در ره فرهنگ و آيين وطن غفلت مورز!
ملك بیفرهنگ و آيين، درختي بیبر است
ملکالشعرای بهار
فرهنگ مجموعهاي از باورها، ارزشها و هنجارهايي است كه در حوزه جغرافيايي مشخص، شكل ميگيرد و شناسنامه و هويت ملي هر سرزميني را رقم ميزند. از سوي ديگر، ادبيات نيز كمابيش تعريفي مشابه فرهنگ دارد.
بدین گونه كه ادبيات، مجموعه آثار مكتوبي است كه بلندترين و بهترين افكار و خيالها را در عاليترين و بهترين صورتها تعبير كرده باشد و البته به اقتضاي احوال و طبايع اقوام و افراد و هم به سبب مقتضيات و مناسبات سياسي و اجتماعي، فنون و انواع مختلفي از آن به وجود آمده باشد. هم فرهنگ و هم ادبيات باوجود گستردگي دامنه خود، يكديگر را تحت تأثیر قرار ميدهند و تقويت ميكنند. بهگونهای كه با دقت و واكاوي در ادوار مختلف تاريخي اين نتيجه حاصل ميشود كه هرگاه آثار ادبي ارزنده و غني بيشتر باشد فرهنگهاي غنيتر و ريشهدارتري هم وجود دارد و هرگاه فرهنگ گسترده و عميقي وجود داشته باشد، بستر پيدايش آثار ادبي نيز فراهم ميگردد و آثار عميق و پرمايهاي خلق ميشود.
در ادبيات ملل مختلف موضوعهاي گوناگوني ذکرشده است. مقولههايي چون: طبيعت، حماسه، زبان، آداب و رسوم، عقايد ديني، هنرها، موضوعات تاريخي، انديشههاي علمي، فلسفي و عرفاني و احساسات بشري ازجمله اين موضوعات است. اين مقولهها در حقيقت همان عناصر اساسي فرهنگ هستند كه در ميان ملتها و اقوام گوناگون بشري به شكلهاي مختلف، فرهنگهاي خاص مردم جهان را شكل ميدهد و ادبيات نيز آيينه تمامنماي احوال و حالات مردم جغرافيايي خاص است.
در ميان اين مقولهها برخي موارد نظير: طبيعت، آداب و رسوم همانند عقايد ديني و انديشههاي فلسفي و عرفاني جايگاه برجستهتري دارند كه هرکدام از اين مقولهها در هر دوره بهتناسب اوضاع سياسي- اجتماعي و اقتصادي جامعه برجستگي و نمود يافتهاند. در ادبيات فارسي نيز اوضاع بر همين منوال بوده است. ذبيحالله صفا بهرهگيري ادبيات فارسي را از مقولات فرهنگي، بيشتر حول عقايد و انديشههاي ديني ميداند و ميگويد:
ادبيات فارسي از ابتدا در بستر فرهنگ اسلامي رشد نمود و در دامان متون ديني پرورده شد و با بهرهگيري وسيع از قرآن و احاديث و سنتهاي اسلامي به اوج و تعالي كمال دستیافت و توانست به بهترين وجه ممكن در خدمت آرمانهاي انساني درآيد و از اين جهت وسيله خوبي شد براي ابلاغ پيام فرهنگ اسلامي در تمام ابعاد مختلف.
استاد عبدالحسین زرینکوب نيز بر اين گفته صفا صحه ميگذارد و ميگويد:
بررسي آثار ادب ايراني از قديم تاكنون نشان ميدهد كه متون و سنتهاي ديني، اساسيترين نقشش را در پيدايش اكثر آثار ادبي داشته است. ازآنچه آثار ادبي قبل از اسلام ايران، باقیمانده است، نشان ميدهد كه همه در ارتباط با مقولههايي ديني چون زرتشت و اوستا و مقدسات مذهبي است و بعد از ظهور اسلام و پذيرش آن توسط ايرانيان نيز متون ديني اسلامي بهعنوان اساسيترين و مهمترين منبع، همواره الهامبخش شاعران، نويسندگان و هنرمندان ايراني بوده است و با آنكه ايرانيان و هنرمندان ايراني بودهاند و از يك فرهنگ گسترده و كهن برخوردار بودند.
از ديگر موضوعاتي كه ادبيات فارسي و آثار برجستهاي چون شاهنامه فردوسي، غزليات حافظ، مثنوي مولانا، بوستان و گلستان سعدي و... نيز تحت تأثير آن قرار گرفتهاند، «فرهنگعامه» و «آداب و رسوم محلي و ملي» است
بهطورکلی ميتوان گفت: ادبيات به عنوان مقولهاي هنري بايد از عناصري چون زيبايي، تخيل، احساس، نوآوري، تفكر و داشتن پيام بهرهمند باشد. از ميان اين ويژگيها، پيام آثار ادبي و هنري، عنصر مهمي است كه از اهميت خاصي برخوردار است. اين اهميت تا بدان حد است كه در حقيقت بايد گفت ديگر ويژگيهاي هنري، يعني: زيبايي و تخيل در خدمت پيام اثر قرار دارد و متقابلاً كيفيت هنري و ادبي آثار هم هنگامي عاليترين نمود خود را مييابند كه آن آثار در خدمت تفكر، تعهد و مسئوليت انسان درآید و به عنوان ابزاري قوي در ترويج فرهنگ، عواطف انساني و انگيزهها و آرمانهاي والا قرار گيرند. همين موضوع پيوند تنگاتنگ ادبيات و فرهنگ را بيش از پيش آشكار ميسازد؛ چرا كه «ميراث هر ملت، آيينهاي است كه پیشینه خوب و بد او بهوضوح در آن پيداست، اما از سوي ديگر، معدود كشورهايي هستند كه ميراثي غني، ثبتشده و متنوع دارند. كشورهايي چون ايران، چين، مصر، يونان، هند، ازجمله اين كشورها هستند. هنر، ادبيات، علم، دين، مذهب، اساطير و مناسك ازجمله ميراثي هستند كه یاد آفرینی و بازآفريني آنها، تشخص ملي و اعتقاد به خود را افزايش ميدهد كه همه اين ميراثها در زبان فارسي موجود است».
ازاینرو، زبان و ادب فارسي بار سنگين فرهنگ كهن ايراني را به دوش گرفته و عامل اصلي شناسنامه و هويت ملي ايران شده است. به گفته ژرژر سمپرون (J. semprun) «توانايي ادبيات بياندازه است و چندين جنبه متفاوت دارد؛ ميتواند چشمها را ببندد و بگشايد. جهان را هم آشكارا سازد و هم در مفاهيم قالبي بپوشاند».
جلال قربانی
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
بدین گونه كه ادبيات، مجموعه آثار مكتوبي است كه بلندترين و بهترين افكار و خيالها را در عاليترين و بهترين صورتها تعبير كرده باشد و البته به اقتضاي احوال و طبايع اقوام و افراد و هم به سبب مقتضيات و مناسبات سياسي و اجتماعي، فنون و انواع مختلفي از آن به وجود آمده باشد. هم فرهنگ و هم ادبيات باوجود گستردگي دامنه خود، يكديگر را تحت تأثیر قرار ميدهند و تقويت ميكنند. بهگونهای كه با دقت و واكاوي در ادوار مختلف تاريخي اين نتيجه حاصل ميشود كه هرگاه آثار ادبي ارزنده و غني بيشتر باشد فرهنگهاي غنيتر و ريشهدارتري هم وجود دارد و هرگاه فرهنگ گسترده و عميقي وجود داشته باشد، بستر پيدايش آثار ادبي نيز فراهم ميگردد و آثار عميق و پرمايهاي خلق ميشود.
در ادبيات ملل مختلف موضوعهاي گوناگوني ذکرشده است. مقولههايي چون: طبيعت، حماسه، زبان، آداب و رسوم، عقايد ديني، هنرها، موضوعات تاريخي، انديشههاي علمي، فلسفي و عرفاني و احساسات بشري ازجمله اين موضوعات است. اين مقولهها در حقيقت همان عناصر اساسي فرهنگ هستند كه در ميان ملتها و اقوام گوناگون بشري به شكلهاي مختلف، فرهنگهاي خاص مردم جهان را شكل ميدهد و ادبيات نيز آيينه تمامنماي احوال و حالات مردم جغرافيايي خاص است.
در ميان اين مقولهها برخي موارد نظير: طبيعت، آداب و رسوم همانند عقايد ديني و انديشههاي فلسفي و عرفاني جايگاه برجستهتري دارند كه هرکدام از اين مقولهها در هر دوره بهتناسب اوضاع سياسي- اجتماعي و اقتصادي جامعه برجستگي و نمود يافتهاند. در ادبيات فارسي نيز اوضاع بر همين منوال بوده است. ذبيحالله صفا بهرهگيري ادبيات فارسي را از مقولات فرهنگي، بيشتر حول عقايد و انديشههاي ديني ميداند و ميگويد:
ادبيات فارسي از ابتدا در بستر فرهنگ اسلامي رشد نمود و در دامان متون ديني پرورده شد و با بهرهگيري وسيع از قرآن و احاديث و سنتهاي اسلامي به اوج و تعالي كمال دستیافت و توانست به بهترين وجه ممكن در خدمت آرمانهاي انساني درآيد و از اين جهت وسيله خوبي شد براي ابلاغ پيام فرهنگ اسلامي در تمام ابعاد مختلف.
استاد عبدالحسین زرینکوب نيز بر اين گفته صفا صحه ميگذارد و ميگويد:
بررسي آثار ادب ايراني از قديم تاكنون نشان ميدهد كه متون و سنتهاي ديني، اساسيترين نقشش را در پيدايش اكثر آثار ادبي داشته است. ازآنچه آثار ادبي قبل از اسلام ايران، باقیمانده است، نشان ميدهد كه همه در ارتباط با مقولههايي ديني چون زرتشت و اوستا و مقدسات مذهبي است و بعد از ظهور اسلام و پذيرش آن توسط ايرانيان نيز متون ديني اسلامي بهعنوان اساسيترين و مهمترين منبع، همواره الهامبخش شاعران، نويسندگان و هنرمندان ايراني بوده است و با آنكه ايرانيان و هنرمندان ايراني بودهاند و از يك فرهنگ گسترده و كهن برخوردار بودند.
از ديگر موضوعاتي كه ادبيات فارسي و آثار برجستهاي چون شاهنامه فردوسي، غزليات حافظ، مثنوي مولانا، بوستان و گلستان سعدي و... نيز تحت تأثير آن قرار گرفتهاند، «فرهنگعامه» و «آداب و رسوم محلي و ملي» است
بهطورکلی ميتوان گفت: ادبيات به عنوان مقولهاي هنري بايد از عناصري چون زيبايي، تخيل، احساس، نوآوري، تفكر و داشتن پيام بهرهمند باشد. از ميان اين ويژگيها، پيام آثار ادبي و هنري، عنصر مهمي است كه از اهميت خاصي برخوردار است. اين اهميت تا بدان حد است كه در حقيقت بايد گفت ديگر ويژگيهاي هنري، يعني: زيبايي و تخيل در خدمت پيام اثر قرار دارد و متقابلاً كيفيت هنري و ادبي آثار هم هنگامي عاليترين نمود خود را مييابند كه آن آثار در خدمت تفكر، تعهد و مسئوليت انسان درآید و به عنوان ابزاري قوي در ترويج فرهنگ، عواطف انساني و انگيزهها و آرمانهاي والا قرار گيرند. همين موضوع پيوند تنگاتنگ ادبيات و فرهنگ را بيش از پيش آشكار ميسازد؛ چرا كه «ميراث هر ملت، آيينهاي است كه پیشینه خوب و بد او بهوضوح در آن پيداست، اما از سوي ديگر، معدود كشورهايي هستند كه ميراثي غني، ثبتشده و متنوع دارند. كشورهايي چون ايران، چين، مصر، يونان، هند، ازجمله اين كشورها هستند. هنر، ادبيات، علم، دين، مذهب، اساطير و مناسك ازجمله ميراثي هستند كه یاد آفرینی و بازآفريني آنها، تشخص ملي و اعتقاد به خود را افزايش ميدهد كه همه اين ميراثها در زبان فارسي موجود است».
ازاینرو، زبان و ادب فارسي بار سنگين فرهنگ كهن ايراني را به دوش گرفته و عامل اصلي شناسنامه و هويت ملي ايران شده است. به گفته ژرژر سمپرون (J. semprun) «توانايي ادبيات بياندازه است و چندين جنبه متفاوت دارد؛ ميتواند چشمها را ببندد و بگشايد. جهان را هم آشكارا سازد و هم در مفاهيم قالبي بپوشاند».
جلال قربانی
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
دیدگاهها