در جوامع شرقی فرهنگ عامه بهترین مرجع و آبشخور هنرمندان بوده و هست چرا که سرشار از نکات بکر و غنی برای ثبت و ارائه است از اینروی هنردوستان و هنرجویان واقعی پس از آنکه الفبای ابتدایی تحقیق و پژوهش را میآموزند بلادرنگ به سراغ این گنجینههای سرشار از معرفت میروند.
در این گذار و تعامل بین خزینهداران فرهنگی که همان توده مردماند و هنر پژوهان و هنر نگاران، میراث داران کلیه داشتههای ذهنی و شفاهی خود را بدون کمترین توقع و درخواستی در اختیار کاوشگران قرار میدهند و اما هنر پژوهان که اینک خود را مالک بیچون و چرای این مواریث میدانند با یک گارد 180 درجه به گذشته پشت کرده و منکر همه چیز و همه کس میشوند غافل از آنکه فرهنگعامه آنچنان غنی است که اکتسابات آنها قطرهای است از دریا!
به هر روی حال ما با موجودی مواجه میشویم بنام هنرمند که نهتنها خود را وامدار و بدهکار مردم نمیداند بلکه مردم و فرهنگعامه را بدهکار خود میداند و این امر بر او مشتبه میشود که من وقت و جوانیام را گذاشتهام تا این آثار را ثبت و ضبط کردهام و باید مسئولین و مردم ممنون من باشند (البته نمیخواهم زحمات چنین افرادی را نادیده بگیریم) غافل از اینکه اگر آن منابع شفاهی وجود نداشت پس فرصتی هم برای ثبت و ضبط مهیا نمیشد.
جالب است به عرض برسانم بعضی از این هنرمندان پا را فراتر گذاشته و خود را طلبکار زمین و زمان میدانند و خواص و عوام را وامدار خود دانسته و در مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از همه احقاق حق میکنند.
در خاتمه باید به چنین هنرمندانی گفت که بهتر است به فکر پرداخت بدهی خود به مردم باشید.
چرا که این مردم با یک شیب ملایم هنرمندانشان را به عرش اعلا میرسانند و جالبتر آنکه اگر بخواهند با سرعت نور همان هنرمندان را با سر به زمین میکوبانند.
امین عباسیان
دیدگاهها
نمیدانم چه انگیزهای باعث نگارش متن بالا شده، اما لازم به ذکر است پدیده ای که شما در بالا به نام هنرمند رقم زدهاید تضاد عجیبی با نام هنرمند دارد، چرا که با یک جستجوی ساده در فرهنگ لغت متوجه خواهیم شد که هنرمند به شخصی که مولف هنری خاص است گفته میشود. حال اینکه یک فرهنگ پژوه مولف کدام هنر است؟ فرهنگ پژوه هم معنای خاص خود را دارد که به هیچ وجه نقطه اشتراکی با واژه هنرمند ندارد. حال اینکه بدون تعارف جامعه باید مدیون هنرمندان باشد اما فرهنگ پژوه باید مدیون مردم باشد.