در یک ظهر گرم تابستانی دو مرد از کنار رودی خروشان میگذشتند که خیکی را در آب شناور دیدند. یکی از آنها به طمع ماست، دوغ یا قرمه ای که قاعدتاً باید در خیک میبود تن به آب زد، غافل از اینکه این گلوله پشمی شناور بر آب در واقع کمر خرس گردنکلفتی است که برای فرار از گرما به آب سرد رودخانه پناه برده.
تا دست مرد نگونبخت به کمر خرس رسید، خرس هم چنگ در پای مرد انداخت که عجب شکاری یافتم!
مرد دوم که از دور صحنه دستوپا زدن دوستش در آب و کشتی گرفتنش با گلوله پشمی را میدید، تصور کرد خیک آنقدر سنگین است که نمیتوان آن را از آب بیرون کشید و هر لحظه خطر غرق شدن همسفرش را تهدید میکند. این بود که از همان کنار آب فریاد کشید: «خیک رو ول کن، بیا بریم به کارمون برسیم.» مرد اول پاسخ داد: «من خیک رو ول کردم ولی خیک* من رو ول نمیکنه»
این حکایت، حکایت مناسبات اقتصادی و اجتماعی ایرانیان معاصر است.
قریب به یک قرن پیش ما تصمیم گرفتیم اقتصاد ایران را از مناسبات مبتنی بر تولید و تجارت سنتی رها کنیم تا با تکیهبر ظرفیتهای تولید صنعتی مدرن و تجارت نوین، رفاه، قدرت و امنیت بیشتری برای مردم و کشورمان ایجاد کنیم.
حجرههای بازار و تجارتخانههای سنتی جای خود را به سیستمهای مبادله روزآمد در بورس و... دادند، خطوط تولید خودکار و کارخانههای بزرگ جایگزین کارگاههای کوچک و استادکارانشان شدند، ما اقتصاد سنتی را رها کردیم، اما اقتصاد سنتی ما را رها نمیکند
سختافزارها، نرمافزارها و حتی در بسیاری از موارد قوانین اقتصادی مدرن شدهاند اما بختک تفکر سنتی که اقتصاد را محدود به معیشت میدید، آزادی را به هرج و مرج تعبیر میکرد و قدرت سرمایه را رقیب نظام سیاسی میدید، ذهن ما را رها نمیکند
سیاستگذار نه با اهداف کلان ملی و نگاه به چشماندازهای خلق یک اقتصاد مدرن بلکه با انگارههای معیوب و تاریخ گذشته سنتی و البته ترسهای کوچک جناحی و گروهی به اقتصاد مینگرد و لذا به اسم تأمین معیشت مردم و تضمین نظم اقتصادی، رقابت منصفانه را با رانت و سوبسید منکوب و سرمایهگذاری نوآورانه را در هزار توی مقررات گذاری بیهوده محدود میکند تا در کالبد یک اقتصاد ظاهراً مدرن، روح یک سنت پوسیده به تنفس ادامه دهد.
اگر فعالان اقتصادی و سیاستگذاران خیلی زود ذهن خود را با آموزش، مطالعه و گفتگوی نقادانه و مولد، از پنجه خرس تفکرات پوسیده اقتصاد سنتی رها نکنند، دور نیست روزی که اقتصاد ایران در رودخانه خروشان حوادث روزگار غرقه شود.
حسین سلاحورزی
* در گذشته حفره شکمی حیواناتی چون بز و گوسفند را خالی و تمیز می کردند تا برای انباشتن مواد غذایی استفاده شود. به این ظرف پوستی، خیک می گویند.
دیدگاهها
به عنوان یکی از کارشناسان و سرمایه گذار اقتصادی شما و امثال جنابعالی چه گلی زدی برای استان....
حرف زدن را همه بلد هستند....
فکری برای درامد وقدرت خرید مردم بکن به قول معروف فکر نان باش خربزه اب است این حرفهای جنابعالی برای اقتصاد امروز ما نیست ارمانی است برای اقتصاد شکوفا نه این مردم که از تهیه نان روزانه اشان مانده اند
این کار مخصوص مسئولان دنبال پست و مقام هست که فعلا یکه تازی میکنند
اگر سلاحورزی که شخصیت مورد احترام در ایران است آدم کمی بود نایب رییس اتاق بازرگانی ایران نمیشد
دکتر سلاحورزی آدم درستی است و در بخش خصوصی فعال است کار دولتی دستش نیست که ازش انتظار داری دوماً نقش خود مردم استان چیه؟
بله ایشان انسان خوبی هستند و در بخش خصوصی فعالیت میکنند
یعنی هر کس نایب رئیس یک جایی شد ، آدم نخبه و مفید و مؤثری است؟! می خواهید نام صدها نفر از این رئیس ها و نایب رئیس ها که وضع و حال امروز مملکت ، مرهون زحمات! آنهاست برایتان فهرست کنم؟
به نقل از بیرانوند:
امان از روزی که عقده ما تبدیل به عقیده شود
اقتصاد اگر سنتی بود پاک بود به ضرر مردم و هموطنان خود نبود. اگر بورس نبود سر مردم راحت کلاه نمی گذاشتند جنسی نبود سوری معامله می شود.خانه ای ساخته نشد اما معامله می شود. جناب سپهوند برخی ترجمه چند کتاب خارجی می خوانند خود را عقل کل می دانند.
در این کشور باید نگاه درست به خود داشته باشیم. اقتصاد قابل درست شدن هست اگر مدیر ایرانی و اشنا به شرایط در راس کار باشد