یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

زماني مردمی که امروزه در ایران "فارس" نامیده می‌شوند در مناطق بي آب و علف، در قحطي و فقر به سر می‌بردند، لرها در وفور نعمت زندگی می‌کردند.

در آن زمان كه كوير‌نشينان در فقدان آب، سردابه‌هاي‌شان مملو از كرم‌ها مختلف بود، لرها به عنوان اصيل‌ترين اقوام ايراني از سخاوت چشمه‌ها و سراب‌ها، آب سرد و گوارا، مي‌نوشيدند.

اقوام لرتبار در سايه‌ي امنيتي كه اتابکان و واليان مقتدر و وطن‌پرست لر، مهيا كرده بودند در آرامش و با آسودگي خاطر روزگار مي‌گذراندند. در آن زمان لرها ثروتمند بودند و هر لري به تبارش افتخار مي‌كرد. در كتاب "سرزمين شگفت‌انگيز‌" نوشته ويليام اورويل داگلاس" - يكي از قاضي شهير دادگاه لاهه- در صفحه‌ي (159) مي‌خوانيم:

"لرها در قديم هم ثروتمند بودند و هم نيرومند و هم مغرور. اما امروزه(سال 1329 هجري خورشيدي) براي آنها فقط غرورشان باقي مانده است، چون از ثروت و نيرومندي ديگر خبري نيست. لباس‌هاي ارزان‌قيمتي كه زنان آنها به تن مي‌كنند نشانه‌ي فقر آنها است. در ايران وقتي مي‌خواهند فقر زدگي را مجسم كنند مي‌گويند: من يك لر هستم... »

این گونه اشارات در منابع تاریخی فراوان است. همچنین وجود آثار و ابنیه‌ي باستانی و تاریخی بی‌نظیر نظير پل‌هاي باستاني در سرزمین‌های لرنشين نمایشگر وضعیت قابل قبول آن‌ها از رفاه و زندگی مطلوب دارد.

 

عهد قاجاريه؛ قدرت و ثروت لرها در سراشیبی

اما يك روز تمام اين روزهاي خوش به پايان رسيد و آن زماني است كه قاجاريه روي كار آمدند. در واقع گندكاري و بي‌كفايتي شاهان قاجار نه تنها سرزمين لرها بلكه كل ايران بلكه را - به صورت مضاعت- تحت تأثير قرار داد.

پادشاهان قاجار، حكومت بخش بزرگي از سرزمين لرها در لرستان امروزي كه به پيشكوه معروف بود را از واليان لر گرفته و آن را به كساني واگذار كردند كه حضور چنداني از نظر اقتدار در لرستان نداشتند و تمام هم و غم شان دريافت ماليات از مردم بود. حكمران‌هايي مانند احتشام‌الدوله، حشمت‌الدوله، معتمدالدوله، ظل‌السلطان و سالارالدوله اگر چه به طور اسمي حاكم لرستان بودند اما عملاً در شهرهاي بزرگ و مرفه دوردست مثل كرمانشاه، همدان يا اصفهان به سر برده و به ندرت در لرستان پيداي‌شان مي‌شد.

آن دست نشانده‌هايي هم كه از سوي اينان در لرستان حكومت داشتند عملاً توانائي كاري جهت عمران و آبادي را نداشتند و فقط به فكر جمع‌آوري ماليات بودند.

جان كلام اين كه پادشاهان قاجاريه، لرستاني آباد از واليان لر تحويل گرفتند و در آخر لرستاني سراسر ويران تحويل مردم اين خطه و تاريخ دادند. در واقع قاجاريه نه خود نظم را در لرستان برقرار كردند و نه اجازه دادند واليان نظم دهنده‌ي امور باشند.

عدم حضور حكام قاجار در لرستان و يا فقدان حكومت مقتدر در قلب لرستان، باعث شد سراسر خاك پيشكوه(لرستان كنوني) در هرج و مرج، بي‌ثباتي، كشتار، غارت، سوختن، بي‌انگيزگي و اتلاف سرمايه غرق شود.

جالب است بدانيم مسعود ميرزا ظِلُ‌السلطان در صفحه‌ي 266 كتابش با نام "تاريخ سرگذشت مسعودي" مي‌نويسد:

«‌طوايف ديگر لرستان و خوانين لرستان هيچ كدام رنگ حكومت را در شهر خرم‌آباد نديده بودند...»

