یکی از نخست وزیران اسبق انگلستان جمله قشنگی دارد؛ او (نقل به مضمون) میگوید: "ما نه دوستان دائمی داریم و نه دشمنان دائمی، بلکه ما منافع دائمی داریم. " این جمله ماندگار"هنری جان تمپل" که از ۱۸۵۰ تا ۱۸۶۰ میلادی قدرت را در بریتانیا در دست داشت به یکی از اصول در روابط بین کشورها و جهان دیپلماسی تبدیل شده است.
بیدلیل نیست که این جزیره در طول حدود ۷۰۰ سال گذشته در هیچ جنگی شکست نخورده است. سردمداران این کشور در هر برههای که احساس میکردند کفه ترازو به سمت دشمنشان سنگینتر است، با بستن پیمانهایی با کشورهای مختلف از شکست خودشان جلوگیری کرده و منافع کشورشان را کمابیش تأمین میکردند؛ نمونهاش همپیمانی با اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم و اتحاد با آمریکا در مقابله با آرژانتین در جریان جنگ "فالکلند" است.
چرچیل نخستوزیر وقت انگلستان در خصوص توجیه همپیمانی با شوروی کمونیست در عین نفرتی که از کمونیستها داشت در پیامی به مردمش (نقل به مضمون) میگوید: " برای نجات کشورش از دست آلمان نازی مجبور به بستن پیمان با استالین شده است. " سرانجام همین هم کاری باعث شکست هیتلر و پیروزی متفقین و ایجاد نظم نوین جهانی بر پایه منافع کشورهای پیروز شد.
به بیان بهتر در این دوره که روابط بینالمللی و حتی داخلی کشورها با فناوریهای علمی و رسانهای جدید بهغایت پیچیده و تخصصی شده، منافع ملی در چارچوب مذاکرات بینالمللی، توافقنامهها، مقاوله نامهها، عهدنامهها، بلوکبندی و دستهبندیهای بینالمللی و... به دست میآید و با شعارزدگی و"زندهباد و مرده باد"های سیاسی و برخورد احساسی با پدیدهها و رویدادها حاصل نمیشود.
نگاهی اجمالی به قضایای اوکراین و افغانستان و موضعگیریهای مسئولان کشور در این خصوص بیانگر آن است که سیاست خارجی کشورمان از نگاه صرفاً ایدئولوژیک و آرمانگرایانه به سمت واقعگرایی و برخورد منطقی با حوادث و رویدادهای بینالمللی در حال تغییر است و کنش و واکنشهای بینالمللی کشورمان بر اساس تأمین منافع ملی تعریف میشود و این جای خوشحالی دارد.
در قضیه روی کار آمدن طالبان در افغانستان خودِ نگارنده بر این باور بود که ایران میبایست از "احمد مسعود" فرزند شهید "احمدشاه مسعود" حمایت کند و از اینکه در ماجرای درگیری بین نیروهای طرفدار مسعود در کوههای هندوکش و دره پنجشیر با طالبان، مسئولان کشورمان جانب مسعود را نگرفتند رنجیدهخاطر شدم. ولی گذشت زمان ثابت کرد که موضع جمهوری اسلامی در این قضیه صحیح و منطقی بوده و مسعود وزن و سنجه قوی در معادلات سیاسی عرصه تحولات افغانستان را ندارد و حمایت از او چهبسا به ضرر منافع ملی کشورمان تمام میشد.
کما اینکه با یک حمله طالبان، مسعود به تاجیکستان گریخت؛ امامعلی رحمان رئیسجمهور تاجیکستان هم که در ابتدا به حمایت همهجانبه از او برخاسته بود با رصد تحولات و واقعیات میدانی این کشور و شاید بتوان گفت به تبعیت از جمهوری اسلامی، از این قضیه کنار کشید.
اتحادیه اروپا هم در ابتدا به حمایت از احمد مسعود پرداخت ولی بعد از مدتی هم چون ایران و تاجیکستان به این واقعیت رسیدند که مسعود توان مقابله با طالبان را ندارد و لذا آنها هم در نهایت پا پس کشیدند.
