گفتم ما دانشمندان بزرگی در رشتههای مختلف داریم، شاعران سرشناسی داریم، فیلمسازان و هنرمندان درجهیک داریم و به شوخی گفتم ما هم مثل شما کتوشلوار میپوشیم....
علی زیودار: حدود دو دهه پیش، در آزمون کارشناسی ارشد رشته ارتباطات قبول شدم و مرا برای مصاحبه دعوت کردند. در جلسه مصاحبه گروهی از اساتید دور یک میز کنفرانس نشسته بودند. اسم و تخصص شان را روی یک لوح کوچک در مقابلشان نوشته بودند.
علی زیودار: حدود دو دهه پیش، در آزمون کارشناسی ارشد رشته ارتباطات قبول شدم و مرا برای مصاحبه دعوت کردند. در جلسه مصاحبه گروهی از اساتید دور یک میز کنفرانس نشسته بودند. اسم و تخصص شان را روی یک لوح کوچک در مقابلشان نوشته بودند.
بعد از احوالپرسی و معرفی، آقای دکتر هرمزی زاده دکترای آمار، اولین سؤال را از من پرسید که آخرین سؤال هم بود. گفت؛ برای ما تحلیل کنید که چرا لرستان نا امن است؟
سوالش مثل پتکی بر سرم فرود آمد. دنیا دور سرم چرخید. از تصور غلطی که این آقای دکتر در مورد لرستان داشت برآشفته بودم. همه متوجه ناراحتیام بودند و در سکوت منتظر پاسخ من.
از یک طرف ناراحت داوری نادرست ایشان در مورد لرستان بودم و از طرفی نگران بودم که نوع پاسخم باعث شود در مصاحبه رد شوم. بعد از حدود یک دقیقه سکوت توام با بغض و خودخوری، دل به دریا زدم و خیلی جدی پاسخ دادم: دلیلش منم! و بعد به چشمهایش خیره شدم و سکوت کردم.
تصمیم گرفته بودم حتی اگر در مصاحبه رد شوم با او بجنگم. سکوت و بهت بر جلسه حاکم بود. در چهرهی آقای دکتر حس آدمی که بازیخورده نمایان بود. با دستپاچگی گفت عامل ناامنی لرستان شما هستید؟ چطور؟ گفتم لرستان ناامن نیست اما عامل این تصور نادرست شما من هستم. گفت شما؟ گفتم بله؛ من رسانه، من رادیو، من تلویزیون. اگر من رسانه، لر و لرستانی را همیشه در هیبت "سواری برنو به دست" تصویر نکرده بودم، امروز شما چنین تصوری در مورد مردم من نداشتید. این چهرهای که من رسانه از مردمم نشان دادهام باعث ایجاد این تصور نادرست شما شده است. شمایی که دکترای آمار دارید و قاعدتاً باید با عدد و رقم حرف بزنید، اما لرستان من را بر اساس خروجی رسانه داوری میکنید.
و بعد استدلال کردم که بین "امنیت" و "احساس امنیت" تفاوت هست و گفتم چهبسا کرج و اصفهان و تهران ناامن باشند اما شما چنین تصوری در مورد این مناطق ندارید.
نگاه دو نفر از مصاحبهکنندگان برق میزد. انگار مرا تشویق میکردند که؛ ادامه بده! قوت قلب گرفته بودم. ادامه دادم: ما در رسانه استانی، فریب شما مرکزنشین ها را خوردهایم و به نام ترویج فرهنگ محلی، تصویر مخدوشی از لرستان در افکار عمومی ایجاد کردهایم.
استدلال کردم همین حالا اگر من یک تفنگ در دستم داشته باشم همهی شما احساس ناامنی میکنید. گفتم: ما لرها این چیزی که تلویزیون میگوید نیستیم. نماد واقعی ما قلم است، موسیقی است، کمانچه و سرناست، نه این برنوی لعنتی.
گفتم ما دانشمندان بزرگی در رشتههای مختلف داریم، شاعران سرشناسی داریم، فیلمسازان و هنرمندان درجهیک داریم و به شوخی گفتم ما هم مثل شما کتوشلوار میپوشیم، ما هم سینما داریم، ما هم کنسرت میرویم ... و اینگونه پاسخ آن یک سوال حدود یک ساعت به درازا کشید. دبیر جلسه کفایت بحث را که اعلام کرد دکتر گیویان مرا تا بیرون سالن بدرقه کرد و گفت لر بزرگ تبریک میگم. بیا اینجا تحصیل کن! و این آغاز دوستی من و دکتر عبدالله گیویان بود و من در گفتار او شدم لر بزرگ.
نتایج که اعلام شد من نفر اول قبول شده بودم. دانشجوی همان اساتید شدم. انسانهای بزرگواری بودند و بیشتر از آنکه استاد من باشند دوستان من بودند و بسیار از آنها آموختم. دکتر هرمزی زاده در طول تحصیلم، تلاش میکرد به انحای مختلف از من به خاطر آن سؤال دلجویی کند.
بعد از پایان تحصیل به لرستان برگشتم؛ و البته تا زمان بازنشستگی، مدیران مستقیم من یا لیسانس کشاورزی داشتند، یا لیسانس شیمی یا الهیات ... و آسیاب رسانه استانی همچنان دارد بر همان مدار غلط میچرخد.
و اما سه نکته بهعنوان نتیجهگیری:
نکته ۱: سرمایهگذاری موتور اصلی توسعه است و صاحبان سرمایه، جایی سرمایهگذاری میکنند که نسبت به آنجا احساس امنیت داشته باشند. به همان دلایلی که گفتم، در مورد لرستان چنین احساسی در افکار عمومی کشور بسیار ضعیف است و نزد آنها که لرستان را فقط از طریق رسانه میشناسند، عملاً احساس امنیت نسبت به این استان وجود ندارد.
نکته ۲: با وجود موشکهای بالستیک، پهپادهای دورپرواز و انواع سلاحهای پیشرفته، برنو هیچ نقشی در تأمین امنیت کشور ندارد و تنها نماد خشونت است و آدمکشی و گردنه بگیری. برنو، ما را در اذهان عمومی، مصداق مرادبیگ و حسام بیگ سریال روزی روزگاری میکند. برنو، هرچقدر هم که دوستش داشته باشیم، از عوامل فقر و بیکاری ماست.
نکته ۳: ضرورت دارد رسانه ملی، از چهرهی لرستان برنوزدایی کند و بجای آن، نمادهای خوشایندی مانند کمانچه، سرنا، گلونی، صنایعدستی، سنگنگارهها، آدابورسوم دیرین و آثار تمدنی مانند پلها و بناهای تاریخی را جایگزین کند. کاری که سریال نون خ در مورد کردها به درستی انجام داد؛ و البته لرستان نیز یک سریال الف ویژه از رسانه ملی طلب دارد.
ما اگر میخواهیم پیشرفت کنیم باید تغییر کنیم. والسلام/ ۱۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاهها
مطلب خوبی بود. منهم که به دلایل فراوان غربت گزیده و در استان دیگری زندگی میگذارنم این مطلب را عمیقاٌ درک میکنم و به شکلهای دیگر از این دست گفتگوها داشته ام ولی متآسفانه برخی از همشهریان و هم استانیهای عزیز هم به تصورات غلط درمورد لرستان دامن زده و ما را همانگونه که در مطلب فوق گفته شده می شناسند