عهد پهلوي؛ لرها در شکنجه‌گاه مدرنیزاسیون

اما پايان دوره قاجاريه، پايان مصيبت لرها نبود. اين بار سلسله‌ي پهلوي با شعار ترقي‌خواهي و مدرنيته روي كار آمدند. عملكرد پهلوي‌ها اگر چه در بخش‌هاي فارس‌نشين كشور، تا حدي تحول برانگيز بود و اگر چه راه‌آهن و راه شوسه لرستان براي منفعت شهرهاي مركزي كشور و ارتباط با پايتخت احداث شد، اما در نهايت، بهبودي آن‌چناني در وضعيت اقتصادي لرها ايجاد نكرد.

قصاب‌هاي لرستان از سپهبد اميراحمدي گرفته تا اميرلشكر خزائي و سرهنگ گريگور همه و همه آن‌چنان كشتاري در لرستان به راه انداختند كه حتي به همراهان خود مثل معين‌السلطنه خرم‌آبادي هم رحم نكردند. تا توانستند اعدام كردند، كشتند و به محبس انداختند و سرمايه‌هاي عمومي لرها را كاميون كاميون به غارت بردند.(داگلاس صفحه 177 و 176‌)

اين بار به اسم ايجاد امنيت، اهالي لر را  خلع سلاح كردند‌. اما در واقع حكومت پهلوي نه امنيت را بر قرار كرد و نه اجازه داد، كه عشاير خودشان از خودشان دفاع كنند. در نبود سلاح، اموال و احشام آنها، يا با دهان گرگ به يغما رفت و يا به دست غارتگران - كه با ژاندارمري‌ها زد و بند داشتند‌-  به غارت رفت. مزيد بر آن، با قانون دولتي تخت‌قاپو شدن، عملاً عشاير(برخي از لرهاي كوچ‌نشين) از دست‌يابي به مراتع كوهستاني، منع شدند و اين‌چنين اموال و احشام‌شان در نبود و حصر مراتع، تلف شدند.

حكومت‌ پهلوي اگر چه در بخش صنعت كارهاي شاياني در برخي شهرها مثل بروجرد، دورود و خرم‌آباد انجام داد اما در بخش كشاورزي و مخصوصاً دام‌پروري كه پیشه اصلی لرها بود‌،  حداقل توجه را نمود. به نظر مي‌آيد بخش دام‌پروري و كشاورزي براي حاكمان عصر پهلوي، از امور بي‌كلاس و متحجر قلمداد مي‌شد كه به ناچار بايد تحملش مي‌كردند. به هر حال وضعيت لرها در زمان پهلوي هم به دلايل فوق نه تنها بهبود نيافت بلكه بدتر شد.

 

آتش جنگ تحميلي در مناطق لرنشين

در زمان جمهوري اسلامي هم فرصت بهبود يافتن وضعيت اقتصادي لرها با شروع جنگ تحميلي از دست رفت. جنگ تحميلي در غرب كشور و مناطق لر‌نشين بيداد كرد. در حالي كه مناطق مركزي كشور در امنيت نسبي به سر برده و به جمع‌آوري سرمايه و اقتصاد و احداث صنايع مختلف پرداختند، سر مناطقي نظير لرستان كه به خط آتش دشمن نزديك بودند بي‌كلاه ماند.

 

تحولات زیست‌محیطی اخیر

با وجود اين ناملايمات، دست تقدير و روزگار هم با ما لرها سازگار نبود. اقتصاد اكثر مناطق لرنشين كه بر پايه‌ي دام‌پروري و كشاورزي است با گرم شدن هوا و خشك‌سالي‌هاي پي در پي در ركود و ورشكستگي فرو رفت.

زماني علوفه كوهستان‌هاي لرنشين تا حد زانو هم بالا‌تر مي‌رفت و وفور نعمت مراتع و آب و آباداني، ثروت زيادي براي لرها به ارمغان آورده بود، اما حالا ديگر خبري از آن بهشت لرها نيست. ثروت‌هاي‌شان با سوء مديريت نيروهاي ناتوان و همچنين با بي‌مهري طبيعت و خشك‌سالي‌ها به تاراج رفت.

