سهیلا والیزاده مرادی: یکی از شگردهای موفق کاندیداها و به طور اعم رهبران جنبشهای کوچک و بزرگ جهان ایراد خطابههای پرشور و حال و اغواگری است که مخاطبان را در خلسهی پیروزی و دستیابی به آن فرو میبرد. از آنجایی که این بیانات مخاطب فردی ندارند هر کدام از افراد جامعهی هدف خود را در چشمانداز روشن آن خوشبختیِ پیش رو سهیم میدانند و یارای مقاومت ندارند.
در واقع به طور غیرمستقیم مخاطبان را ملزم به قبول چیزی میکنند که نیازی به آن نیست یا اصولاً از دسترس آنها خارج است اما سخنان آنها مانع ادراک شرایط موجود و قدرت تصمیمگیری صحیح میشود بنابراین رفتار جامعه هدف همان چیزی است که خطیبان و کاندیداها با القا حس آزادی در انتخاب به آنها تحمیل کردهاند.
در شعارهای پرشور و بدون پشتوانهشان دقت کنید. چشماندازهایی که رسیدن به آنها مستلزم تغییرات عمدهای در سیاستهای کلان حکومت است و از عهده هیچکدامشان ساخته نیست.
در نظر بگیرید که در دورههای پیشین شهر ما هیچ نمایندهای در مجلس یا شورای شهر نداشت، بهراستی چه اتفاقی میافتاد؟
لابد کارخانههای عظیم، حضور سرمایه گذران داخلی و خارجی، تولیدهای کوچک و بزرگ را که حالا نان بر سر سفره مردم محروم این دیار آوردهاند نداشتیم و نیروی کار و فکر ما ناچار به عسلویه، بندرعباس، اصفهان، تهران و ...کوچ میکرد. میبینید بودن و نبودن اغلب آنها جز در جابجایی نیروها و مدیران سازمانهای داخلی و چند سخنرانی و ارائه طرح بدون تصویب که از آن بهعنوان رزومه یاد میکنند و البته چند حرکت دم دستی اعتراضآمیز چیزی نبوده و تأثیری هم بر چهره شهر نداشتهاند.
اساساً ما لرها بهرغم ظاهر خشن و زبان تندوتیزمان مردمی بهشدت سازشکاریم تا حد ممکن از بحث و گفتگو و انتقاد گریزانیم و به طرز عجیبی با همه مصیبتهایی که بر سرمان میآید کنار میآییم.
واضحترین نمونه آن انتخاب نمایندگانی است که با شوقوذوق و به امید معجزه به بهارستان میفرستیم و خیلی زود ناامید میشویم و این بت خودساخته را تخریب میکنیم؛ اما این روند، بازدارنده ما از خیالبافی و بزرگ کردن کاندیداهای بعدی نیست. آدمهایی معمولی، کمسواد، کم تخصص و میانمایه را با کلمات اغراقآمیز به اوج میبریم که بنده خدا هم باور میکند ناجی بزرگ خلق است و باید با آسیابهای بادی بجنگد.
به تجربیات گذشته، نومیدیهای پیدرپی از اغلب نمایندگان فکر کنیم.
حقیقت این است که دگرگونی و تغییر در شرایط موجود نیازمند جهشی فکری و عملی در سیاستهای کلان حکومت است. از سوی دیگر ما نیز در جهان تکنولوژی و سرعت، پسماندههای ذهن قبیله گرای یک قرن پیش خودمان را دور بریزیم و در اسلوبی تازه مطالبه گر حقوق تغییر یافته خود باشیم. حقوقی که در القاء دروغهای خیرخواهان بزرگ و ناجیان پوشالی تعبیری واژگونه یافتهاند در حالی که مسئله چیز دیگری است.
. پینوشت:
دن کیشوت یا دن کیخونه دلامانچا رمانی از نویسنده اسپانیایی سروانتس ترجمه زندهیاد محمد قاضی. ماجرا از این قرار است که مردی حدود ۶۰ ساله به شوالیه گری علاقهمند میشود و به دنبال مأموریتی شرافتمندانه و آرمانی میخواهد تمام اشتباهات عالم را درست کند اما چون دچار توهم شده آسیابهای بادی را هیولا میبیند و در نهایت دوستان خودش را مجروح میکند. نکته جالب اینکه رفقایش میدانند دن کیشوت بیچاره دچار توهم شده اما او را همراهی میکنند ...
دیدگاهها
آسیاب را به آسیایی می گویند که با آب کار می کند. آسیا+آب.
اما آسیایی که با باد کار می کند را «آسیای بادی» یا «آس باد» می گویند