بهرغم گذشت بیش از چهل سال از آغاز جنگ هشتساله بین ایران و عراق بحث بر سر اینکه کدام کشور عامل شروع جنگ بوده به قوت در بین ما ایرانیان در جریان است. عادت سياست زدگي افراطی و سیاهوسفید دیدن همهچیز و همهکس به موضوع جنگ و اینکه کدام کشور آغازگر جنگ بوده هم سرایت کرده است آنچنان که عدهای در داخل و خارج، ایران را آغازگر جنگ میدانند و نه رژیم عراق!
استدلال کسانی که معتقدند ایران آغازگر جنگ بوده این است که، جمهوری اسلامی با سردادن شعارهای تند علیه رژیم عراق، صدام را وحشتزده و تحریک به جنگ علیه ایران کرد، بنابراین در واقع آغازگر جنگ ایران بود. اگر چه با تعيين عراق بهعنوان کشور متجاوز توسط سازمان ملل بحث بيشتر در اين مورد شايد بيهوده به نظر برسد، اما واقعیت ورای عادت سیاست زدگی ما که همه وقایع را از پشت عینک کبود سیاست میبینیم چیست؟
صدام رسماً سه دلیل را برای شروع جنگ اعلام کرد:
۱- قرارداد صلح ۱۹۷۵ در شرایط ضعف عراق منعقدشده بنابراین دیگر به آن پایبند نیست.
۲- ایران باید سه جزیره (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) متعلق به اعراب را به آنها واگذار کند.
٣- ايران بايد به عربستان (خوزستان) خودمختاري اعطاء كند.
بعد از مرگ جمال عبدالناصر و قرارداد صلح مصر و اسرائیل، صدام بشدت علاقهمند بود جایگزین ناصر در قامت رهبر جهان عرب بشود. درخواست واگذاری جزایر سهگانه و اعطای خودمختاری به خوزستان اصولاً هيچ ربطي به عراق نداشت و صرفاً ادعاهایی در راستای تحقق آرزوی رهبری جهان عرب بود. صدام اگرچه برای قرار گرفتن در جایگاه رهبری جهان عرب همواره علیه اسرائیل لفاظی میکرد اما بهجز حمایت مالی از تعدادی از گروههای فلسطینی همسو، هیچگاه اقدام عملی علیه آن رژيم انجام نداد، بنابراین ایران غرق در بیثباتی بعد از انقلاب، با ارتشی تضعیفشده، درگیر با غرب بهویژه با آمریکا در طولانی شدن قضیه گروگانگیری، روابط شکرآب با شوروی به دلیل حمایت از مجاهدین افغانی و وحشت اعراب مرتجع خلیجفارس از سرايت انقلاب به كشورهايشان، بهزعم صدام فرصتی تاریخی برای تحقق بزرگترین آرزوی او فراهم آورده بود.
البته بايد اذعان كرد بعد از انقلاب بعضي از مسئولان و رسانههای ايران موضعگیریهای بعضاً شديدي عليه رژيم عراق داشتند، اما اگر قرار بود لفاظي يك دولت عليه دولتي ديگر منجر به جنگي گسترده بين آنها شود شمار جنگهای بشر صدها برابر بیشتر میشد. بين تركيه و يونان دهها سال شديدترين لفاظي ها در جريان بوده و هست ولي هیچگاه منجر به جنگ بين آنها نشده، کره شمالی و آمریکا ۶۷ سال است روزی چند بار لفظاً همدیگر را نابود میکنند! ايران و اسرائيل ٤١ سال است شديدترين تهديدها را نثار هم میکنند اما در اين مدت طولاني حتي يك تير مشقي هم مستقيم بهسوی هم شليك نکردهاند. اگر بپذيريم موضعگیری ايران عليه عراق منجر به جنگ شد، دليل اشغال كويت كه يكي از بزرگترین متحدان عراق بود و هرگز کوچکترین موضع خصمانهای بهجز خدمت عليه آن نداشت چه بود؟!
تحليل صدام اين بود كه با اشغال بخشهایی از خاك ايران رژيم نوپا كه از هر جهت در موضع ضعف قرار دارد بلافاصله مجبور به مذاكره و دادن امتيازات گسترده خواهد شد و شكست خفتبار قدرتمندترين كشور منطقه به دست سردار قادسیه!(شکست ایران از اعراب مسلمان در جنگ قادسیه) بیتردید او را در جايگاه رهبري جهان عرب قرار میداد؛ اما دو عامل كليدي که موجب ناکامی صدام شد در تحليل نسبتاً واقعبینانه او ناديده گرفته شد اول دفاع گسترده و جانانه مردم و نيروهاي نظامي ايران از كشور خود و دوم سازشناپذیری رژيم نوپاي جمهوري اسلامي با متجاوز در آن شرايط سخت بود .
اينكه ادامه جنگ بعد از آزادی خرمشهر به صلاح نبود و یا اینکه کسانی به هر دلیل مخالف جمهوری اسلامی هستند نباید موجب شود جای متجاوز با مدافع عوض شود. فراموش نکنیم در جنگي كاملاً نابرابر برای حفظ تمامیت ارضی ایران عزیز، جان دهها هزار نفر از بهترین جوانان کشور فدا شد، حداقل با عدالت ورزي در قضاوت و تحلیل، خون پاک آنها را پایمال نکنیم.
به قلم: غلامرضا مصدق
به قلم: غلامرضا مصدق
فیلم: حضور نگارنده در جبهه و آموزش عملیات دریایی رزمندهها
دیدگاهها
فکری و حال جنگ گرونی به کین.