یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

علیرضا شجاع‌پور شاعر و فعال محیط زیست در سن 82 سالگی درگذشت.
به گزارش یافته، استاد علیرضا شجاع‌پور، یکی از اساتید پیشکسوت موسسه آموزش شهر با بیش از ۴۰ سال فعالیت هنری است که شاگردان بسیاری، تحت نظر او آموزش دیده اند.
 وی در سال ۱۳۲۱ در روستای علی آباد ازنا متولد شد و از عوان کودکی و نوجوانی علاقه فراوانی به ادبیات مخصوصا اشعار حافظ و فردوسی داشت و تحت نظر اساتید فرهیخته ای همچون استاد محمدجعفر محجوب تعلیم دید.
علیرضا شجاع‌پور و سال‌ها به عنوان دیپلمات وزارت امور خارجه و فعال محیط زیست به این مرز و بوم خدمت کرد.
او سال‌ها خارج از ایران به تدریس شاهنامه فردوسی و غزلیات حافظ مشغول شد و توانست شاگردان بسیاری در عرصه فرهنگ و ادبیات پرورش و به جامعه ادبی معرفی کند. در ایران نیز  تدریس خود را در فرهنگ‌سرای ارسباران آغاز کرد  که با استقبال ویژه مخاطبان همراه بود.
ازآثار شجاع‌پور می‌توان به مجموعه شعر نیمه تمام (زمستان ۷۷)، وطن یعنی همین‌جا یعنی ایران ( سال ۸۱)، تصحیح شاهنامه و  زال و رودابه (سال ۸۹) اشاره کرد.از شعرمعروف ” وطن”که با صدای علیرضا عصار در سال ۹۰  اجرا شده‌است می توان به عنوان یک اثر ماندگار نام برد.
 
 
یکی از تأثیرگذار ترین شعرها درباره وطن که علیرضا شجاع پور با همفکری شاگردانش سروده است:

وطن یعنی همه آب و همه خاک
وطن یعنی همه عشق و همه پاک
 
به گاه شیرخواری گاهواره
به روز و درد پیری، عین چاره
 
وطن یعنی پدر، مادر، نیاکان
به خون و خاک بستن عهد و پیمان
 
وطن یعنی هویت، اصل، ریشه
سرآغاز و سرانجام همیشه
 
وطن یعنی محبت، مهربانی
نثار هر که دانی و ندانی
 
وطن یعنی نگاه هموطن دوست
هر آنجایی که دانی هموطن اوست
 
وطن یعنی قرار بیقراری
پرستاری، کمک، بیمارداری
 
وطن یعنی هوای کوچه ی یار
در آن کو دل شکستن های بسیار
 
نگاهی زیرچشمی، عاشقانه
به کوچه آمدن با هر بهانه
 
وطن یعنی غم همسایه خوردن
وطن یعنی دل همسایه بردن
 
وطن یعنی زلال چشمه ی پاک
وطن یعنی درخت ریشه در خاک
 
ستیغ و صخره و دریا و هامون
ارس، زاینده رود، اروند، کارون
 
دنا، الوند، کرکس، تاق بستان
هزار و قافلانکوه و پلنگان
 
وطن یعنی بلندای دماوند
شکیبا، دل در آتش، پای در بند
 
وطن یعنی شکوه اشترانکوه
به دریای گهر استاده نستوه
 
وطن یعنی سهند صخره پیکر
ستیغ سینه در سنگ تمندر
 
وطن یعنی وطن استان به استان
خراسان، سیستان، سمنان، لرستان
 
کویر لوت، کرمان، یزد، ساری
سپاهان، هگمتانه، بختیاری
 
طبس، بوشهر، کردستان، گلستان
دو آذربایجان، ایلام، گیلان
 
اراک و فارس، خوزستان و تهران
بلوچستان و هرمزگان و زنجان
 
وطن یعنی سرای ترک با پارس
وطن یعنی خلیج تا ابد فارس
 
بهشتی چشم را گسترده در پیش
ابوموسی و مینو، هرمز و کیش
 
وطن یعنی همه سازندگی ها
رهایی از تمام بندگی ها
 
بریدن دست غیر از گردن نفت
صلای صبح ملی کردن نفت
 
وطن یعنی ز هر ایل و تباری
وطن را پاسبانی، پاسداری
 
وطن یعنی دلیر و گرد با هم
وطن یعنی بلوچ و کرد با هم
 
وطن یعنی سواران و سواری
لر و کرد و یموت و بختیاری
 
همه یک جان و یک دل بودن ما
به دامان وطن آسودن ما
 
وطن یعنی دلی از عشق لبریز
گره باف ظریف فرش تبریز
 
وطن یعنی هنر یعنی سپاهان
حریر دستباف فرش کاشان
 
وطن یعنی کتیبه در دل سنگ
تمدن، دین، هنر، تاریخ، فرهنگ
 
وطن یعنی همه نیک و بهنجار
چه پندار و چه گفتار و چه کردار
 
وطن یعنی شب رحمت، شب قدر
شب جوشن، شب روشن، شب بدر
 
وطن یعنی هم از دور و هم از دیر
سده، نوروز، یلدا، مهرگان، تیر
 
وطن یعنی جلال مانده جاوید
ستون و سر ستون تخت جمشید
 
هزاران نقش و خط مانده در یاد
صبا، کلهر، کمال الملک، بهزاد
 
نکیسا، باربد، افسانه و چنگ
سرود تیشه فرهاد در سنگ
 
سر و سرمایه های سرفرازی
ابوریحان و خوارزمی و رازی
 
به اوج علم و دانش رهنوردی
ابونصر، ابن سینا، سهروردی
 
به بحر عشق و عرفان ناخدایی
عراقی، رودکی، جامی، سنایی
 
وطن یعنی به فرهنگ آشنایی
در لفظ دری را دهخدایی
 
وطن یعنی جهانی در دل جام
وطن یعنی رباعیات خیام
 
وطن یعنی همه شیرین کلامی
عفاف عشق در شعر نظامی
 
وطن یعنی نگاه مولوی سوز
حضور نور در شمس شب و روز
 
وطن یعنی پیام پند سعدی
زبان پیوسته در پیوند سعدی
 
وطن یعنی هوا و حال حافظ
شکوه باور اندر فال حافظ
 
وطن یعنی تبیره، دمدمه، کوس
طلوع آفتاب شعر از طوس
 
وطن یعنی شب شهنامه خواندن
سخن چون رستم از سهراب راندن
 
وطن یعنی رهایی زآتش و خون
خروش کاوه و خشم فریدون
 
وطن یعنی زبان حال سیمرغ
حدیث یال زال و بال سیمرغ
 
وطن یعنی امید نا امیدان
خروش و ویله گرد آفرینان
 
وطن یعنی لگام و زین و مهمیز
سواران قران و رخش و شبدیز
 
وطن یعنی گرامی مرز تا مرز
وطن یعنی حریم گیو و گودرز
 
وطن یعنی دل و دستی در آتش
روان و تن، کمان و تیر آرش
 
وطن یعنی شبح یعنی شبیخون
وطن یعنی جلال الدین و جیحون
 
وطن یعنی به دشمن راه بستن
به اوج آریو برزن نشستن
 
وطن یعنی دو دست از جان کشیدن
به تنگستان و دشتستان رسیدن
 
زمین شستن ز استبداد و از کین
به خون گرم در گرمابه ی فین
 
وطن یعنی اذان عشق گفتن
وطن یعنی غبار از عشق رفتن
 
نماز خون به خونین شهر خواندن
مهاجم را ز خرمشهر راندن
 
سپاه جان به خوزستان کشیدن
شهادت را به جان ارزان خریدن
 
وطن یعنی هدف یعنی شهامت
وطن یعنی شرف یعنی شهادت
 
وطن یعنی شهید، آزاده، جانباز
شلمچه، پاوه، سوسنگرد، اهواز
 
وطن یعنی شکوه سرفرازی
وطن یعنی ز عالم بی نیازی
 
وطن یعنی گذشته، حال، فردا
تمام سهم یک ملت ز دنیا
 
وطن یعنی چه آباد و چه ویران
وطن یعنی همین جا، یعنی ایران



خبر: راضیه آقایی چگنی

دیدگاه‌ها  

#1 علی محمدنصیری 1402-07-26 12:14
روحش در جنات و در وادی السلام شاد
نقل قول کردن
#2 لرستانی 1402-07-26 15:07
روحش شاد
نقل قول کردن
#3 امیر رضاپناه 1402-07-27 11:44
روحش شاد و یاد و نامش گرامی...
نقل قول کردن
#4 احمد اسماعیلی راد 1402-07-27 23:38
روانش شاد و یادش جاودان
چه شعر زیبا و دلچسبی که حاکی از عشق مرحوم به وطن بوده و با کلامی زیبا و شعری ارزشمند بیان کرده اند
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا