد" با یکی از معمرین و خیرین خوشنام و گران‌قدر خرم‌آباد گفتگویی داشته که در آن اشاره به هراس مردم آن زمان خرم‌آباد از "عوارض درشکه‌سواری" سخن گفته است (لینک مصاحبه).

آری درشکه و پس از آن تاکسی و قطار و هواپیما به لرستان آمد، همراه خود چه آورد؟

به راستی ما که این گونه شتابزده و مشتاقانه از لزوم دست یافتن به "توسعه" سخن می گوییم چقدر به عوارض آن اندیشیده ایم، اگر دانشگاه، گردشگر، موبایل، اتوموبیل و... در لرستان نبود چند درصد از خودکشی های لرستان انجام نمی شد؟ آیا هنوز ما در اعتیاد و خودکشی و... چنان نسبت بالایی در مقایسه با استان‌های همجوار داشتیم؟

 

پرسشی اساسی و پاسخ‌های کلی

پرسش اساسی من این است که در کاوش چرایی "نامیمونی توسعه" در مناطق لرنشین تقصیر‌ها به گردن کیست؟

پاسخ ها را در دو جبهه کلی دسته بندی می کنم، خیلی دوست داشتم در نهایت تحلیلی مفصل و راضی کننده ارائه دهم، چندبار هم نوشتم اما به نظرم بیشتر شعرگونه آمد، در نهایت تصمیم گرفتم فقط یک جمله نتیجه بگیرم. امیدوارم نظرات شما یاریم کند.

الف) تقصیر لرهاست: این نظریه حاکم بر اغلب پاسخگویان به پرسش است و نظریه غالب نخبگان جامعه ماست. لرها مقصر هستند زیرا در پروسه توسعه راه را کج رفته اند. دیگران به این راه رفته اند و اگر هم چاله هایی چون خودکشی، اعتیاد و طلاق و ... بر سر راه شان بوده، باری فراوانی کالا، طول عمر بیشتر، قدرت افزون تر، امنیت بهتر، فراغت بیشتر و... هم نصیب ایشان شده است. مقایسه کنید روستای سلطان آباد صدسال پیش را با اراک امروز! (از اراک می گویم که زیاد از مناطق لرنشین دور نشده باشم، این شهر خود جمعیت کثیری لر هم دارد) اراک البته امروزه هم مشکلات اجتماعی بسیاری دارد اما در اغلب آمارهای بیکاری، اعتیاد، خودکشی و... نسبت به لرستان و کرمانشاه وضعیت به مراتب بهتری دارد.

این نظریه به طور کلی معتقد است اشکال نامیمونی توسعه در لرستان هرچه هست در خود لرهاست!

ب) تقصیر توسعه است: این نظریه در نزد فعالان اجتماعی، مطبوعاتی و دانشگاهی و... جایگاه محکمی ندارد، اما در میان مردم نظریه حاکم است! اگر مدافعان توسعه حملات خود را به "لر" در غالب پایان نامه های دانشجویی، مقالات علمی، یادداشت های مطبوعاتی، و گاه پیامک ها و جوک ها و... بیان می کنند، مدافعان لر (عوام مردم) حملات خود را به توسعه بیشتر با آهی بلند و بیتی یا ضرب‌المثلی نوستالوژیک بیان می کنند.

مردم به ستایش از قدیم می پردازند و از بی وفایی روزگار می نالند! قطعا منظور ایشان از روزگار چرخش شب و روز نیست بلکه همان "توسعه" است که با ایشان سر سازش ندارد! ایشان می گویند اجداد ما سال ها لر بوده اند و مشکلی همچون خودکشی (و اعتیاد و...) نداشته اند، این توسعه بود که چون مهمانی ناخوانده و آفتی نوین در زمین ما گسترده است.

لرها خود را به توسعه تحمیل نکرده اند این توسعه است که تحمیل گر و تجاوز گر است.

باید اضافه کنم که نسل تازه ای از اهل قلم لُر نیز پیدا شده اند که به جبهه مردم پیوسته اند و می کوشند همین آه و ناله های نوستالوژیک مردم را به قالب های مدرن مبارزه از قبیل، شعر، مقالات و یادداشت های مطبوعاتی، اینترنتی، مبارزات دانشجویی و... ترجمه کنند. اما آیا صرف پذیرش همین قالب ها خود بدان معنی نیست که این گروه اخیر هم به طور کلی "مکتب توسعه" را پذیرفته و آن را لاجرم می داند و فقط در چند و چون آن بحث می کنند؟

حرف آخر

ظاهرا توسعه راهی است که چاره ای جز طی کردن آن نیست اما شاید بهتر باشد کمتر مشتاقانه و از خود راضی گام برداریم، چیزی شبیه آن بستنی که اگر در گرمای تابستان تندتند خورده شود سردرد شدید می آورد نه لذت کثیر!

 

ابراهیم خدایی/ سایت لور

 

 

 

 

دیدگاه‌ها  

#1 بختیاری 1394-09-11 13:53
مقاله خوبی بود و قابل تفکر. تشکر
نقل قول کردن
#2 والی زاده 1397-08-02 21:19
احسنت به دکتز ابراهیم خدایی مقاله بسیار روشنگرانه ای بود
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا