درود خدا بر آن کسی که عیبهایم را به من هدیه داد. پیامبر اعظم (ص)
مسئله آسیبشناسی کتب تاریخی لرستان را از جهات و دیدگاههای مختلف میتوان بررسی کرد و این بررسیها یا فقط تاریخنگارانهاند یا میتوان این موضوع را به صورتهای متعددی چون تحلیلی، سیاسی، اجتماعی، هنری و یا حتی اقتصادی مورد کنکاش قرار داد.
شکلگیری و رشد سقوط تمدنهای بشری، ویژگیها و خصیصه های جوامع و ملتها همگی از طریق مطالعه و تحقیق در کتب تاریخی امکانپذیر میباشد، زیرا که تاریخ صحنه پندگیری و عبرت آموزی از رویدادهای گذشته است و آگاهی از قدمت و ریشه سرزمینهایی که در آن زندگی میکنیم و بهترین راه این آگاهی تا حدودی آثار مکتوب و بر جا مانده از مورخین سرزمینهای مختلف است و قطعاً تاریخ لرستان هم چیزی جدای از تاریخ چندین هزار سالهی ساکنین ایران زمین نیست، یعنی همان طوری که کشور ایران در طول سالیان حیات اجتماعی خود دچار نوسانات و سرگذشتهایی بوده است، لرستان نیز همین سرنوشتها را داشته که برخی از مورخان بومی و احیاناً غیربومی با دستمایه قرار دادن همین جریانات تاریخ لرستان را (البته گوشههایی از آن) به تصویر کشیده اند.
اما در خصوص آسیبشناسی کتب تاریخی لرستان بایستی ابتدا به سابقه و تعداد آثار چاپ شده در این حوزه برگردیم. متأسفانه بایستی عرض شود آن طوری که شایسته است در حوزه تاریخ لرستان واکاویهای لازم توسط نویسندگان به خصوص مورخین بومی صورت نگرفته است و اگر هم نویسندهای دست به قلم شده بنا بر پارهای مسائل از جمله عدم حمایت فرهنگی لازم، مشکلات اقتصادی و نبود اسپانسر و ... عطای این کار مهم فرهنگی را به لقایش بخشیده است. کتابهای خوبی که در این باره نوشته شدهاند را اگر در کنار هم بگذاریم شاید به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد و چه آسیبی مهمتر و بدتر از این؟!
حال سؤال اینجاست که آیا همین تعداد کتاب قلیلی هم که به چاپ رسیده توانسته آن طور که لازم است تاریخ مردم بزرگ لرستان را که نقش بسیار مهمی در طی دوران مختلف حیات خود در تحولات کلان کشور ایفا کرده اند بیان کند که این سؤال خود جای بسی تأمل دارد! اگر ما بخواهیم در بحث آسیبشناسی در خصوص یک به یک کتابهای چاپ شده صحبت بکنیم سخن به درازا می کشد و از حوصله خارج، پس نگاه ما به این موضوع نگاهی است صرفاً کلی و تحلیلی و به کتاب و شخص یا نویسندهی خاصی مرتبط نمیباشد.
همان طور که بیان شد بحث پرداختن به تاریخ لرستان مقولهای بسیار بزرگ است که اگر نویسندهای بخواهد در مقام مورخ پا در این وادی بگذارد بایستی ضمن پرداختن به تمام جوانب این گذشته و رعایت امانت در بیان مسائل، از برخی یکسونگریها و جانبداریها اجتناب کند، چیزی که متأسفانه امروز در کتب تاریخ لرستان رعایت نمی شود. در حال حاضر می بینیم که در دو دهه اخیر کتابهای تاریخ لرستان مربوط به سرگذشت ایلات و قبایل خاصی میباشند که نویسنده به علت سنخیت با قبیلهی مذکور و منطقهی خاص جغرافیایی آن را به چاپ آراسته است و بسیار مشاهده شده است که این دوستان به اصطلاح مورخ با بزرگ جلوه دادن و اغراق بیش از حد معمول برخی اشخاص و چشمپوشی از خدمات تأثیرگذار برخی افراد دیگر، باعث ایجاد اختلاف در طایفهی خود و حتی در جامعهی ایلیاتی لرستان نیز شدهاند و به جای این که در تعاریف خود و حتی سرفصل هایی که با خط درشت مشخص نمودهاند نشانی و آدرس درستی از سبقه مردم لرستان ارائه دهند بیشتر کلمات و اصطلاحات تعصبگونه و احیاناً دهن پر کن به کار برده که گویی خود در آن برههی زمانی حاضر بودهاند.
