دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود تحریم بسیار سخت و بیسابقهای را بر کشور عزیزمان تحمیل کرد که تأثیرات زیانبار آن بر اقتصاد، فعالیت کسبوکارها و زندگی روزمره مردم بر کسی پوشیده نیست.
امروز که به نظر میرسد دوره اجارهنشینی ترامپ در دفتر بیضی کاخ سفید به پایان رسیده و به زودی بایدن جایگزین او در منصب خواهد شد؛ این سوال به صورت جدی ذهن فعالان اقتصادی و افکار عمومی جامعه ایرانی را به خود مشغول کرده است که حضور بایدن در جایگاه ریاست جمهوری منجر به بروز چه تغییراتی در اقتصاد ایران خواهد شد.
پاسخ به این پرسش دارای دو وجه سیاسی و اقتصادی است که در طول یکدیگر بر اقتصاد ایران و زندگی ما اثر میگذارند.
در واقع اثر حضور بایدن در کاخ سفید ترکیب پاسخ این دو پرسش است.
اول: آیا ریاست جمهوری بایدن به معنای حرکت ایالاتمتحده به سوی شکل دادن یک توافق جدید با ایران یا بازگشت به برجام و در نهایت گشوده شدن گره کور تحریمها خواهد شد؟
دوم: تأثیر گشودن بند تحریمها از پای اقتصاد ایران، بر فعالیت کسبوکارها و زندگی روزمره مردم چگونه خواهد بود؟
پاسخ به پرسش اول کار سیاستمداران و صاحبنظران علوم سیاسی است و در تخصص آنها، اما بیایید خوشبینانه فرض کنیم حضور بایدن در کاخ سفید در کوتاهمدت تغییرات قابلتوجهی را در رژیم تحریمها ایجاد خواهد کرد؟ (هر چند این فرض چندان منطقی نیست)
سوال فعالان اقتصادی و سیاستگذاران و مدیران ارشد حاکمیتی حوزه اقتصاد کشور و موضوع این یادداشت، این است که برداشته شدن تحریمها چه تأثیری بر آینده اقتصاد ایران خواهد گذاشت.
کوتاهترین پاسخی که میتوانم به این سؤال بدهم از خلال تشبیه اقتصاد ایران به پیکر یک انسان قابل ترسیم است.
اقتصاد ایران مرد نگونبختی است که مدتهاست از آب و غذای سالم (محیط کسبوکار خوب و حکمرانی اقتصادی با کیفیت و نهادها و هنجارهای کارآمد در تنظیم مناسبات اقتصادی و سرمایهگذاری مولد و ... خلاصه هر چیز که محرک یک رشد اقتصادی پایدار بوده) محروم است.
در دوران ریاست جمهوری ترامپ، ستمگری به بهانههای واهی گلوی این مرد نگونبخت را نیز فشرد و نفس او را به شماره انداخت.
حالا آن ستمگر رفته و گلوی این مرد از فشار پنجه جور آزاد شده است. آیا اتفاق خوبی برای این مرد افتاده؟ حتماً بله! آیا امید به زندگیاش افزایش پیدا کرده؟ بله! از چند دقیقه به چند روز و شاید چند ماه یا کمی بیشتر! آیا با این تغییر لزوماً سرنوشت خوبی در انتظار مرد قصه ماست؟ آیا درهای سعادت به روی او گشوده شده و در مسیر رشد و تعالی قرار گرفته است؟ قطعاً خیر! هوا برای ادامه حیات انسان ضروری است؛ اما جای آب و غذا را نمیگیرد.
اقتصاد ایران که برای سالهای طولانی، در مقیاس دههها، زیر بار مداخلات سنگین و مقررات گذاریهای غیر کارشناسی و توزیع رانت و سوبسید از رشد پایدار و مبتنی بر افزایش بهرهوری و توسعه سرمایه مولد بازمانده و در این سالها فروش منابع ثروت بین نسلی، همچون نفت، تبدیل به راه تنفس این سیستم در این وضعیت نامتعادل شده است.
حالا میتوانیم امیدوار باشیم با رفتن ترامپ و احتمالاً تغییر در رفتار آمریکا (که البته خودش جای اما و اگر فراوان دارد) این راه تنفس باز شود؛ اما این هرگز به معنای حرکت اقتصاد ایران بهسوی یک تعادل مولد نیست.