در حقیقت جنگ مسعود با طالبان بیشتر از آن که یک جنگ میدانی باشد، جنگی اینستاگرامی و در فضای مجازی بود و او نتوانست نقشی را که پدرش در تحولات افغانستان بازی کرد از خود نشان دهد. به همین دلیل برخورد احساسی با این قضیه میتوانست به قیمت از دست رفتن منافع کشورمان و حتی خسارت جبرانناپذیر به نیروهای نزدیک به ایران در این کشور تمام شود. البته بعدها مسئولان کشورمان در مذاکراتی که با طالبان داشتند تضمینهایی برای حفظ جان مسعود و اطرافیانش گرفتند.
در جنگ اوکراین هم مسئولان سیاست خارجی کشور بهدوراز هرگونه هیجانزدگی، موضعی منطقی و بر اساس منافع ملی گرفتهاند؛ نه مثل برخی کشورها به ستایش از روسیه پرداختند و نه مانند بعضی دیگر از کشورها بیچونوچرا از اوکراین حمایت کردند. بر این اساس در عین نهی کردن جنگ و کشتار غیرنظامیان، نگرانیهای امنیتی روسیه و نقش مخرب ناتو و آمریکا در این درگیری را یادآور شده و برخورد دوگانه غربیها با تحولات بینالمللی نظیر جنگهای اوکراین، یمن و افغانستان و... را محکوم کردند.
بررسی تحولات بینالمللی در عصر حاضر نشان میدهد که حق با واقعگرایان است چرا که هم چنان زور و قدرت، بر مناسبات بینالمللی حاکم است و آرمانگرایی و نگاه ایدئالیستی به پدیدههای بینالمللی تأمینکننده منافع ملی نیست و میبایست اقتضائات روابط بینالملل را رعایت کرد و تمام کنش و واکنشهای کشورمان باید پیوست تأمین منافع ملی داشته باشد.
نمونه بارز تلاش کشورها برای تأمین منافع ملی، مذاکرات هستهای است، در این مذاکرات روسیه، آمریکا و کشورهای اروپایی هرکدام در پی کسب منافع خود هستند و سعی میکنند که مذاکرات را به سمتوسویی بکشند که به منافع آنان نزدیکتر باشد. مذاکرهکنندگان کشورمان هم میبایست با ایستادگی و جدیت تمام تلاش خود را برای تأمین منافع ملی کشور در چارچوب این مذاکرات به کارگیرند.
شهید میرزا تقیخان امیرکبیر را میتوان نمونه کاملی از یک دیپلمات با اراده و وطنپرست دانست، او در جریان مذاکرات "ارزنه الروم" که حدود ۴ سال طول کشید، با اراده و غیرتی مثالزدنی در عین حمایت سفیران روس و انگلیس از خواستههای ناحق عثمانی و نیز ایجاد بلوا و آشوب در محل مذاکرات که منجر به قتل چند نفر از نزدیکان و همراهان امیر انجامید، در برابر نماینده حیلهگر و زیرک عثمانی کوتاه نیامد و از حقوق و منافع کشورمان با اقتدار دفاع کرد؛ این در حالی بود که دولت نالایق میرزا آقاسی بر سر کار بود و به اصطلاح حمایت مسئولان بالادستی را پشت سر خودش نداشت!
پیمان "ارزنه الروم" با پایمردی میرزا تقیخان فراهانی چنان خوب بسته شد که در بیش از۱۵۰ سال گذشته مسئولان ایرانی در مقابله با قدرتهای بیگانه و در محافل بینالمللی یا در اختلافات با عثمانی و پس از تشکیل کشور عراق با مسئولان این کشور، به آن استناد میکنند.
رهبر انقلاب ۳۰ تیر۱۳۹۲ در دیدار مسئولان نظام جملهای طلایی گفتند که باید آن را با آبطلا نوشت؛ آیتالله خامنهای تأمین منافع ملی در عرصه بینالملل و منازعات دیپلماتیک و میدانی بین کشورها را به جنگ ارادهها تشبیه کردند و گفتند: " در عرصههای گوناگون جهانی، درگیریها غالباً [جنگ ارادهها] است؛ هر طرفی كه ارادهاش زودتر ضعیف شود، شكست خواهد خورد. "
بنابراین با توجه به شرایط بینالمللی، نیروهای دیپلماسی و میدان کشورمان میبایست به دور از شتابزدگی و هجمه رسانهای جهان سلطه، با هشیاری و ایستادگی در مقابل زورگویان، در"جنگ ارادهها" پایمردی کنند و تسلیم طرفهای غربی نشوند.
مصطفی رباطی/ پایگاه خبری یافته
دیدگاهها