جنگ واژه نامبارکی است هر چند برای دفاع باشد. حال اگر به یک رویه فکری، عقیدتی، ایمانی و سیاسی-اجتماعی تبدیل شود مخرب و ویرانگرتر شده و چنانچه جنگ مقدس شد یعنی وجهه مذهبی آن بر شق ملی آن رجحان یابد چهبسا موجب از بین رفتن هویت ملی یک قوم گردد و مذهب هم بشدت آسیب ببیند.
امروزه با هیچ ادبیاتی جهانیان و بشر امروز جنگ را برنمیتابند حتی اگر دائم درگیر جنگ سایبری باشند. جنگ سایبری ممکن است منافعی در پی داشته باشد اما قشونکشی از دایره جنگهای امروز حذف گردیده و جنگهای اقتصادی- فرهنگی- سایبری و سیاسی دامنه وسیعتری گرفته و چهبسا تأمینکننده منافع یک دولت-ملت باشد.
جنگهای نیابتی اهداف سیاسی- اقتصادی دارند که ریشه آنها را بایستی در جغرافیا و سیاست جستجو کرد اما آنچه پشت پرده راهبری و برانگیزاننده جنگها است اهداف اقتصادی-سیاسی است که آنها در ظرف و بستر مذهبی، قومی، مرزی، نژادی و... توجیه و راهاندازی مینمایند.
راهبران پشت پرده جنگها دوستدار و هواخواه هیچکسی نیستند آنها برای دستیابی به اهداف خود از هیچ اقدامی فروگذار نخواهند کرد.
جنگها و اختلافات در مناطقی طراحی و دنبال میشوند که منافع اقتصادی-سیاسی رهبران پشت پرده جنگها تأمین شود به این معنی که آنها جنگ را در دستور کار خود قرار میدهند که در لوای جنگ و با توجیههای سادهلوحانه و عوامانه بهرهبرداریهای سیاسی- اقتصادی و چهبسا فرهنگی و نژادی کرده و برای به کرسی نشاندن اهداف و نیات خویش سربازان را به بردههای چماقدار سیاسی و رباتهای جنگجو بدل مینمایند.
جنگهایی که منافع اقتصادی پشت پرده استکبار را نمایندگی مینمایند دو مؤلفه آنها خیلی برجسته است:
الف- ملتها خیلی زود به نیات پلید استکبار و راهبران جنگ پی برده و در میانه راه پشت راهبران جنگ را خالی میکنند.
ب - ارتشها بنا بهدستور با قدرت و امکانات سختافزاری و لجستیکی در بطن جنگ حضور فیزیکی و تخصصی مییابند ولیکن طولانی شدن جنگ باعث از بین رفتن تجهیزات، سازوبرگ نظامی، منابع، روحیه و... آنان گردیده و توان نظامیشان بشدت کاهشیافته و راهی جز صلح و مغلوبه شدن جنگ باقی نمیماند. بقول سان تزو تاکنون هیچ ملتی از جنگ طولانی بهرهای نبردهاند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت جنگ طولانی بسیار مخرب و ویرانگر بوده بهطوری که شالوده و اساس هر جامعهای را از هم فرو میپاشد.
جنگهایی که اهداف و نیات سیاسی را پیگیری میکنند نه ارتشها بهطور کامل پایکار هستند و نه مردم از آنها حمایت ۱۰۰ درصدی میکنند بلکه اینگونه جنگها بیشتر سیاسی-فرهنگی بوده که بین دولتهای حاکمه در جریان میباشد. در جوامع سیاستزده ملتها چشمبسته جان و مال خود را فدای قدرت حاکمه مینمایند بهطوریکه فقر، درماندگی و ویرانی از آثار جنگ سراسر زندگی آنان را بهطور کامل در مینوردد و چیزی برای باختن نداشته و سپس در ادامه احساس ناخوشایندی روح و روان آنان را به اسارت درآورده و برای رهایی ممکن است تن به هر ذلتی بدهند.
اینگونه نزاعها و جنگهای بهظاهر مقدس در درازمدت نهتنها موجب تفرقه و دودستگی بین ملت و یارگیری توسط دولت حاکم میگردد بلکه موجب از بین رفتن سرمایهها و زیرساختهای کشورهای درگیر منازعه و جنگ شده بهطوریکه آن نسل و چند نسل بعد از جنگ بشدت درگیر مسائل روحی-روانی ناشی از جنگ بوده و از نظر اقتصادی و معیشت با دشواریها و مصائب گوناگونی دستبهگریبان بوده و از آن گریزی نداشته باشند.
فرماندهان و راهبران جنگ که جنگ را بهخوبی میفهمند در جایی با دشمن میجنگند که در آنجا حضور ندارد همچنین یک فرمانده جنگ هرگز آغازکننده جنگ نبوده مگر اینکه یقین داشته باشند سازوکار خاتمه جنگ پس از دستیابی به اهداف اعلامی در اختیار آنان میباشد وانگهی مبادرت به شروع جنگی بکنند اما در کمال تعجب تاریخ جنگها را که ورق میزنیم در مییابیم برخی کشورهای در حال توسعه و حتی جهانسومی جنگهای را به راه انداختهاند که نه توانایی شکست حریف را داشتهاند و نه توانایی و قدرت خاتمه بخشیدن جنگ داشتهاند بنابراین خواسته و ناخواسته درگیر جنگی ویرانگر و بیسرانجام شده که حاصلی جز ویرانی و کشته شدن صدها هزار نفر از نیروهای نظامی و غیرنظامی به همراه نداشته است.
سرهنگ بازنشسته/ مجید زیودار
دیدگاهها