اقتصاد ایران نهفقط در حوزه تولید و تجارت داخلی، بلکه در حوزه تجارت بینالمللی و جذب سرمایهگذاری خارجی نیز برای کسب رقابتپذیری و ایجاد فضای خلق ارزش به تغییرات ساختاری اساسی نیازمند است.
در واقع باید گفت اگر آمدن بایدن منجر به رفع تحریمهای ظالمانه ایالاتمتحده علیه اقتصاد ایران شود؛ میتوان امیدوار بود که در کوتاهمدت وضعیت کسب و کارها و معیشت مردم آرامش و حتی شاید گشایشی پیدا کند؛ اما تغییر ریل اساسی و پایدار در اقتصاد کشور که برای رشد دراز مدت اقتصادی و کسب توفیق در تجارت بینالمللی نیز به آن نیاز داریم مسیری دشوار و البته مستقل از تغییرات سیاسی در ایالاتمتحده دارد.
توزیع سوبسیدهای گسترده در اقتصاد ایران از یکسو منجر به رانتی شدن فضای کسبوکار و از سوی دیگر موجب مخدوش شدن اثر علامتدهی سیگنال بهرهوری شده است.
ترکیب این دو عامل سبب شده است توجه و تمرکز به بازیهای جمع صفر و مناسبات غیرمولد که مبتنی بر کسب سهم بیشتر از منابع خام و سوبسیدهای توزیع شده توسط دولت است؛ تبدیل به استراتژی اصلی بازیگران اقتصادی کشور در بخش خصوصی گردد. این تمرکز بر بازیهای جمع صفر بهنوبه خود نهادها و هنجارهای حامی بازیهای جمع مثبت را در اقتصاد ایران تضعیف کرده و اقتصاد کشور را در تله بازیهای جمع صفر گرفتار کرده است.
کلید خروج از تله بحران اقتصادی کشور مذاکره است؛ اما نه مذاکره با رئیسجمهور ایالاتمتحده یا هر قدرت خارجی دیگری. در ارزش و اهمیت روابط بینالمللی گسترده و بالنده برای رسیدن به رشد اقتصادی و توسعه پایدار تردیدی نیست و اگر سیاستگذاران بتوانند ایران را (با در نظر گرفتن اصول سهگانه عزت و حکمت و مصلحت و در چارچوب نظرات مقام معظم رهبری) به عرف عملکردهای بینالمللی در حوزه اقتصاد نزدیک کنند، برای مثال با اقداماتی همچون پذیرش استانداردهای مبارزه با پولشویی FATF، حتماً کمک چشمگیری به تسهیل روند رشد تولید و تجارت کشور است؛ اما مذاکرهای که گره از کار کشور خواهد گشود در درجه اول مذاکره و گفتگوی میان فعالان اقتصادی است. دستور کار کلیدی این گفتگو همافزایی در تجهیز دانش و توسعه و تقویت هنجارهای حامی بازیهای جمع مثبت است. بهموازات این گفتگو، ما نیازمند گفتگو میان دولت و بخش خصوصی، برای طراحی و تنظیم عقبنشینی دولت از تصدیگری مستقیم و مداخله موردی در نظم طبیعی اقتصاد و همچنین تمرکز بیشتر دولت بر وظیفه ذاتی خود در این حوزه، یعنی تقویت نهادهای حامی فعالیتهای مولد و عرضه کالاهای عمومی با کیفیت هستیم.
فعالان اقتصادی بخش خصوصی، مانند همه مردم کشور، امیدوارند با روی کار آمدن بایدن در ایالاتمتحده، بار سنگین تحریمهای تحمیلشده بر کشور تا حدی سبک شود و معاش مردم و روند اجرایی کسب و کارها گشایشهایی را تجربه کند؛ اما کلید احیای اقتصاد آسیبدیده و بحرانزده ایران در واشنگتن نیست. برای احیای رشد اقتصادی و حرکت به سمت توسعه پایدار، ما ایرانیان، نیاز داریم گفتگوی مولد با یکدیگر را بیاموزیم.
حسین سلاحورزی/ نایب رئیس اتاق ایران
دیدگاهها