 

گریز از هویت لری؛ راه حلی کاذب!

لرستان مانده با انبوهي از تألمات و ويراني‌هايي كه از زمان قاجاريه تا به حال باقي مانده‌اند و حالا كدام دست بايد اين خرابي‌ها را از نو بسازد؟! دست‌هائي كه از كوهدشت برخواسته‌اند يا دست‌هايي كه در بروجرد و بختیاری و ایلام برآمده‌اند؟

عده‌اي از لرها وقتي در آباد كردن خرابي‌ها، خود را نا‌توان مي‌بينند وقتي تخريب فرهنگي لر را نمي‌توانند احياء كنند، وقتي اقتصاد و فقر هم‌تباران‌شان را نمي‌توانند بازسازي كنند وقتي مي‌بيينند هم‌تباران‌شان را با پسوندهاي نامناسب صدا مي‌زنند، وقتي افتخارات گذشته لرها و رفتار جوانمردانه امثال كريم‌خان و لطف‌علي‌‌خان زند كه دوست و دشمن لب به تحسين آن‌ها مي‌گشود را نمي‌توانند زنده كنند، وقتي ...

پس به دور زدن هويت روي مي‌آورند و به پاک کردن صورت مسأله پرداخته و به جاي اين كه هويت، تاريخ، جغرافيا و در يك كلمه فرهنگ چند هزار ساله‌ي خود را بسازند، به دنبال هويت‌هاي جديد خودساخته مي‌روند.

اما بدعت‌هاي نوظهور و هويت‌هاي خودساخته‌ي قومي نه تنها مشكلي را حل نخواهند كرد بلكه در آينده، همين هويت‌هاي جديد دچار آسيبي مي‌شوند كه قبلاً بر سر هويت قبلي‌شان(هويت لري) آمده است كه همان عدم نگه‌داري و حفظ نكردن داشته‌هاي قبلي است.

سؤال اين‌جاست: اين عده كه نمي‌توانند هويت هزارساله‌ي خود را حفظ كنند، چگونه مي‌توانند هويت جديدي كه نه تاريخي دارد و نه ريشه و سندي، بنا كرده و آن را نگه‌داري كنند؟!

 

اگر وضعيت اقتصادي لرها عالي بود، همه لر مي‌شدند

در پايان اين نكته را بايد خاطرنشان كرد كه اگر رويداد‌هاي تاريخ ايران به نفع لرها ورق مي‌خورد، اگر امروزه لرها مردمی ثروتمند بودند، اگر امروزه اكثر سران و وزيران دولت‌هاي كشور لرتبار بودند، اگر در سايه‌ي اقتصاد خوب لرها، مشاهير و دانشمندان لر زياد مي‌شدند،  اگر ... در اين صورت نه تنها هر لري افتخار لر بودن مي‌كرد بلكه برخي لقوام ديگر ايران نيز مي‌گفتند ما لر هستيم و برعكس در نابساماني وضع اقتصادي لرها،  بعضي از نامهربانان لر هم مدعي مي‌شوند كه لر نيستند!

در اين‌جا شرط انصاف و انسانيت نيست كه در شرايط بحراني و نابساماني لرها، عده‌اي از خود ما، لر را در  مظلوميت مطلق، رها كنند.

 

 

عیسی قائدرحمت

نشريه اينترنتي لور

 

 

منابع:

* تاريخ سرگذشت مسعودي، مسعود‌ميرزا ظل‌ا‌لسلطان، انتشارات دنياي كتاب 1362

* سرزمين شگفت‌انگيز، ويليام اورويل داگلاس، ترجمه: فريدون سنجري، انتشارات گوتنبرگ 1377

* تاريخ واليان پشتكوه، ابراهيم يعقوبي، مؤسسه مطبوعاتي دارالكتاب جزائري 1386

* مجموعه آراء درباره ساكنين سرزمين پشتكوه ايلام، جعفر خيتال، ناشر كتابخانه اسماعيلي 1369

* فرهنگ 5 جلدي معين

 

 

 

 

 

 

دیدگاه‌ها  

#1 لر زاده ی وطن پرست 1394-08-29 15:55
لر هیچوقت تو سراشیبی نیس ...
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا