شاید این یک طنز تلخ تاریخی است ولی برای درک فتنه داعش باید به تاریخ اروپا مراجعه کرد.
احتمالا هیچ فاجعه تاریخی به اندازه جنگهای مذهبی اروپا در قرن هفدهم که به جنگهای سی ساله معروف شده با وقایع امروز خاورمیانه قابل قیاس نباشد.
تشابه این وقایع آنقدر زیاد است که نمیتوان باور کرد همه این تشابهات یک اتفاق ساده تاریخی است، بلکه بیشتر این فکر را تقویت میکند که این اتفاقات تکرار عمدی وقایع تاریخی برای کسب نتیجه مشابه در خاورمیانه و جهان اسلام است.
اروپا از سال 1618 تا 1648 وارد جنگی سیساله شد که خونینترین و مخربترین جنگ اروپایی محسوب میشود. این جنگها ابتدا بین پروتستانها و کاتولیکها در قلمرو آلمان آن زمان و تحت سیطره کلی امپراتوری مقدس روم اتفاق افتاد.
با آغاز جنگ کشورهای قدرتمند اروپای آن زمان در اروپا مانند فرانسه، اسپانیا، سوئد و اتریش با انگیزههای سیاسی و ارضی ولی به بهانه مذهب به حمایت گروههای معارض پرداختند و ابتدا وارد جنگهای نیابتی شده و بهتدریج این اقدامات به درگیری مستقیم کشورهای منطقه نیز منجر شد.
بیشتر این جنگها توسط مزدوران اجیر شدهای تداوم مییافت که برای تأمین مخارج خود به غارت شهرها، روستاها، مزارع و غیره میپرداختند و سپس با بیرحمی تمام سکنه این مناطق را قتلعام میکردند.
در نتیجه اقدامات این گروههای مزدور و بهظاهر به نام مذهب بین 20 تا 30 درصد جمعیت آلمان آن روز از بین رفت، شهرها و روستاها ویران شد، زنان و نوامیس مردم به بردگی جنسی گرفته شدند. کارخانهها و ابزار تولید از بین رفت درنتیجه مردم باقیمانده بسیار فقیر شدند و کشورها به ورشکستگی کشانده شدند.
این جنگ در 1648 با انعقاد چند معاهده کوچک و معاهده صلح وستفالی پایان یافت. علاوه بر همه خونریزیها و تخریبهایی که در جنگهای سیساله اتفاق افتاد یک اتفاق مهم در اروپا رخ داد که تا امروز اساس روابط بینالملل را بنا نهاد. این اتفاق تحولی بود که در نقش سیاسی و اجتماعی دین مسیحیت ایجاد شد.
با انعقاد معاهده وستفالی، مسیحیت به عنوان یک عامل تاثیر گذار و وحدتبخش از میان کشورهای مسیحی رخت بربست. از این تاریخ به بعد منافع ملی اساس روابط میان کشورها شد. بهتدریج پایههای دین مسیحیت بهعنوان یک تفکر رایج در سیاست و اجتماع سست شد تا اینکه بهتدریج اقتدار آن در یک شهر محصور شد.
با نگاه دقیقتر به تاریخ اروپا در قرن هفدهم که باعث تضعیف شدید دین مسیحیت شد، با وقایعی که اکنون در خاورمیانه رخ میدهد، بیش از پیش به این حقیقت باور میآوریم که خشونتهای امروز خاورمیانه بهکارگیری آن تجربه برای ضربه زدن به دین اسلام است. این یک اتفاق ساده هیجانی نیست، بلکه یک دستور کار برای تضعیف اسلام به عنوان یک منبع الهامبخش سیاسی و اجتماعی است.
