بر اساس تحقیقات درسالهای اخیر سرانه مطالعه در کشور ما نه تنها رشد مطلوبی نداشته است بلکه با کاهش چشمگیری نیز مواجه شده است و متاسفانه معضل کتاب نخواندن به صورت یک همهگیری تبدیل شده است. بدون شک در جامعهای که سطح مطالعه و به دنبال آن آگاهی افزایش پیدا کند مردم آن جامعه با آسیبهای اجتماعی کمتری مواجه خواهند شد و میزان جرم و فساد کاهش خواهد یافت و در نتیجه افراد خوشبختتر و شادتری در چنین فضایی پرورش خواهند یافت.
جالب است بدانید افرادی که از کمبود وقت برای پرداختن به کتاب شکایت دارند همان افرادی هستند که نه تنها برنامه منظم و دقیقی برای زندگی خویش ندارند بلکه بهترین ساعات و روزهای عمر را با غوطهور شدن در فضای مجازی یا مکالمات تلفنی غیر ضروری هدر میدهند.
اگر به مکالمات افرادی که مدام گوشی تلفن یا موبایل را با دست به گوش چسبانیدهاند کمی دقت کنید متوجه خواهید شد که بسیاری از صحبتهای آنها تکراری و برای رهایی از تنهایی است در واقع آنان هزینه گزافی هم از نظر سلامتی و هم از نظر مادی برای چاره تنهایی خویش میپردازند، در حالیکه فراموش کردهاند کتاب بهترین مونس تنهایی انسان است.
یاوری که میتوان بهترین روزهای زندگی را بر شانه او قدم زد وحتی تلخترین و طولانیترین شبها با مهربانی و صبوری در کنارت خواهد ماند و تا تو نخواهی چشمان پر از رمز و رازش بسته نخواهد شد.
فرهنگ کتابخوانی آنقدر در خانوادههای ما نهادینه نشده است که وقتی در همایشی به شرکتکنندگان در آن نشست پیشنهاد دادم که لطف کنند در کنار جهیزیه سنگین و انبوهی که با مشقت فراوان برای فرزندان خویش تهیه میکنند یک بسته کتاب در موضوعات مختلف خریداری کرده و همراه او به خانه بخت بفرستند و حتما در چیدمان منزل زوج جوان جایی ویژه را به آن اختصاص داده و با افتخار به اقوام همسر نشان دهند، اما اغلب حاضرین با نگاههای تعجب بر انگیز به بغل دستیشان خیره شدند و آنقدر این درخواست برای آنها تازگی داشت و غیر منتظره بود که تا چند هفته با تلفن و پیامک از من سوال میکردند که آیا چنین پیشنهادی میتواند عملی شود در حالیکه کسی آنها را مورد تمسخر قرار ندهد؟.
و این نمونهای است از بیگانگی مردم با کتاب و عواقبی که هر روز در قبال این معضل میپردازیم در حالیکه پیشینیه بلند مطالعه و افتخارات علمی دانشمندان ایرانی در قرون و اعصار گذشته بر هیچ کس پوشیده نیست.
البته ناگفته نماند همزمان با خروج دستهجمعی و کوچ مردم از دنیای واقعی به دنیای مجازی بزرگترین ضربه را کتابخوانی متحمل شد. افراد جامعه با بیرحمی تمام کتابهایی را که روزی حاضر نبودند به کسی حتی عاریه بدهند به سویی افکندند و بدون هیچ ایمنی روحی و احساسی در فضای پر مخاطره و ناامن مجازی ساکن شدند.
در اینجا بد نیست مقایسهای میان استفاده کتاب و فضای مجازی داشته باشیم که به چند نکته مهم خواهم پرداخت:
اولا در مورد کتاب باید بگوییم که کتاب سندیت دارد یعنی اینکه نویسنده، ناشر، طراح، صفحه آرا، ویراستار و تاریخ نشر کاملا مشخص و ثبت شده است در حالیکه مطالب و محتویات فضای مجازی از چنین ویژگیهای بر خوردار نیست و هر کسی میتواند آن را از هر جایی تهیه و به هر قصدی در اختیار مردم قرار دهد بدون آنکه در قبال آن احساس مسیولیت نماید.
بدون شک هر نویسندهای از نوشتن یک کتاب هدف و مقصودی دارد که آن را به خواننده منتقل میکند.
وی برای دستیابی به این موضوع مشخص مدتهای مدید تحقیق، پژوهش و مطالعه میکند او بارها و بارها میخواند و مینویسد تا آنگاه که به بهترین نتیجه دست یافت آنچه را که میخواهد بتواند با خیالی آسوده در قالب جملات در اختیار خواننده بگذارد؛ اما در فضای مجازی به علت کمبود فضا مطالب کامل ارایه نمیشود و به صورت بریده بریده و پراکنده است و شروع و پایان یک مبحث مشخص نیست ممکن است به اصل متن ضربه وارد آید و آن قسمتی که به دست مخاطب میرسد ضد و نفیض با مطالب پیشین در همان موضوع باشد.
کتاب خواندن زیاد انسان را با سرنوشتهای عبرتآموزی آشنا میکند که گویی خواننده خودش آنها را تجربه کرده است و میتواند در زندگی از آنها بهره ببرد. اما دنیای مجازی نه تنها پند و تجربهای ارایه نمیدهد بلکه افراد نا آگاه و زود باور را در گردابی از امتحانها و ندانمکاریها میاندازد که بیرون آمدن از این ورطه گاهی به قیمت نابودی زندگی فردی و خانوادگی اشخاص منجر میشود .
یک کتاب قبل از اینکه چاپ و منتشر شود از چند فیلتر و ذرهبین رد میشود تا جلوی آسیبهای مختلف گرفته شود اما در فضای مجازی هیچ کس نظارتی خاص بر محتوای مطالب ندارد و ممکن است هر کس با هر نیت خوب یا بد نوشتهها را به مخاطب هدیه کند.
کتاب خواندن اغلب با تفکر و تامل همراه است اما دنیای پر سرعت مجازی چنین اجازهای را به خواننده نمیدهد زیرا حجم مطالب ارسالی آنقدر بالا است که فرصتی برای این کار به شخص داده نمیشود.
برای احیای فرهنگ مطالعه میتوان به چند نکته اشاره کرد اول اینکه خانوادهها حداقل نیم ساعت از شبانهروز را به طور جدی در برنامه زندگی قرار دهند و روی یک موضوع بحث و گفتوگو نمایند.
بجای بهانه کردن گرانی قیمت کتاب از هزینههای غیر ضروری بکاهند و به جای آن ماهیانه مبلغ مشخصی را به خرید کتاب اختصاص دهند.
سخن پایانی اینکه والدین بجای ساعتها صحبت با تلفن، مطالعه را بجای مکالمه برگزینند و به فرزندان استفاده از کتاب را به جای شبکههای اجتماعی آموزش بدهند و به تغذیه روحی و فکری فرزندان اهمیت ویژهای بدهند تا نسل بعدی تاوان سنگین مطالعه نکردن نسل فعلی را نپردازند.
فریبا اسدی/ نویسنده و پژوهشگر اجتماعی
دیدگاهها