از این گونه بزرگنماییها تقریباً در تمام کتابهای چاپ شدهی تاریخ لرستان به حد کافی وجود دارد، در حقیقت تاریخنویس به جای این که به بررسی همه گونهی تاریخ بپردازد همان طور که گفته شد به جریان و گروه خاص و یا دوره ی خاصی که در نظر خودش و متناسب با منافع قبیلهای خود بوده میپردازد که صد البته تاریخ استان صرفاً قبیله و طایفه نبوده و نیست بلکه مؤلفههای زیادی چون آداب و رسوم، مناطق باستانی و زیارتی، تغییرات زیست محیطی، جنگها و انقلابهای مردمی، شخصیتهای تأثیرگذار کشوری و لشکری و ... مطرح میباشد.
از دیگر آسیبهای جدی که گریبانگیر تاریخ مکتوب لرستان است فقر قلم یا همان نبود نویسندگان مجرب و حرفهای است، یعنی کسانی که شغلشان تحقیق و بررسی مسائل همهجانبهی تاریخ استان باشد. به جرأت میتوان ادعا کرد که تعداد نویسندگانی که در حوزهی تاریخنویسی در استان مشغول به کار هستند به تعداد 10 نفر هم نمیرسد.
مشکل دیگر نبود ناشرین حرفهای در استان است. تا چند سال پیش فکر میکنم در کل استان ما بیش از 2 ناشر بیشتر نداشتیم و آن هم ناشرین عمومی بودند که هر کس و هر نویسندهای مطالبی را جمعآوری میکرد جهت خروجی انتشارات خود آنها را با هر کیفیتی به چاپ میرساندند. الحمدلله امروزه هم ناشرین استان که تعدادشان بیشتر شده است گاهاً برای حداقل استمرار فعالیت خود بدون بررسی متون تاریخی اقدام به چاپ آثار نویسندگان غیرمجرب نموده که در اصل با این کار خود تیشه بر ریشهی تاریخ باستان لرستان میزنند.
در اکثر آثار چاپ شده طبق تحقیقی که انجام داده ام بیش از 95 درصد آنها توسط همین ناشرین بومی صورت گرفته است که در آنها کمترین ردپایی از مباحث تحلیلی و نظری به چشم میخورد. این گروه برای جبران این مسئله و همچنین فقدان منابع متقن و اسناد کارآمد مطالب و موضوعات خود را در قالب داستانهای شیرین و رمانتیک، نزاعهای قبیلهای، سرگذشت خانها و خانزادهها، عکسها و تصاویر 30 و 40 سال پیش به کار برده و با تکیه بر شنیدهها و شایعات پراکنده در مدت نسبتاً کوتاهی آثاری حجیم و صفحاتی قطور با قیمت گزاف و جلد آن چنانی تحت عنوان درشت تاریخ لرستان یا لرستان در گذر تاریخ و از این جور اسمهای بامسما و پرطمطراق وارد بازار نشر کرده و گاهاً با اقبال هم موجه شدهاند.
آثار این مورخان کتابساز اگر چه ممکن است با نثر ساده و روان خوانندههای زیادی از عوام را مجذوب خود کند ولی کوچکترین کمکی به توسعه و نشر تاریخ چند هزار سالهی لرستان نمیکند. به عبارتی مورخ بایستی در حکم انتقالدهنده میراث گذشتهی یک ملت جهت عبرتانگیزی نسلهای امروزی باشد و بایستی داور و امانتداری راستگو باشد.
مَخلَص کلام این که هنوز که باید کتابی جامع دربارهی تاریخ لرستان به آن صورتی که همهی جوانب و زوایای پیدا و پنهان این استان در آن مشخص باشد به چاپ نرسیده است و این که تلاشی هم که نویسندگان کنونی به هر نحو و هر عنوان در راستای معرفی لرستان میکنند قابل ستایش است.
ارسال کننده: محمدحسن شفیعی / پلدختر
دیدگاهها