ایجاد تعامل با نسل جدید و استفاده از نقطه نظرات جوانان همواره در دنیا موردتوجه بوده و بسیاری از ممالک پیشرفته دنیا در استفاده از پتانسیل و ظرفیت جوانان برنامهریزیهای گستردهای انجام دادهاند. هر چند همگامسازی نقطه نظرات نسل جوان با عقاید دیگر نسلها کمی زمانبر و چالشی است ولی درمجموع چشمگیری ثمرات چشمگیری دارد و اگر دولتمردان نیز در این مسیر اقداماتی انجام دهند، قطعاً دربرداشتن موانع توفیقاتی حاصل خواهد شد. حقیقت امر اگر ریا نباشد بنده هم گاهی اوقات در نوشتن مطالب و سوژه یابی از فرزندم کمک میگیرم. دیشب هم بر اساس این شیوه مرضیه چنددقیقهای با هم همکلام شدیم و جویای نظرات و راهکارهای کاربردی و غنیشدهاش در حل بحرانهای اخیر، ماجرای برجام، جوجهکشی، کرونا، حقوق کارگران و دیگر بحرانهای روز دنیا شدم و بحث و تبادلنظر کردیم. راهکارها و ایدههای متفاوتی را با یکدیگر آچارکشی و آنالیز کردیم ولی شاخصترین راهکار ایشان تلاش برای ساخت ساعت زمان و بازگشت به گذشته بود تا مردم در تصمیمگیریها، رعایت بهداشت، فاصلهگذاری اجتماعی، استفاده بهینه از فضای مجازی، در خانه بمانیم، مسافرت به شمال و ... تجدیدنظر کنند! ناگفته نماند که پسر بنده کلاس چهارم ابتدایی است!
این فلش بک به گذشته مرا یاد کتاب «هشت و چهلوچهار» نوشته کاوه فولادی نسب انداخت در بخشی از این کتاب چنین آمده است: «گاهی اوقات در زندگی لازم است آدم پایش را از روی گاز بردارد؛ راهنما بزند؛ آرامآرام بگیرد توی شانه خاکی جاده... ترمزدستی را بکشد و پیاده شود و هر چند کوتاه نگاهی به پشت سر بی اندازد، به مسیر رفته و ردی که از خودش باقی گذاشته!
هر چند اینکار در عصر حاضر چندان میسر نیست. چرا که مردم باید سریعتر به محل کارش برسند یا اگر در مسافرت هستند، بیخیال کرونا، خط ممتد، سرعت مطمئنه، رعایت حق تقدم، رعایت فاصله طولی، توجه به جلو، بستن کمربند و این دست سوسولبازیها شود و به فقط به شمال، کنار ساحل، لب آب و دود حلقوی قلیان فکر کنند و اصلاً هم نگران شیوع مجدد بیماری، انبوه زبالههای رهاشده در حاشیه ساحل و جنگلهای بارانخورده شمال نباشند!
اما از آنجا که دولتمردان و مسئولان ما که اکثراً مویی سفید کردهاند و فعلاً بیخیال قانون بازنشستگی هستند و با نگاه تیزبینی به مسائل اطراف می نگردند، ممکن است توصیه جناب فولادی نسب در خصوص نگاه انداختن به پشت سر را به گوش بگیرند و تا مسیر چهارساله دوم تمام نشده، راهنما بزنند، آرام وارد شانه خاکی شوند و ترمزدستی را بکشند و به مسیر طی شده نیمنگاهی بی اندازند!
اگر هم برایشان امکان دارد بخشی از شعارها و وعدههایشان را عملیاتی کنند! اگر هم نمیتوانند لااقل همین مقدار را حفظ کنند و نگذارند قیمت پراید 100 میلیون تومان شود! باور کنید اگر میگفتند استاد اسدی روزی رکورد گلهای ملی دائی را میشکند باورپذیرتر بود تا پراید 70 میلیونی!
وحید حاج سعیدی
وحید حاج سعیدی