نحوه مصرف اخبار و محتوا در جامعه در یک دهه گذشته به شدت تغییر کرده است و در سیستم اطلاعرسانی پنجرهای به نام «عصر دیجیتال پرهیجان» جای سیستمهای رسانهای را گرفته که ابزار آن اینترنتی است که به ما امکان میدهد در چند ثانیه با هر کسی در جهان ارتباط برقرار کنیم. گوشیهای هوشمند، ابر رایانههایی جیبی هستند که دسترسی به قابلیتهای ویدیویی را با کیفیت بالا به سادگی ممکن میکنند. روزنامهنگاران دیگر صبر نمیکنند تا مقالاتشان چاپ شوند تا به گزارشهای خود توجه کنند و به جای نوشتن، از ضبط و توزیع فوری استفاده میکنند. این وضع اطلاعرسانی، دارای مزیتهای فراوانی است، اما معایب آن هم، کم نیست. در آن، اطلاعات نادرست بیداد میکند و روزنامهنگاری صادقانه و بیطرفانه و درست را در وضعیتی بحرانی قرار میدهد و بعضا مجبورند برای اینکه از قافله پرهیاهوی انتشار اخبار عقب نمانند، درستی خبر را قربانی کنند.
اینکه هر کسی که یک گوشی هوشمند دارد، میتواند یک رویداد را بهطور زنده پخش کند، یا یک نظر را توییت کند، یک مشکل بزرگ در رابطه با روزنامهنگاری در عصر دیجیتال ایجاد میکند. نظراتی که به عنوان حقایق بدون هیچگونه تحقیق یا گزارش اضافی در نظر گرفته میشوند، منجر به انتشار اطلاعات نادرست میشوند که اغلب بیشتر از خود واقعیتها مورد توجه قرار میگیرند. درست است که مزیت اصلی روزنامهنگاری دیجیتال، سرعت توزیع آن است، اما چالشهای بیشتری نیز ایجاد میکند، زیرا تعادل بین انتشار اخبار و اطمینان از صحت اطلاعات دشوارتر میشود.
به نظر میرسد در این عصر، شاید یکی از راههایی که به ماندگاری رسانههای مکتوب کمک کند، «روزنامهنگاری پژوهشی»است. استفاده از حق آزادی بیان برای پاسخگویی صاحبان قدرت، یکی از ارکان دموکراسی است، راهی برای کشف فساد و آگاهی مردم. واترگیت را تصور کنید. قبل از ظهور فضای دیجیتال، روزنامهنگاران تحقیقی ماهها قبل از «افشای بزرگ» کار میکردند. در حالی که اساس روزنامهنگاری تحقیقی تغییر نکرده است، نحوه افشای اخبار تغییر کرده است.
روزنامههای دارای تولید محتوای مناسب و حرفهای نه مثل گذشته، اما در جنگی نابرابر با شبکههای اجتماعی، گلادیاتورگونه در حال نبرد هستند. هرچند که آن رسانهها و شبکههای مجازی را مکمل روزنامهها و همراهشان بدانیم نه دشمنشان، اما در اینجا منظور من دوران اوج و توجه به رسانههای «مُسن» است. قصد دشمنتراشی و دشمنسازی و روبروی هم قرار دادن این رسانهها را ندارم. نگاه سیاسی و امنیتی به ویژه در ایران تاثیر زیادی بر کاهش تیراژ مطبوعات داشته و محدودیتهایی که در انعکاس مطالب خبری و دیدگاهها وجود داشته، باعث شده تا مدیران مسئول و سردبیران روزنامهها محافظهکار شوند.
زمانی که روزنامهنگار محافظهکارانه بنویسید؛ مخاطب رسانه کمتر شده و حس میکند که همه حقایق را نمیتواند در رسانه پیدا کند و همین مسئله منجر به بیاعتمادی یا کاهش اعتماد عمومی و افت تیراژ میشود. سانسور و ملاحظات نویسندگان، مسائل مالی و یارانهای دولت، سیاستهای غلط نظارت بر مطبوعات که باعث افزایش تعداد روزنامهها شده، دولتی بودن برخی از روزنامهها و بیعدالتی در بین روزنامهها، تنها تعداد معدودی از مشکلاتی است که روزنامههای کشور با آن دست به گریبان هستند و باعث شده تا روزنامههای کشور نتوانند همگام با روزنامههای دنیا رو به جلو حرکت کنند.
رونق گرفتن فضای مجازی و بازار داغ دنیای شبکههای رنگارنگ اجتماعی هر روز روزنامهها و رسانههای مکتوب را به حاشیه میراند. در این میان، مشکلات اقتصادی و گرانی کاغذ نیز روزنامهها را از ادامه حضور در این عرصه پر رقابت ناامید کرده است. تصور غلطی پیش آمده و تسری آن به مسئولان که وقتی رسانههای مجازی هستند و پدیدهای به نام «شهروند خبرنگار» شکل گرفته، دیگر روزنامهها کارکرد ندارند، اما دریغ از کوچکترین سواد رسانهای که رسانه مکتوب در یک خبر ساده باید به ۶ سوال پاسخ دهد، اما «شهروند خبرنگار» فقط خبر را در سطحیترین شکل ممکن مخابره میکند و وقتی صحبت از روزنامهنگاری و رسانه مکتوب به میان میآید، از کار تخصصی حرف میزنیم که هم نیاز به دانش تخصصی دارد و هم تجربه کافی. معتقدیم که با این اوصاف اگر روزنامهها بخواهند دوام و بقا داشته باشند باید به بستر اصلی خودشان برگردند، یعنی دامن مردم. این برگشت لزوما نیازمند عبور از خط قرمزها نیست. گرچه خط قرمزها و سانسورها تاثیر خوبی در ایجاد ارتباط رسانه و مخاطب ندارد، اما به هرحال میشود تا حدی در کنار این مرزها حرکت کرد و در کنار مردم بود.
حسن نجفوند/ چاپ در شماره ی ۱۱۶۳ روزنامهی یادگار امروز
دیدگاهها