رولف دوبلی در کتاب (هنر شفاف اندیشیدن) میگوید: (کسانی که بیپروا و شجاع بودند، پیش از آنکه بتوانند ژن خود را، به نسل بعدی منتقل کنند، جان خود را از دست میدادند. بقیهی افراد، یعنی ترسوها و ملاحظهکارها، زنده ماندند. ما، نوادگان آنها هستیم.)
اما من بر این باورم این حرف، فقط ارزش تأثیرگذاری حسی دارد و عقلانیتی را در خود نمیپروراند و یکی از مصادیق آن را امروز در حیاط بیمارستان عشایر دیدهام و لمس کردهام.
در الشتر روستای کردآباد دو روز پیش بر اثر سانحهای جوانی به نام هوشنگ مرادی مرگ مغزی شد، تجرد و وجه عاطفیاش و البته ویژگیهای اخلاقی که در او اجماع شده بود آسمان سلسله را برای خانواده و هر آنکس که آنها را میشناخت چادری سیاه پوشانید. تجسم خبری چنین کوتاه و البته ویرانگر، برای ما مردها وقتی ملموس میشود که خود را بجای پدرش بگذاریم و درد سانحه فرزندمان چون مرگ در استخوانهایمان بلولد و دم بر نیاوریم و بشویم التیام گریه دیگران؛
امروز در حیاط بیمارستان عشایر تجسم اسطورهای را دیدم که حاضر نبود با رفتن فرزندش کنار بیاید و تسلیم فرشته مرگ نشد، بغض نکرد و لرزش شانهاش را کسی ندید. سینه ستبر کرده بود و میگفت مرگ تنها سر پسرم را برده است من همهی او را دفن نمیکنم و آرام و بیهیاهو رفت برگه اهدا عضو را امضاء کرد تا هوشنگ، جان دمیدهای شود بر تن چندین انسان دیگر؛ و زندگی تکثیر شد به قیمت حماسهای که از موسیخان مرادی سر زد. مردی که در شهنامهها نامش نیامده اما در حیات کوچک بیمارستان شهدای عشایر خرمآباد مرگ را به زانو درآورد؛ و ما خیل عظیم اقوام متحیر، جز کرنش هیچ کار دیگری از دستمان بر نمیآمد.
به قلم: دکتر شیرزاد بسطامی
دیدگاهها
دریچهای تازه به ایثار و بخشش
مرگ فرزند ثقیل است، نوع رفتنش ثقیلتر
فقط باید کوه باشی تا بتوانی شب را که آغاز دزدیده شدن تمام مناظر روبروست تاب بیاوری
باید دریا باشی تا توان تقسیمت چنان مسلط باشد که هرچه را داشتهای، به نقطه نخست بازگردانی
گویی خودت تصاحب خودت هم نیستی و نبودهای
ما مدیونیم و بدهکار به کسانی که حتی در آوارهایشان سمفونی تازه می کوکند و مسیری تازه را کشف میکنند و مینشانند،
ما مدیونیم به ابر انسانهای فرامندی که انبوه اندوهشان در اشکی بیکلام و سیگاری لاغر تحلیل میرود
ما بدهکاریم به خدایگانی که زمینیاند
پیامبرانی که رسالتشان پژواک همین دیگرگونگی است
این عادت عشق است باتفسیرخسته
آن پدرومادری که اهدا کرده انداعضای گلشان را
صدهافرشته کرده براین کارسجده
جانی که ازخودمیدهدبرغیرجانش
این عبدازخودبرخدایش دیده بسته
ازعرش می آیدصدا احسنت احسنت
این اشرف مخلوق باعشق عهدبسته
جزئی زخود را داده تا جانی نمیرد
صد بارک اله بین ملائک دس...
عموی عزیز وباغیرتم و همچنین زن عموی باغیرت ودلسوزم واقعاً مرگ نابهنگام هوشنگ جان
همه مانه شوکه کرد وداغش ابدیست
اما کار پسندیده ای که شما انجام دادید افتخاری شد برای همه مان و همچنین این دیار کهن ومن بعنوان برادر زاده عموی عزیزم موسی خان به خودمیبالم که پسر عمویم هوشنگ عزیزبااهداشدن عضوش درراه ورضای
باعث بخشیدن جان به چندنفرشد
والان پسرعمویم هوشنگ هم کلام وهم صحبت اولیاالله
هست
روحت درآرامش ابدی پسرعموی باغیرتم
عموموسی خان عزیزانشاءالله همیشه سایه پرنورت برسرمان مستدام باشد فدای وجودت عموجان