از وسط زیرگذر شقایق به سمت شریعتی ترافیک بهشدت سنگینی هر غروب در جریان است و بالعکس از روبروی سنگنوشته به سمت شقایق، اگر کسی برای اولین بار این صحنه تکراری چندساله را ببیند فکر میکند که تصادفی سنگین روی داده که این ترافیک ایجادشده اما این ترافیک تنها نتیجه شاید خودخواهی ناشی از بیکاری، کمتر از ده نفر میوهفروش قبل پل هوایی خیابان شریعتی است که راه را چنان بند آوردهاند که اینچنین ترافیکی به وجود آمده است.
سالها پیش همین میوهفروشان باعث ترافیک سهراه گلدشت شدند و باعث ایجاد زیرگذر و الآن در خیابان شریعتی هستند و همچنین ابتدای خیرآباد و در کمال تعجب سبزهمیدان را بهطور کامل قرق کردهاند و ابتدای فاز یک به سمت دره گرم و الخ...
کاسبان این محلات بهواسطه وجود این ماشینها و موتورهای سهچرخ سالهاست که مشتریها را از دست دادهاند و برخی ورشکسته شدهاند و در جواب سوالم میگویند هیچکس کاری نمیتواند بکند تا پاسگاه و دادگاه و قاضی هم رفتهایم .
اکنون به نظر میرسد هیچ کاری از هیچکس برنمیآید و کاسبی و زندگی این مردم محترم و مالیات ده و وقت تلفشده هر روزه مردم مانده در ترافیک و بنزین هدررفته از جیبشان و اعصاب به هم ریخته و چه و چه فدای خودخواهیاقدام ناپسند شش یا هشت میوه فروش دورهگرد که بهراحتی میتوانند اندکی بالاتر مثلاً در کنار سنگنوشته بمانند که نمیمانند که مشتریهای کوی فلسطین را احیاناً از دست ندهند و ازایندست ابتدای خیرآباد و فاز یک و سبزهمیدان که زور کسی بهشان نمیرسد و اضافه کنید رانندگان تاکسیهای بی مجوز چهارراه بانک و روبروی سینما استقلال را و ناصر خسرو را که در چند قدمی پلیسهایی که به خاطر کمربند نبسته مردم را جریمه میکنند دوبله پارک کردهاند و ترافیک را چند برابر کردهاند و همچنان که در چند قدمی چهار پلیس سر چهارراه با صدای بلند مسافران را به خود میخوانند خوشوبشی هم با پلیسی میکنند که در کمین مردم است!
این قانون کمقدرت است که در شهر جاری است و همچنان در همهچیز رسوخ کرده و در شلوغترین جای شهر مغازهدار تابلوی پارک ممنوع در خیابان و جلوی ویترینش میگذارد که علاوه بر مالکیت مغازه خیابان را هم مال خود میداند و وای به حال معترض که باید صابون زد و خورد و پاسگاه و دادگاه را به جان بخرد تا حقوق اولیه شهروندی خود را مطالبه کند .
با قطع درختان جوان بلوط در جنگلهای اطراف که بهراحتی ظرف کمتر از یک روز میتوان تمام این قطع کنندگان را بهپای میز محاکمه کشاند که به چه جراتی درخت پنجاهساله را به زغال تبدیل میکنی و به بهایی کمتر از یک گونی پنجاههزار تومان میفروشی که اگر مسوولان امر نمیداند عرض کنم که در تمام شهرستانی مثل ...دو نفر زغال میفروشند و اینها یا خود میگیرند یا از کسی میخرند که تلفنی هم میتوان سفارش داد و نیازی به کمین در دل کوهها و صرف هزینه و وقت نیست.
سادهتر عرض کنم یک نفر نه بیشتر را به فلان شهرستان اطراف شهر بفرستید تا از اولین مغازه کنار جاده درخواست چند گونی زغال بکند شماره را بگیرد قراری بگذارد و دیگر درختی قطع نمیشود به همین سادگی و البته این یعنی قانون قدرت داشته باشد ماهها پیش به قلم این حقیر گفته آمد که بهراحتی میتوان دستفروشهای بلندگو دار را حداقل بی بلندگو کرد چرا باید آرامش یک محله با صدای ناهنجار یک نفر به هم بریزد و نوزاد و کهنسال بیمار و همه را آزار رساند که خودخواهی را در صدر همه امور قرار دادهاند و دیگران همه هیچ.
شهرداری محترم میتواند با ایجاد بازارچههایی که تجربه خوب آن در این چندساله چندشنبه بازارها بهخوبی انجامشده تشکیل دهد بازارچه میوه در چند جای شهر بازارچه خرید نان خشک و اقلام اضافی در خانهها میتوان این دستفروشان دورهگرد را به سامان کرد تا از روزی نیفتند و از طرفی آرامش و قانون یک شهر را فدای عدهای محدود نکرد حال که کار از دست شهردار و پلیس خارجشده و کاری نمیتوانند بکنند امیدوارم دادستان محترم با رویکرد جدید و خوب قوه قضاییه وارد عمل شود و تا دیر نشده قدرت را به قانون برگرداند که سخت محتاج قانون سخت و غیرقابل خم شدن هستیم.
جواد سلیمانی
دیدگاهها
آفرین
دریک کلام می توان گفت شهر به حال خودش رها شده.. ودر این بی قانونی همه ضرر می کنند.
شهردار و اعضای شورای شهر احتمالا با ترن هوایی سر کار میرن که این همه خرابی آسفالت رو نمی بینند و در عوض هر روز یه سرعت گیر آنچنانی زده میشه ترا به خدا به داد ابر روستای خرم آباد برسید