از سالیان دور ایرانیان به مردمی نوعدوست، پر احساس و فداکار شهره بودهاند، رشادتها و ایثار مردان و زنان این دیار در برهههای گوناگون تاریخی از مقابله با مهاجمان عرب و مغول گرفته تا نهضتهای استقلالطلبانه علیه بیگانگان مهاجم و جنبشهای استبداد ستیزانه مشروطه و انقلاب اسلامی و نهایتاً سالهای جنگ تحمیلی همگی گواهانی محکم بر این مدعایند.
ایرانیان مردمی بودند که نیکی در گفتار و رفتار و حتی پندار راه و رسم و زیستنشان بود و هم اینان بودند که بنیآدم را اعضای یک پیکر دانسته و افراد بیتفاوت به درد و رنج همنوع را حتی شایسته انسان نامیدن ندانستهاند.
اما امروز شاید روزگار بر منوال دیگری در حال گذر باشد. صحنههایی همچون واکنش مردم به حادثه میدان کاج تهران، همسرکشی در خیابان پاسداران، جنایت پل مدیریت تهران، قتل وکیل آبادانی در بازار، به صورت مردمی موبایل به دست در حال فیلمبرداری از خودرویی در حال سوختن یا نزاعی در میان خیابان اگر نگوییم عمومیت یافته که نیافته اما دیگر برایمان شاید امری قریب و دور از ذهن نباشد.
آبان ماه 1389 میدان کاج تهران محل نزاعی خونین در مقابل دیدههای مردم و دو مامور پلیس بود، خشونتی که 45 دقیقه طول کشید و مردی با چاقو مرد دیگری را سلاخی کرد ولی مردم، بیتفاوت، فقط نگاه کردند و فیلم گرفتند.
وقوع این دست صحنهها نه برای اولین بار بود و نه آخرین بار اما تلنگری عمیق بود بر جامعه ما تا اندکی بر آنچه بر خود میبیند هشیارتر باشد، انگار آنچه زیر پوست معضلات دانه درشت جامعه می گذرد، همان تورم تودههای بدخیم آسیبهای اجتماعی است.
سهولت در دروغگویی، بی اعتمادی افراد جامعه به یکدیگر و ساختارهای اجتماعی و سیاسی و از همه غمانگیزتر "بیتفاوتی اجتماعی"!
بر اساس پژوهش صورت گرفته از سوی دو تن از اعضای هیات علمی دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامی در شهر تهران 38.4 درصد از شرکتکنندگان در پژوهش احساس بیتفاوتی اجتماعی بالا، 58.4 درصد احساس بیتفاوتی اجتماعی متوسط و تنها 3.3 از شرکت کنندگان تهرانی این پژوهش احساس بیتفاوتی اجتماعی پایین داشتهاند.
در این پژوهش که جز معدود پژوهشهای مستند و علمی در حوزه سنجش رفتار های اجتماعی است، حداقل سن پاسخدهندگان 18 سال و حداکثر 80 سال بوده و میانگین سنی پاسخدهندگان در حدود 29 سال قرار داشته است. بیشترین فراوانی سنی پاسخدهندگان، محدوده سنی 18 تا 24 سال بوده که حدود 49 درصد از کل نمونه را در برگرفت.
بیتفاوتی اجتماعی، حالتی است که در آن، مردم یک جامعه نسبت به سرنوشت اجتماعی خود و دیگر افراد جامعه بیتفاوت باشند.
از منظر آسیبشناختی، بیتفاوتی در جامعه نوعی بیماری اجتماعی شناخته میشود، همان گونه که در نقطه مقابل آن، هر گونه اعتنای اجتماعی و نوعدوستی در حیات فردی و اجتماعی، نشانه پویایی و سلامت اجتماعی است.
چنین پدیدهای در جامعه با سابقه فرهنگی کهنش بسیار میتواند نگرانکننده باشد چه آنکه این نوع بیتفاوتی نه ریشه در آموزههای مذهب ما دارد نه ریشه در فرهنگ ملیمان.
صرف نظر از آن که چه عاملی سبب ایجاد این بیتفاوتی شده است ادامه این روند از این رو میتواند نگرانکننده باشد که آثار سوء آن تنها محدود به اتفاقات خاص و درگیریهای خیابانی نمیشود، ناگفته پیداست فردی که احساس مسوولتی در مقابل همنوع غرق به خونش در خیابان نمیکند، تعهد چندانی هم به رشد و پیشرفت جامعه خود و اعتلای فرهنگی، علمی و اقتصادی آن نخواهد داشت این در حالی است که احساس تعلق فرد به کلیت جامعه و تعهد نسبت به سرنوشت جمعی، عمل مهمی در حفظ انسجام ملی و اعتلای یک کشور میباشد.
در جامعهای که تک تک افراد به جامعه احساس پیوستگی داشته و خود را در قبال سرنوشت هم مسوول می دانند ضمن آن که جامعهای شادتر، پر انرژیتر و اخلاقگراتر خواهیم داشت، رشد و پیشرفت همهجانبه آن با شتاب بیشتری رخ میدهد و آمار بسیاری پدیدههای منفی اجتماعی همچون احساسات رادیکال، قومیتگرایی و تجزیهطلبی و نیز پدیدههای مجرمانه کاهش خواهد یافت ضمن آن که احساس تهعد نخبگان به موطن خویش و کاهش فرار مغزها را هم موجب خواهد شد.
بنابرین بسیار ضروری است تا هم دانشگاهیان ما و هم مسوولان امر اهتمام بیشتری به ریشهیابی پدیدههای اینچنینی داشته باشند تا شاید بتوان رهیافتی برای حصول به جامعهای منسجم، اخلاقمدار و متعهد را به دست آورد.
محمد حسنوند
دیدگاهها