طرح نظریاتی مانند هلال شیعی، اصرار گروههای تروریستی بر تمرکز جنگ علیه شیعیان، کشتار بیرحمانه شیعیان و تکرار اقدامات گروههای خشن اروپایی در قرن هفدهم، حمایت رسانهای بعضی کشورهای عربی و همسویی آنها با رسانههای صهیونیستی در اصرار بر فرقهای بودن جنگ، جنگ نیابتی و تمایل بعضی کشورهای منطقه برای آغاز تدریجی جنگ مستقیم مانند آنچه در یمن رخ میدهد، همه نشانگر این است که داعش ابزار یک دستور کار تعیین شده است نه یک هیجان خشن زودگذر.
به نظر میرسد دولتمردان جمهوری اسلامی ایران با علم به فتنهای که برای ضربه زدن به اصل اسلام طراحی شده است از خود خویشتنداری نشان داده و همواره آمادگی خود را برای گفتگو اعلام میکنند و آنها که بهجای پاسخ مثبت به این ندا بر طبل تفرقه میکوبند یا بخشی از این توطئه علیه اسلام هستند یا ناخواسته در خدمت این توطئه قرار گرفتهاند.
اما جنگهای سیساله درس دیگری هم داشت. خشونت و افراطگرایی برنده نداشت و به همه طرفها ضربات سختی وارد کرد. راهحل نظامی در حل این بحران ناتوان ماند و بر خشونت و افراطگرایی افزود. در چهار سال آخر جنگهای سیساله قدرتهای بزرگ اروپایی با درک عدم کارایی راهحل نظامی، به گفتگوی سیاسی روی آوردند. در طول چهار سال منتهی به 1648 راهحلی برای اختلافات خود که بیشتر بر سر منافع سیاسی بود، پیدا کردند و تنها پس از حل اختلافات بود که گروههای خشونتگرا و افراطی تضعیف و بهطور ناگهانی ناپدید شدند.
کشورهای منطقه خاورمیانه باید از تجربه اروپا درس بگیرند. روندی که شروع شده است و اقدامات بیرحمانهای که به نام اسلام ارتکاب مییابد بهاحتمال زیاد علیه دین اسلام طراحی شده است و ضربه سنگینی به اسلام وارد خواهد کرد. اگر کشورهای منطقه دغدغه اسلام دارند تنها راهحل گفتگوی سیاسی و حل اختلافات سیاسی از طریق این گفتگوهاست، این تجربهای آزموده است. کشورهای منطقه بهجای در نظر گرفتن مواضع خصمانه و چشمداشت به آنان که این توطئه را علیه جهان اسلام طراحی کردهاند، باید برای حل اختلافات خود از طریق گفتگو کوشش کنند. فرهنگ تعامل و گفتگو باید بر خاورمیانه و میان کشورهای اسلامی تقویت تا افراطگرایی ریشهکن شود. نیاز به گفتوگو و تعامل سازنده بهعنوان یک استراتژی بیش از هر وقت دیگر احساس میشود.
اصولاً در آغاز گفتگو، مکانیسم انجام گفتگوها از اصل موضوع مهمتر است. کشورهای بزرگ خاورمیانه و جهان اسلام نیازمند یک مکانیسم گفتگو و تعامل هستند. همه علما، سیاستمداران و دولتمردان به لحاظ اخلاقی، مذهبی و حقوقی ملزم به ایجاد این مکانیسم برای حل اختلافات سیاسی خود هستند. احتمالاً آغاز گفتگوهای دوجانبه و چندجانبه میان کشورهای بزرگ منطقه خاورمیانه و حضور چند کشور بزرگ اسلامی دیگر با چشمانداز برگزاری یک اجلاس سران کشورهای عضو کنفرانس اسلامی ممکن است راهگشا باشد.
محسن بهاروند
معاون دبیرکل سازمان حقوقی مشورتی آسیا و آفریقا آآلکو (آلکو) AALCO
منبع: دیپلماسی ایرانی
- آآلکو(آلکو) AALCO به سازمان حقوقی مشورتی آسیایی-آفریقایی (به انگلیسی: The Asian–African Legal Consultative Organization) گفته می شود آلکو یک سازمان بین دولتی است که در سال ۱۹۵۶ تاسیس شده و مقر آن در دهلی نو می باشد که دارای 49 کشور عضو می باشد.
دیدگاهها