مجید از کفتربازهای حرفهای محله بود، محلهای فقیرنشین با آدمهای عجیب. مجید دست بزن داشت، برای خودش دم و دستگاهی داشت با این که هنوز خیلی جوان بود.
صغرا هم از زنان شلیته و پتیاره هممحلی مجید بود، زن و مرد سرش نمیشد. با هر کسی دعوا میکرد سریع میرفت سراغ تمبان طرف، فرق نمیکرد زن باشه یا مرد تا تمبان طرف را نمیکند ولی کن نبود.
اما در عین حال سیاستباز خوبی بود، با یک نگاه کفتر را در آسمان شکار و با یک شوت آن را روی دیوار خانهاش مینشاند.
صغرا دختری زیبا روی داشت به نام کبری، قشنگ بود ولی از یک پا میلنگید. به همین خاطر کسی به خواستگاریاش نمیآمد.
کبری هر چی سحر و جادو هم کرد کارساز نشد که نشد.
تا اینجای قصه را داشته باشید تا بگویم حکایت لمپن و سیاست کاربردش در این فقره چیست!
میگویند سیاست پدر و مادر ندارد اما من بر این باورم که سیاست مادر دارد ولی برای معرفی پدرش باید کمی محتاطانه به موضوع نگاه کرد.
معمولاً لمپنها زاییده این مادر بیپدر هستند، چون برای یک لمپن فرقی ندارد که چه چیز و چه کسی را تأیید یا تکذیب میکند، آنچه و آن کس که به او نفع میرساند خوب است.
خوب حالا چه ارتباطی بین مجید، صغرا و سیاست و لمپن وجود داره که این موضوع را به هم گره میدهد.
نتیجه این بود که صغرا با سیاست کبری دختر لنگش را عروس مجید کرد.
مجید شد پوستر چسبان و جارچی یک آدم صاحب قدرت و خودش شد صاحب دم دستگاه بزرگی که تعیین و تکلیف میکرد کی کجا باشد و کی نباشد.
معمولاً لمپنها به طبقه خاصی وابسته نیستند.
این روزها باید بیشتر مواظب آقا مجید و صغراهای سیاست باشیم، مجید دیگر آن مرد کفترباز نبود، چون با دستپاچگی سیاسی او را درگیر یک رفاقت لمپنی کرده بودند. آنان یاد گرفته بودند صدای این ساز را چطور برای خودشان کوک کنند.
هر یک از ما میتواند یک مجید یا صغرا در عالم سیاست باشد برای جار زدن منافع یک دسته و گروه.
عبدالرضا شهبازی
دیدگاهها
2)ثانیا واژه سیاست بازی افراطی که امروز شاهد ان هستیم افرادمسبوق به شهرنشینی درآن نقشی ندارند وطایفه گراها وتمامیت خواهان که فقط افراد روستای ده کپری خود را میبینندبیشتر به ان دامن زده اند به این موضوعات .