یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

سمیه شفیعان
 
✔️به سمت آتش می‌رفتیم اما سطل‌های آب ما کوچکتر از داغ آتش بود، بر‌می‌گشتیم...
و هر بار زبانه‌های آتش، چون سیلی بر صورتمان میزد و سراسیمه‌تر بر می‌گشتیم.
 
✔️ آتش از تنه درختان بالا می‌آمد و برگهای سبز درختان بلوط میان شعله‌های زرد و سرخ آتش خاکستر می‌شد. و جنگل‌مغرور، بی قطره اشکی در چشم و ناله‌ای بر لب، تنها و تنها می‌سوخت و بودند در بین ما؛ کبریت‌هایی که با بذله‌هایشان شاخ و برگ درختان را به آتش می‌کشیدند.
 
و ما مایوس و سرخورده برای شاخه‌هایی که در کودکی‌مان بر آن تاب‌بازی می‌کردیم و سایه‌ساری که در آن می‌نشستیم ، می‌گریستیم وقتی که قدم به قدم آتش می‌گرفت و ما خاطراتمان را، قدم به قدم به آتش می‌کشیدیم و خاکسترشان را به نظاره می‌نشستیم!
 نه پای رفتن‌مان مانده بود و نه تاب سوختن‌مان!!!
 
✔️قلبم،دستم و چشمانم به درد می‌آیند وقتی‌که قرار است بگویم
کاش ابری بود و سرانگشتان بارانی برای نوازش زلفهای سوخته این بلوطستان!
 
🔺و اما در این روزهای بهاری؛ در بلوطستانِ صبورِ ایران، آتشی برافروخته بیماری
و در این ناوردگاه مملو از پر سوخته سیمرغان؛
تنها کادر درمان مانده‌اند با اشک‌هایی سوخته در چشم!
 
یاریگرشان باشیم

بوی بلوط سوخته می‌آید!


نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا